تركیبی از زندگی نویسنده و اساطیر ایرانی
بابک جلالی
نقدی بر رمان «بارون درخت نشین» اثر ایتالو كالوینو
كمتر پیش میآید كه اكثر آثار یك نویسنده خارجی در ایران ترجمه شود و هر سال چندین مقاله یا داستان كوتاه از آن آثار در مجلات و سایتهای اینترنتی كشور منتشر شود. آنتوان چخوف، گارسیا ماركز و ایتالو كالوینو از معدود نویسندگان مطرح هستند كه بر سبك كار و طرز نوشتن نویسندگان جوان ایرانی تاثیر گذاشتهاند. ولی سروكار ما در این مقاله فقط با ایتالو كالوینو و رمان «بارون درختنشین»است. این رمان از
سهگانه «نیاكان ما» است كه شامل سه رمان: ویسكنت شقه شده، بارون درختنشین و شوالیه ناموجود میشود.
در سال 1950 كه افسانههای فانتزی منتشر شد، برای كالوینو تحسین بینالمللی و شهرتی به عنوان یكی از مهمترین نویسندگان تخیلینویس قرن بیستم آورد. ویسكنت شقه شده با بارون درختنشین (1957) دنبال شد. كه در این داستان پسر یك بارون قرن هجده از درخت بالا میرود و بقیه عمرش را در بالای درختان مختلف زندگی میكند.
شوالیه ناموجود این سه گانه را تكمیل كرد. كه اولویت را به طرح فانتزی میداد تا حالت نئورئالیسم معمولی. پشت این
سرزندگی افسانهها همچنین میتوان پرسشگری كالوینو درباره رابطه بین جوان و و مسیر تاریخ را دید.
این سه رمان دارای مضامین مشترك، طنز سیاسی و اجتماعی، ماجراهای پندآموز، حوادث عجیب و تخیلی داستانها، شخصیتهایی با رفتارهای غریب و غیرعادی، شخصیتپردازی و تكامل در لابهلای حوادث و ماجراها، شرح نسبتا كامل و جزءبه جزء وقایع هستند.
این نوشتار رمان «بارون درختنشین» را از جنبههای مختلف شرح و تفسیر میكند:
كوزیمو لاورس دو روندو، بر ضداشرافیت
كوزیمو قهرمان داستان در دوازده سالگی علیه سختگیریهای پدر اشرافمنش و غذاهای تهوعآور و غیرعادی خواهرش باتیستا به بالای درخت بلوط پناه میبرد و تصمیم میگیرد كه دیگر پایین نیاید.
این درختنشینی كه در دوره نوجوانی نوعی لجبازی با خانواده است، در جوانی و بزرگسالی به انتخابی آگاهانه تبدیل میشود. به طوری كه برای آموزش و تشویق دیگران به این كار حتی كتابی در مورد كشور آرمانی بر فراز درختان و قانون اساسی آن مینویسد.
سنتشكنی او علیه آیین اشرافیت، مراسم اجتماعی و نظم كهنه اجتماعی – برخلاف اكثر روشنفكران و مصلحان اجتماعی كه فقط حرف میزنند یا مقاله مینویسند (در یك كلام تنها اظهارنظر میكنند)- دارای الگوی عملی است. از دیدگاه او «برای بهتر دیدن زمین باید كمی از آن فاصله گرفت.»
كوزیمو روندو از یك خانواده اشرافی و فئودال است، ولی ادعای دوك بودن پدرش را نوعی وسوسه بیمارگونه میداند و خود را از این طبقه جدا كرده و از همان بالای درخت به مردم عادی، كشاورزان، فقرا، سربازان و كسبه خرده پا كمكهای بسیار میكند و آنها را در مبارزه با خدایان زر و زور یاری میكند.
پدر در هجده سالگی پسر درختنشینش، به دیدار او میآید و مقام دوكی را عاملی برای فرماندهی بر اشراف ناحیه میداند. اما پسر پاسخ میدهد: «من فقط این را میدانم كه اگر من بیشتر از دیگران چیز بدانم، در صورت نیاز آنها باید آنچه را كه بلدم در اختیارشان بگذارم. به نظر من فرماندهی یعنی همین.»
به همین دلیل كوزیمو در موضوعات مختلف كتاب میخواند و آنچه خود از آبیاری، كشاورزی، درختكاری و زنبورداری یاد گرفته است، به دیگران یاد میدهد و یا گره از مشكلاتشان باز میكند.
«ایتالو كالوینو» كوزیمویی است كه بالای درخت زندگی نمیكند!
برخی از نویسندگان همیشه تجربیات و آزمودههای خویش را به شخصیتهای داستانشان منتقل میكنند. در رمان «بارون درختنشین» كردار و رفتار و عملكرد و عقاید كوزیمو بسیار به خالقش آقای ایتالو كالوینو شباهت دارد. به این شواهد كه برای فهم سریعتر و بیشتر به صورت جدول مقایسهای درآمده است توجه كنید:
آینه تمدن غرب
كوزیمو به عنوان یك روشنفكر و مصلح اجتماعی در راه ایجاد رفاه و آسایش و آگاه ساختن مردم به حقوق اساسیشان در حوزههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی تلاش میكند. نویسنده با دستآویز قرار دادن فعالیتهای كوزیمو و مردم ایتالیا و اسپانیا و فرانسه در قرن نوزدهم در اصل، نیمرخی از تمدن غرب در آن سالها را به نمایش میگذارد كه با پیشرفتهای شگفت در مسائل رفاهی، اقتصادی، علوم و فنون همراه است.
