تبیان، دستیار زندگی

نوعی خودشیفتگی در خلق و آفرینش رمان ایرانی را رنج می‌دهد

مصطفی جمشیدی می‌گوید نوعی خودشیفتگی در خلق و آفرینش به نظرم ژانر سریع الحصول رمان این روزها را فی الحاله رنج میدهد که احدی نه ناظر این بیماری است و نه کسی در مقام نقد و هشدار جلوگیر آن است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مصطفی جمشیدی

مصطفی جمشیدی نویسنده و منتقد ادبی به تازگی در قالب یادداشتی نگاهی انتقادی به جریان خلق آثار ادبی داستانی با موضوع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس پرداخته است و از نوعی خودشیفتگی  در خلق و آفرینش این دست آثار سخن به میان آورده است. متن یادداشت این نویسنده را که برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است در ادامه می‌خوانیم:

ای روزها اتفاق جالبی در حیطه ادبیات افتاده است: نویسندگانی که اغلب در  اوایل سی سالگی هستند بعضا جوری راجع به انقلاب و جنگ مینویسند که برای ناظران نقاد حیرت انگیز است. فی المثل در اثر پرفروشی که اتفاقا نویسنده آن برگزیده یکی از جوایز مهم دولتی بوده قهرمان زن داستان از بیم بمباران شیمیایی شهرها توسط جنگنده ها دچار هراس است و در یکی از این هراس های دایمی دچار زمین خوردن و زخم و آشوب میشود ...همه میدانیم که شرح چنین هراسی در توصیف جنگ و  شیمیایی زدن در شهرها چقدر نامانوس و ناشیانه است چون از آن جنگ ایران و عراق نبوده است ...و احتمالا از ناکازاکی یا جنگ دوم جهانی تقلید شده است!!

نوعی خودشیفتگی در خلق و آفرینش به نظرم ژانر سریع الحصول رمان این روزها را فی الحاله رنج میدهد که احدی نه ناظر این بیماری است و نه کسی در مقام نقد و هشدار جلوگیر آن است ...ناشران و برخی متولیان دهان بین جوایز ادبی نیز از سر بی سوادی و عدم تسلط به این خطاهای(مسلم) واقف نیستند و یا از سرسوداگری و جوزدگی مشوق این نویسندگان و بی احتیاطی های آنان هستند و عملا در راس خطاهای این گروه نویسندهها هستند.

نکته بعدی حوصله عجیب این دوستان و نویسندهها هست در ترتیبات داستانی یا به قولی شرح و پرداخت و نثر داستانی که تعلق زمانه را در خود ندارد و البته در نوع خود شگفت انگیز است.

مشخصا منظور حول محور؛ نکته و ژریتم و لحن است.

میدانیم که در دهه‌های چهل و پنجاه توفق در هنر با دلمشغولی عامه مخاطبان با اد بیات بود نه با سینما و یا تلویزیون ...

مردم وقت فراغت بیشتری داشتند و مجله ها و روزنامه ها نقش پر کردن اوقات فراغت و  در همین راستا فرهنگ زایی و فضل پروری و هنر  را بعهده داشتند.

به تبع چنین مزاج و رویه و اکسیری در فضای مقبولیت؛ تطویل صحنه ها و تاکید بر کندی ریتم (که اغلب با شرح و نمایشی کردن بی حد صحنه ها پیش میرفت) جا افتاده بود...در دهه های بعدی سلیقه سینمای روز دنیا که بر تقطیع یا اصطلاحا جامپ کات استوار بود شایع شد.

کوتاه سخن اینکه این دوستان جوان بنابر اتباع از آن شیوه کهنه شده به نکته ریتم در داستان توجه ندارند...آنقدر در حال و هول و عشوه صحنه ها می‌مانند که مخاطب نکته سنج متوجه ناواردی و تصنعی بودن ساخت داستانی و ایضا  آماتور بودن نویسنده ها در سفت کردن پیچ و مهره داستان می‌شوند.

این دوستان جوان با گرته برداری و از روی دست نوشتن از اصل آن آثار دهه های ۵۰ و چهل و البته با کمی تردستی  کار خویش را پیش میبرند و جریان خلاقه ادبیات معاصر را دچار تشویش و درجا  زدن میکنند و اینگونه مخاطب متوقف در ریتم و لحن آن دههها است.

البته موفق بودن فی المثل احمد محمود و دیگران این نویسندهها ی تازه کار را به طمع انداخته و ظاهرا موفق نیز  بودهاند.

کم کاری و بی حوصله بودن ناقدان در پرداختن به این نکات باعث رونق یافتن و دلیرگشتن نابجای اینگونه رمانها نزد مخاطبان جوان شده است که بعضا دروغ تاریخی را بجای حقیقت می‌پذیرند.
منبع: مهر