تبیان، دستیار زندگی

خاطراتی از سردار شهید محمود کاوه در همکلامی با همرزمانش

خون کاوه 2 بار در حاج‌عمران ریخت

در عملیات والفجر ۹ هم در مقطعی که کار گره خورده بود و بچه‌های اطلاعات - عملیات در پیدا کردن راهکار مناسب به مشکل برخورده بودند، خود شهید کاوه آمد و گفت: با هم می‌رویم و راهکار را شناسایی می‌کنیم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
رزمندگان


این روز‌ها که در آن قرار داریم، ایام عملیات کربلای ۲ است که در دهم شهریورماه ۱۳۶۵ در منطقه حاج‌عمران آغاز شد. کربلای ۲ را باید یک عملیات متوسط دانست که شاید بیشترین شهرت آن به خاطر شهادت یکی از بزرگ‌ترین فرماندهان لشکر دفاع مقدس یعنی محمود کاوه در اولین روز‌های این عملیات است. به همین مناسبت چند خاطره از سه همرزم شهید کاوه را تقدیم حضورتان می‌کنیم.

بلد راه


روح‌الله گل‌یردی یکی از همرزمان شهید کاوه می‌گوید: کاوه یک انسان بسیار صبور و فرماندهی توانمند بود. اواخر سال ۶۴ یک بار ایشان در پادگان شهید عبادت به اتاق اطلاعات- عملیات آمد و از من و دوستم شهید سهراب نجفی خواست تا ایشان را به حاج‌عمران و منطقه هزار قله مریوان ببریم. ما هم قبول کردیم، اما چون راه را خوب بلد نبودیم، کم مانده بود گم شویم. شهید کاوه فهمید اشتباه می‌کنیم، گفت: راه را بلد هستید یا نه؟ دوستم رک و راست گفت: نه انگار گم شدیم. هر کس دیگری جای ایشان بود شاید ناراحت می‌شد، اما شهید کاوه به خودش مسلط بود و به رویمان نیاورد. خلاصه یک ارتشی ما را دید و راه درست را نشان داد. در عملیات والفجر ۹ هم در مقطعی که کار گره خورده بود و بچه‌های اطلاعات - عملیات در پیدا کردن راهکار مناسب به مشکل برخورده بودند، خود شهید کاوه آمد و گفت: با هم می‌رویم و راهکار را شناسایی می‌کنیم. همان شب مثل یک نیروی اطلاعاتی وارد عمل شد و شناسایی منطقه با موفقیت انجام گرفت. ایشان یک فرمانده همه فن حریف و واقعاً توانمند بود.


طنین کاوه


علی شعبانیان یکی دیگر از همرزمان کاوه تعریف می‌کند: نام محمود کاوه در کردستان ابهت خاصی داشت. ایشان در آن خطه به حدی خوب کار کرده بود که رعب و وحشت عجیبی در دل دشمن انداخته بود. هر منطقه‌ای که دشمن متوجه حضور شهید کاوه می‌شد، مقرهایش را خالی می‌کرد. یک بار شهید کاوه در قرارگاه حمزه‌سید‌الشهدا جلسه‌ای داشت که باید خودش را به آن جلسه می‌رساند، چون برگزاری جلسه دیر به وی اطلاع داده شده بود، هر طور شده خودش را به جلسه می‌رساند. با اینکه می‌دانست زمانی که حرکت می‌کند، نفوذی‌های دشمن او را زیر نظر می‌گیرند، اما خودش را به جلسه رساند. در خصوص شجاعتش باید بگویم در یک عملیات در منطقه «دارلک» که من فرمانده گردان بودم، فردی از عناصر ضد انقلاب را دستگیر کردیم. او می‌گفت: در منطقه مهاباد قرار شد در مسیر حرکت شهید کاوه کمین بگذاریم. نزدیک پلی به اتفاق یک نفر در دو نقطه مستقر شدیم. قرار بود اولی با آرپی‌جی خودرواش را هدف بگیرد. اگر تیرش به هدف نخورد، دومی با تیربار به سمت خودرو تیراندازی کند. وقتی تیربارچی متوجه حضور شهید کاوه می‌شود و می‌بیند که آرپی‌جی‌زن گلوله‌ای به سمت خودرو شلیک نکرده، تیربارچی فکر می‌کند حتماً مسئله‌ای پیش آمده که او شلیک نکرده است، بنابراین او هم وحشت و فرار می‌کند.

زخمی جنگ


یکی دیگر از همرزمان شهید نیز می‌گوید: در مقطعی از جنگ تحمیلی شهید کاوه مجروح شده بود و ضد‌انقلاب به تصور شهادتش جشن گرفته بودند. کاوه به محض شنیدن این خبر با آنکه هنوز کاملاً خوب نشده بود، فانوسقه‌اش را محکم بست تا بتواند خود را روی پا نگه دارد! سوار بر اتومبیل به جایی رسیدیم که چند تن از فریب‌خوردگان ضد‌انقلاب به خاطر کشته شدن او شیرینی پخش می‌کردند. یکی از آن‌ها مردی قوی هیکل با سبیل‌های از بناگوش در رفته بود. شهید کاوه به محض دیدن آن مرد پیاده شد و به طرفش رفت. از او پرسید شیرینی برای چیست؟ مرد قوی هیکل هم که گستاخی زیادی داشت گفت: مگر نشنیدی کاوه مرده است. شهید کاوه با وجود ضعف و مجروحیت، محکم و با صلابت یقه مرد را گرفت و گفت: کاوه منم. برو برای دوستانت هم تعریف کن که سالم و سر حالم. آن مرد چنان ترسیده بود که دیگر اثری از آن همه گستاخی روی صورتش دیده نمی‌شد. شهید کاوه در طول دوران مجاهدت‌هایش مسئولیت‌های متعددی، چون مسئول محافظان بیت امام، مربی آموزش نظامی، مسئول عملیات سقز، مسئول عملیات تیپ ویژه شهدا، فرماندهی تیپ ویژه شهدا و فرماندهی لشکر ویژه شهدا را عهده‌دار بود و در این مسیر مجروحیت‌های متعددی را متحمل شد که اصابت گلوله به ناحیه شکم اسفند‌ماه ۱۳۶۱ در پاکسازی روستای محمد‌شاه از توابع مهاباد، اصابت گلوله به ناحیه شانه چپ مرداد ماه ۱۳۶۳ در پاکسازی منطقه عمومی دارلک از توابع مهاباد، اصابت ترکش به ناحیه دست راست و سر در بهمن ماه ۱۳۶۳ در منطقه عملیاتی بدر، اصابت ترکش به صورت در اسفند ماه ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی والفجر، اصابت ۱۲ ترکش نارنجک به ناحیه سر در اردیبهشت ۱۳۶۵ در منطقه عمومی حاج‌عمران عراق موسوم به تک حاج‌عمران از آن جمله است. عاقبت نیز در یازدهم شهریور ماه ۱۳۶۵ روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه‌الله‌الاعظم (عج) در عملیات کربلای ۲ بر بلندای قله ۲۵۱۹ حاج‌عمران به پرواز درآمد.

منبع: روزنامه جوان