تبیان، دستیار زندگی

در اندیشه سیاسی صدرالمتألهین

مقام نبی بالاتر است یا فیلسوف؟!

وساطت انبیا فقط مربوط به حکمت و علم نیست، بلکه انبیا واسطه فیض بین دو عالم هستند و اگر آن‌ها نباشند اتصال عالم ملکوت از منبع وجودی خود منقطع خواهد شد و با این وجود باید به برتری وجودی انبیا نسبت به فلاسفه حکم کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
فلاسفه

مناسبات نبی و فیلسوف در فلسفه سیاسی اسلامی همواره موضوع بحث و گفتگو بوده است. این مسئله به ویژه در پاره‌ای از آثار فیلسوفان مسلمان به گونه‌ای مناقشه آمیـز فهـم شده است. برای مثال برخی از برتری فیلسوف بر نبی در فلسفه سیاسی فـارابی سـخن بـه میان آورده‌اند. در عین حال این مسئله در فلسفه دیگر متفکران مسـلمان از جملـه فلسـفه متعالیه صدرالمتالهین شیرازی نیز جای بحث دارد. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که جایگاه نبی در مقایسه با فیلسوف در فلسفه ملاصدرا چگونه تقریر شده است؟ مـدعا ایـن است که با توجه به آثار ملاصدرا، جایگاه نبی در این فلسفه بـرخلاف آنچـه در مباحـث برخی فیلسوفان مسلمان آمده است، فارغ از هر گونه ابهامی مطرح و در آن ضـمن تبیـین جایگاه فیلسوف، بر برتری نبی بر فیلسوف حکم شده است.

موضوع نـبی مـقام والایی در فـلسفه سیاسی ملاصدرا دارا است. قدر مـقـدور اینـکـه نـبی به عنوان شایسته‌ترین شخص و والاترین انسان در روی زمین از سوی صدرالمتألهین به عنوان خلیفۀالله شناخته و معرفی می‌شود. درواقع انسانی که جامع جـمیع مـراتب کـمـال باشد استحقاق ریاست بر خلق را دارا است.

نبی، حـکیمی از حـکمای الهـی

به باور ملاصدرا وظیفه نبی در چنین حالی ایـن اسـت کـه «بایـد عـلـوم و مـعـارف را مستقیماً از خدا بگیرد و شاگرد مـکتب او بـاشد و آنچه را می‌گیرد به بنـدگان ببخشـد و بـه آنان تعلیم دهد و آنان را هدایت کند».

صـدرالمتألهین در مـبحثی با بـیان اینـکه شخص نبی در حد مشترک ما بین عـالم معقولات و عالم محسوسات قرار گرفته است، به ذکر طـبقه بـندی سـه گانه ای دست زده و بر آن اساس، سه دسته از خـلایق را از هـم تـفکیک می‌نماید: مـلائکـه، بـهـایم و کسـانی کـه مستغرق در بحر معرفت خدا و ملکوت اویند. درواقع ملاصدرا با ذکر دسته سوم به مبحثی اشاره دارد که در آن نوع انسان را به سه دسته تقسیم کرده اسـت که یک دسته آن درواقع اولیای خدای و الهیون هستند با همان ویژگی استغراق در معرفت ربوبی که ابواب ملکوت بر قلوب آنان گشوده شده است. دسته دوم کسانی هستند که به لذایذ جسمانی روی آورده و خویشتن را در زندان دنـیا مـحبوس کرده‌اند. اینان اهل دنیایند که خود را از نعـیم آخـرت محروم ساخته‌اند. دسته سوم کسانی هسـتند کـه در مـرز مشـترک و حـد فاصـل مـابین معقولات و عالم محسوسات استقرار یافته‌اند. این گـروه انـبیا و مرسلین و صدیقین هسـتند.

به باور ملاصدرا وظیفه نبی در چنین حالی ایـن اسـت کـه «بایـد عـلـوم و مـعـارف را مستقیماً از خدا بگیرد و شاگرد مـکتب او بـاشد و آنچه را می‌گیرد به بنـدگان ببخشـد و بـه آنان تعلیم دهد و آنان را هدایت کند». از همین رو است که نبی واسط بین عـالم عقل و عالم محسوس اسـت؛ زیرا در این حـالت نبی هر چه از خـداوند بـخواهـد خـدا بـه او مستقیماً اعطا می‌نماید و هر دو جانب ملک و ملکوت را نظم می‌دهد و هـر دو جنبـه را رعایت می‌کند و واسطه مابین هر دو عالم است. نبی بایستی زبان باشد تا احکام و معارف الهی را به خـلق بـرساند. «این است حال و شیوه سـفرای خـدا و فرسـتادگان او بـه سـوی بندگانش که دارای مقام شفاعت و وساطت‌اند»

وساطت انبیا فقط مربوط به حکمت و علم نیست، بلکه انبیا واسطه فیض بین دو عالم هستند و اگر آن‌ها نباشند اتصال عالم ملکوت از منبع وجودی خود منقطع خواهد شد و با این وجود باید به برتری وجودی انبیا نسبت به فلاسفه حکم کرد.

