تبیان، دستیار زندگی

شکار مغزها، فرار مغزها یا قاچاق

قاچاق سلول‌های خاكستری معلول بی‌هویتی فرهنگی یا امپریالیسم رسانه‌ای

در ایران پدیده مهاجرت نخبگان به یک تراژدی غمناک تبدیل شده است و هر روز ابعاد پیچیده‌ و جدیدتری را به خود اختصاص می‌دهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
مهاجرت

مهاجرت نخبگان عبارت است از روند عزیمت افراد متخصص و آموزش دیده از یک کشور یا بخش اقتصادی به کشور یا بخش دیگر که غالباً به منظور حقوق و مزایای بهتر یا شرایط بهتر زندگی صورت می‌گیرد. پدیده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها برای نخستین بار در دهه 1960م. به صورت مهاجرت اندیشمندان، متخصصان و صاحب نظران کشورهای در حال توسعه به ایالات متحدهی آمریکا، کانادا و اروپای غربی و اقامت آنها در این مناطق،ظهور و بروز یافت.

بدین ترتیب، سرمایه اصلی کشورهای در حال توسعه که نیروی انسانی متخصص است به بهای ارزان در اختیار کشورهای توسعه یافته قرار میگیرد و کشورهای در حال توسعه هر ساله میلیاردها دلار از راه مهاجرت مغزها از دست میدهند.

در محاسبات اقتصادی کشورهای صنعتی، جذب هر فرد تحصیل کرده با مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا از کشورهای در حال توسعه چند میلیون دلار سود عاید آنها میکند. این در حالی است که کشورهای در حال توسعه به رغم دارا بودن 80 درصد جمعیت جهان، تنها 20 درصد درآمد جهان و 1 درصد توان علمی جهان را در اختیار دارند.

در ایران پدیده مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها به عنوان یک آسیب اجتماعی سابقه ای بیش از 40 سال دارد و به دوران پیش از انقلاب باز میگردد. بنابراین این تراژدی غمناک هر روز پیچیده تر شده و ابعاد جدیدتری را به خود اختصاص میدهد.

دانشگاههای برتر کشور تبدیل به مکانی برای ترانزیت نخبگان شده و اساتید نقش واسطه را در این بین ایفا میکنند. برگزاری المپیادهای علمی، جشنوارهی خوارزمی، صدها همایش و کنفرانس که با پول بیت المال برگزار می شود، اگر هیچ سودی نداشته باشد حداقل در این زمینه فعالانه مؤثر بوده و راه را برای افرادی که قصد خروج از کشور را دارند، هموار میکند.

نظریه‌های علل و عوامل مهاجرت نخبگان

رویکردهای نظری که برای توضیح و تبیین پدیده‌ی مهاجرت نخبگان ارایه شده اند، بیشتر به تبیین علل و عوامل بروز این پدیده پرداخته اند. برخی از این آرا و نظریه‌ها پیرامون اصل پدیده‌ی مهاجرت عرضه شده اند و نمی توانند در تمامی شرایط، مساله‌ی مهاجرت نخبگان را توضیح دهند.این نظریه ها در نهایت قادرند در ترکیب احتمالی با یکدیگر برای تبیین مساله‌ی مهاجرت نخبگان به کار آیند. بدیهی است به فراخور حال و با توجه به موقعیتهای مکانی و زمانی خاص می‌توان از این ایده‌ها و تلاشهای نظری در پژوهشهای تجربی بهره گرفت.

نظریه محرومیت نسبی

«منگالام» و «شوارز وللر» معتقدند که مهاجران بر اساس سلسله مراتبی از ارزشها با هدفهای با ارزش برای مهاجرت تصمیم می‌گیرند. وقتی وضعیت اجتماعی موجود نتواند نیازهای فرد را در حداقل مقدار برآورد کند، افراد فکر حرکت به مکانهای دیگر را در سر می‌پرورانند و به جاهایی که به نظر آنان، شانس بهتری برای برآوردن نیازهای برآورده نشده و رفع محرومیت محسوس خود خواهند داشت، حرکت میکنند..

نظریه‌ بازار کار دوگانه

طبق این دیدگاه، مهاجرتهای بین ‌المللی ناشی از تقاضای درونی نیروی کار در جوامع نوین صنعتی می‌باشد. «پیور»، یکی از مدافعان این نظریه، استدلال می‌کند که مهاجرت بین‌المللی، به وسیله‌ی تقاضای دایمی برای نیروی کار مهاجر ایجاد می‌شود که با ساختار اقتصادی ملتهای توسعه یافته در ارتباط است.