ولی در برخی حوزههای اجتماعی مانند خانواده، شاهد آن هستیم كه كوزیمو به عنوان نمونهای از یك فرد غربی به جای یك ازدواج عاشقانه و دائمی و صحیح، مخلوطی از هرزگی، عشقهای شكستخورده، معشوقههای بیوفا و فرار كرده را به نمایش میگذارد.
در زمینه مسائل مذهبی درگیریهای مذهبی بین ژانسنیستها و یسوعیان، دادگاه تفتیش عقاید كلیسا، توقیف كتابها، عضویت كشیش یسوعی در لژ فراماسونری و غیره را در این كتاب میخوانیم.
در جای جای كتاب ایتالو كالوینو موضوعات مختلفی از تمدن مادی و معنوی جهان غرب را بین سالهای حدود 1750 تا 1820 نشان میدهد. گاهی اظهر نظر میكند و موردی را تائید یا تكذیب میكند ولی در اكثر مواقع، آینهای تمامنما و بیطرف است كه عیب یا حُسن خودِ مردم و شخصیتهای داستان – به عنوان نمادی از تمدن مغرب زمین – را نشان میدهد. در واقع آینه (ایتالو كالوینو) نظری ندارد.
«نیاكان» مشترك «ما» ایرانیها و ایتالیاییها!
مشابهتهای رمانهای سهگانه «نیاكان ما» با گوشههایی از افسانه ایرانی جمشید كه در متون زرتشتی و شاهنامه فردوسی و اساطیر هندی آمده، آنقدر زیاد است كه نمیتوان آن را حاصل تصادف دانست و قطعاً ایتالو كالوینو توجه بهخصوصی به این اسطوره ایرانی داشته است. به این شواهد توجه كنید:
ویسكنت شقه شده
اولین رمان از این سه گانه، ماجرای جنگجویی است كه در جنگهای صلیبی به علت شلیك گلوله توپ به دو قسمت تقسیم شده و حالا یك شقه از بدن او كارهای نیك و شقه دیگر، كارهای بد انجام میدهد.
جمشید سه سال متواری بود. ولی روزی كه در سواحل چین ظاهر شد، دشمن او را با ارّه به دو نیم كرد. در متون كهنتر، ارّه كردن جمشید به دو نیم به یكی از برادرانش به نام سپیتیور (Spityura) نسبت داده شده است. روایت دیگر از این افسانه میگوید كه جمشید خود را در تنه درختی پنهان كرده بود كه ضحاك دستور داد تنه درخت را به همراه مردی كه در آن بود، ارّه كنند.
زندگی جمشید براساس اعمالی كه انجام میدهد، به دو دوره خوب و بد تقسیم میشود. در اوایل زندگی جمشید، او از طریق انجام اعمال صالح و ایجاد عدل و داد بین مردم و خدمتگزاری به ایشان (مشابه اعمال كوزیمو در رمان بارون درختنشین كه در قسمت بعد شرح داده خواهد شد) پادشاهی میكند. ولی در اواخر عمر دچار دیوانگی و گناه شده و فركیانی را از دست میدهد. جمشید در این دوره با خواهرش ییمك (یمی) زنا میكند.
در روایت دیگری خواهر خود را به ازدواج دیوی درمیآورد و خودش نیز ماده دیوی را به زنی میگیرد. از این دو ازدواج موجوادت ناقصالخلقه و بوزینه مانندی به دنیا میآید.
در شاهنامه، گناه جمشید ادعای خدایی كردن است. به هر حال ارتكاب این گناه كه فرّ كیانی را از جمشید میگیرد، باعث میشود كه در مقابل دشمنش اژی دهاك (ضحاك) شكست خورده و توسط او كشته شود.
میبینیم كه سرنوشت دو شقهشدن در جنگ و انجام اعمال نیك و بد بین ویسكنت و جمشید مشابه است.
بارون درختنشین
كوزیمو و جمشید هر دو در دورهای از زندگی خود به درختنشینی روی میآورند. جمشید یا ییم Yima در باغ خود برفراز درخت تنومندی با ارواح مردگان انجمنی تشكیل میدهد. و همانطور كه گفته شد در تنه درخت بوده است كه بدنش همراه درخت ارّه میشود.
علاوه بر درختنشینی، اعمال بزرگ و مردم دوستانه جمشید در حوزههای پزشكی، خدماتی، كشاورزی، صنفی، معماری و غیره با كمكهای كوزیمو به مردم خودش و مردم اسپانیا در حوزههای خدماتی، كشاورزی، آموزش، امور صنفی، معماری درختی و غیره نیز یكسان است.
شوالیه ناموجود
در سومین رمان از مجموعه «نیاكان ما» با شوالیهای مواجهایم كه جسم و صورت ندارد، ولی صدا و روح دارد. جمشید نیز پادشاهی جنگاور است كه وقتی فروغش را از دست میدهد، جهان بر او تاریك میشود. خود جمشید ناپدید میشود. او هنوز زنده است، ولی حضور فیزیكی ندارد. در نهایت در خاور دور (چین) دوباره ظهور میكند.
مآخذ:
1. كالوینو، ایتالو (1383)؛ بارون درختنشین؛ ترجمه مهدی سحابی؛ ناشر: نگاه؛ چاپ چهارم.
2. عطایی، امید (1372)؛ نبرد خدایان؛ انتشارات عطایی.
3. كارنوی آلبرت، بوزف (1383)؛ اساطیر ایرانی؛ ترجمه احمد طباطبایی؛ انتشارات علمی و فرهنگی.
4. سایت اینترنتی kirjasto. Sci.Fi.
5. فرزاد، محمدرضا (شهریور 1380) ایتالو كالوینو؛ نویسنده محال؛ مجله گلستانه؛ شماره 31.