نحوه اکتساب علم نبی و فیلسوف

یکی از مواردی کـه نبی را از فیلسوف متمایز می‌کند در مبحث حصول علم و دانـش و نحوه کسب دانش از سوی انسان است. به باور صـدرالمتألهین، حصـول دانـش در بـاطن انسان از سه طریق رخ می‌نماید: «گاهی از طریق اکتساب و تعلم است و گـاهی علـوم و معارف ناخودآگاه بر قـلب انسان وارد می‌گردند». قسـم اول را که اکتساب و استبصار هم می‌نامد، شامل علمایی است که علوم و معارف خویش را از راه فکر و نظر و تأمل در اصول و قواعد و دلایل بـه دسـت می‌آورند.

در هر صورت نبی بر اساس آنچه گفته شد از نظر تصفیه درونی به جـایی می‌رسد کــه دیگر نیازی به تأمل ندارد و تمام علوم دینی را بدون تعلیم و تعلم و اکتساب از جـایی بــه دسـت می‌آورد.


قسـم دوم کـه دریافت علوم و معارف و حقایق بـدون اطـلاع از علت و سبب مفید آن است همانا حدس و الهام است که خود به دو قسم تقسیم می‌شود: یکی را الهام و نفث فی الروع نامیده اسـت که به معنای دمیدن نسیم علوم و معارف در روح انسان است. این قـسم تنها مختص اولیـا است. دوم آن که حصول علوم و معارف از ناحیه غیب با اطلاع از علـت و سـبب مفیـد و مشاهده وی صورت می‌گیرد و با عنوان وحی از دیگری تمایز می‌یابد. این قسم به تصریح ملاصدرا مختص انـبیا اسـت . طبیعی است که فیلسوف و دیگر عالمان را راهی به دو قسم اخیر و به ویژه قسم سوم نیست و آنان تنها از طریق اکتساب به علـوم و معارف دست می‌یابند. چنان که «ولی» هم با «نـبی» در الهـام و وحـی تمایز می‌یابد.

از نظر ملاصدرا چـنین انـسانی کـه واجد حس و تخیل و تعقل است، خلیفـه خداونـد در روی زمین است: «و چون صورت عالم وجود به تمام و کمال خود رسید، خدای بزرگ نـوع بـشر را از کـره خاک آفرید و خواست که از جنس کره خاک و خـاکیان بـرای خود خلیفه‌ای در دار دنیا و نایبی در تعمیر عمارت نشأة آخرت قرار دهد؛ لذا به انسان قوا و مشاعری بـه نـام آلات حـس و تـخیل و تعقل عطا فرمـود»

در هر صورت نبی بر اساس آنچه گفته شد از نظر تصفیه درونی به جـایی می‌رسد کــه دیگر نیازی به تأمل ندارد و تمام علوم دینی را بدون تعلیم و تعلم و اکتساب از جـایی بــه دسـت می‌آورد. حتی نبی به گویش‌های مختلف مسلط است و بر تمام علوم اشـراف دارد. از سـویی قـوه متخیله نبی افزون است و چیزهایی که انسان در بیداری نمی‌بیند او در خـواب می‌بیند. نبی، تمام صور حـقیقی را درک می‌کند و حتی به مفارقات هم می‌رسد و از عـالم ملکوت چیزهایی می‌شنود. نبی، در عـالم بـیداری هـم چیزهایی را می‌بیند کـه دیگـران از دریافت آن عاجزند.

ملاصدرا در تنها رساله فارسی خود در تمایز نبی و فیلسوف بر این نظـر تـأکیـد کــرده است که نبی اول تعقل، آن گاه تـخیل و سپس احساس می‌کند در حــالی کــه حکـیم اول حس می‌کند، سپس تـخیل و در آخـر تعقل می‌کند.


این متن اقتباسی است از مقاله "مقام نبی و فیلسوف در اندیشه سیاسی صدرالمتألهین"  به قلم شریف لکزایی که در شماره 69 فصلنامه "علوم سیاسی" منتشر شده است.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.