نظریه شکار مغزها

مطالعات متفکران روسی به نامهای «آواکف» و «گاوریلوکف» بیشتر بر نقش استعمار نو در تبیین پدیده‌ی مهاجرت مغزها تأکید نموده و به همین دلیل در روسیه از اصطلاح «شکار مغزها»]به جای فرار مغزها و یا از تعابیری همچون سرقت مغزها و قاچاق سلولهای خاکستری استفاده می‌شود. در این تحلیل بر اساس نوع مناسبات تولیدی کشورها و نظریه‌های مربوط به توسعهی نظامهای اقتصادی و اجتماعی در قالب سرمایه‌داری و در اوج خود، امپریالیسم، عوامل برون‌زای خروج نیروهای متخصص، محوریت بیشتری می‌یابد.

 به طوری که فشار استعمار نو، مداخله‌های امپریالیستی، کودتاهای برون‌زا، چرخشها و دگرگونیهای غیرمنتظره ناشی از روابط داخلی قدرت و غیره، همه از زمرهی عوامل بی‌ثباتی سیاسی به شمار می‌روند که روشنفکر و فعالیت او را مختل می‌کنند. چنان که وی با روی آوردن به کار در کشورهای امپریالیستی احساس امنیت نسبی بیشتری میکند.

نظریه‌ اجتماعات پژوهشی

این نظریه بیان می‌کند که دانش در یک فرآیند گروهی با شکل‌گیری مناسبات منحصر به فرد، خلق و تولید می‌شود. این مناسبات از آنجا که در پیوند با مجموعه‌های انسانی و فنآوری خاص متولد می‌شود، موجب میگردد «اجتماعات پژوهشی»قابل مشابه‌سازی نباشند. از این رو پژوهشگران در صورت فقدان شکل‌گیری این مناسبات به سمت فضاها و مجامع علمی بیرون کشانده می‌شوند تا هویت خود را حفظ کرده و استمرار بخشند. از این اجتماعات برخیها به دانشکده‌ نامریی و برخی دیگر به جوامع اجتماعی- شناختی تعبیر کرده‌اند.

جهانی شدن

این نظریه بیان می‌کند که «حرکت» خصیصه‌ی جوامع انسانی است. روند جهانی شدن مشتمل بر به حرکت در آمدن آزاد سرمایه، اطلاعات، کالا و نیروی کار و تحول در ساز و کار این حرکت هاست. در عصر جهانی شدن، با فشرده شدن زمان و مکان، متخصصان در هر نقطه از عالم می‌توانند مرزهای سیاسی و جغرافیایی را پشت سر گذاشته، با ورود به شبکه ها، به استخدام شرکتهای بین المللی در آمده در تولید علم جهانی شریک شوند و تخصص خود را در اختیار طرحهای مختلف قرار دهند.

از آثار این پدیده، کم رنگ شدن احساس ملیت و شکل‌گیری «شهروندی جهانی» است. توسعه‌ی فنآوری اطلاعات و ارتباطات و تشدید روند جهانی شدن هم در بعد اقتصادی و هم فرهنگی به باز تعریف و تغییر شکل فرار مغزها انجامیده است. این رویکرد، پدیده‌ی فرار مغزها را امری واقعی، طبیعی و انکار ناپذیر می‌داند.

نظریه‌ نظام آموزش اقتباسی

«احسان نراقی»  نخستین علت فرار مغزها از کشورهای در حال رشد را به نظام آموزشی آنها مربوط میداند. او می‌نویسد: «در بیشتر کشورهای در حال رشد، یک نظام آموزشی به تقلید از الگوهای آموزشی کشورهای اروپایی به وجود آمده است.مشکل اصلی این نظامهای آموزشی این است که آنها در اصل، مطابق احتیاجات و سوابق فرهنگی و مدنی و اجتماعی خاصی به وجود آمده بود و تقلید از آن برای کشورهایی که دارای این سوابق نبودند، نمی‌توانست سودمند باشد.» نراقی اذعان می‌کند: «چنین تقلیدی باعث میشود که توجه جوانان این کشورها به کشورهایی معطوف شود که به وجود آورندهی این نظام آموزشی بوده‌اند. به عبارت دیگر، محصولی که چنین نظام اقتباس شده‌ای به بار میآورد، باب بازار کشورهایی بود که در اصل، این نظام را به وجود آورده بودند.»

نظریه‌ امپریالیست رسانه‌ای

این نظریه معتقد است که دیکتاتوری رسانه‌ای حاکم بر جهان کنونی، با کانالیزه کردن و بزرگ نمایی برخی اخبار و اطلاعات به استثمار کشورهای در حال توسعه میپردازد. آنها با نشان دادن جنبه‌های تمدن و پیشرفتهای خود و با کتمان ناکامی‌ها به بزرگ نمایی مزایای زندگی در غرب پرداخته و در مقابل با تخریب حس ناسیونالیستی کشورهای در حال توسعه و بزرگ نمایی مشکلات آنها به سیاه نمایی پرداخته و امکان پیشرفت و حل مشکلات را غیر ممکن بیان میکنند.

مشخص است که در این چنین فضایی کوچکترین مشکلی که در راه پیشرفت شخص نخبه پدید آید، او را به سمت مهاجرت سوق میدهد، اما واقعیتی را که پس از مهاجرت با آن روبه رو میشوند چیزی متفاوت از آمال و آرزوهای در سر پرورانده است که همین موضوع موجبات نارضایتی برخی از افرادی که مهاجرت کردهاند را پدید آورده است.

نظریه بی هویتی فرهنگی

این نظریه به این مهم می‌پردازد که، افرادی که هویت فرهنگی خود را از دست داده‌اند، در برابر مشکلات اقتصادی و اجتماعی رخ داده بسیار آسیب پذیرتر بوده و به راحتی ترک وطن کرده و در دیگر کشورها سکنی می‌گزینند.

با توجه به ارتباط مستقیم بین چالش های توسعه‌ی علمی و خروج نخبگان از کشور، می‌بایست راههای جلوگیری از فرار مغزها را نیز در توسعه‌ی برنامه‌های علمی و پژوهشی جستجو کرد. به عبارت دیگر، آن دسته از تدابیر و برنامه‌هایی که به رفع چالشهای علمی منجر خواهد گردید، می تواند به جذب و حفظ نخبگان نیز بیانجامد. راه حل های زیر، تدابیری برای تلاش در جهت کاهش و رفع این معضل است.

- ارایه‌ ساز و کارهای کنترلی به منظور تعدیل و تطبیق پرورش نیروهای متخصص در جامعه برحسب فرصتهای شغلی و نیازهای بازار کار در میان مدت و ایجاد بسترها و مقدمات تأمین تقاضای اجتماعی تحصیلات دانشگاهی و دانش اندوزی در بلند مدت، که به طور قطع این امر با سیاستهای توسعهای وزارت علوم در افزایش بیرویهی دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا هم خوانی ندارد، چرا که ورود بیش از نیاز به این مقاطع افزون بر این که منجر به کاهش کیفیت آموزش و افزایش تقلبهای دانشگاهی در انجام پایان نامه ها و تحقیقات دانشگاهی میشود، به دلیل عدم وجود شغل مناسب برای این افراد در آیندهی نزدیک، این تلاشها افراد را به سمت مهاجرت سوق میدهد.
- تقویت روحیه دینی افراد و تعمق آن
- اصلاح ملاکهای ارزیابی دانشجو و اساتید به نفع تولیدات بومی و مناسب کشور، به جای دادن ملاک خارجی درج مقالات (ISI) که البته در آیین نامهی جدید ارتقای اساتید این مهم تا حدی لحاظ گردیده است.
- انتقال درصدی از هزینه آموزش و پایان نامهی شخص در مقاطع ارشد و دکترا بر عهدهی سازمانهای دولتی و خصوصی است، به این نحو که شخص برای اخذ پایان نامه و مشخص کردن استاد راهنما و مشاور ابتدا نیازمند به ایجاد نوعی پیوند موفق با صنعت و سازمانهای موجود میباشد.
- تلاش در جهت واقعی نشان دادن دنیای غرب به نحوی که در کنار بیان مزایای آن پیرامون مشکلات آن شفاف سازی لازم انجام گیرد، تا افراد با اطمینان بیشتر به رسانههای دولتی، تمام واقعیت را مشاهده کنند.
- تدوین مقررات تسهیل کننده در امر کارآفرینی برای صاحبان تخصص
- ایجاد شرایط ازدواج سریعتر برای نخبگان نیز به دلیل رخداد پیوندهای چند گانه و مستحکمتر شدن پایگاه شخص در داخل مانع از ایجاد تمایلات شدید برای اعزام به خارج میگردد.
- نظارت ادارهی بورس وزارت علوم بر پایان نامههای دکترای بورسیههای خارج از کشور که با هزینه‌ی دولت در حال تحصیل میباشند و اصرار بر بومی بودن پایان نامه‌های تعریف شده؛
- تلاش برای افزایش نظام شایسته سالاری
- ایجاد تسهیلات لازم برای جذب هیأت علمی افرادی که به وسیلهی گرفتن کمک مالی دانشگاه خارجی (fund) در حال تحصیل در کشورهای دیگر میباشند و شرایط و صلاحیت عمومی لازم برای جذب را دارا میباشند.
- دادن کلاس درسی به اساتید خارج کشور از طریق برقراری ارتباط ویدئو کنفرانس و تسهیل در انتخاب این اساتید به عنوان استاد مشاور پایان نامه
- شکستن باندهای قدرت در دانشگاهها که مانع از ورود نیروهای نخبه میگردند.
- برقراری نوعی ارتباط اینترنتی در جهت تقویت حس وطن دوستی و یادآوری افتخارات ملی و دینی کشور که منجر به تقویت حس وطن دوستی میگردد.

پی‌نوشت‌:
این مطلب خلاصه ای است از مقاله ای  با عنوان «علل مهاجرت نخبگان به خارج از مرزها چیست؟» نوشته ی آقای هادی مصدق؛ دانشجوی کارشناسی ارشد، مدیریت آموزشی دانشگاه تهران كه در سایت برهان انتشار یافته است.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.