تبیان، دستیار زندگی

به مناسبت شهادت میثم تمّار؛

میثم تمّار؛ غلامی که به دست امیرالمؤمنین آزاد شد/ راز ماندگاری میثم در تاریخ

شهید میثم تمار ایرانی، اولین بار امیرالمومنین علیه‌السلام را در کوفه دیدار می‌‌کند و در آن زمان غلام یک زن عرب بوده که امیرالمؤمنین علیه‌السلام، میثم را می‌‌خرد و آزاد می‌کند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
میثم تمار
در صدر اسلام کسانی که ممدوح واقع شده‌اند، بیش از آنکه به خاطر نماز و روزه و عبادتشان ممدوح واقع شوند به خاطر موضع‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی که داشته‌اند، ممدوح واقع شده‌اند و تاریخ، مواضعی را بیان می کند که این مواضع تعیین کننده هستند. از آن طرف هم در تاریخ به خاطر عدم نماز و شرب خمر و ... کسی خاصه تنها به جهت این رفتارها مذموم نشده‌اند، در حقیقت مذمت افراد  به خاطر بی‌نمازی نبوده بلکه به خاطر عدم حضور آن‌ها در جایی که حضورشان لازم بوده، است.

میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علی علیه‌السلام که تفسیرش اعجاب همگان را برمی‌انگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.


از بزرگواران و شخصیت های برجسته ممدوحی که با حرکت و ذکاوتی که داشت توانست جامعه را هدایت کرده و شکل دهد، میثم تمّار بود. به مناسبت شهادت این یار و همراه مکتب اهل بیت گذری خواهیم داشت بر زندگی او که از شخصیت‌های برجسته تاریخ شیعی بوده است؛ چرا که با مرور تاریخ اسلام خواهیم دید که یک ارتباط و شیفتگی دو سویه میان میثم و مولایش علی علیه‌السلام برقرار بود به طوری که میثم توانست به مقامی برسد که محرم راز امامش باشد.

آزاد شده امیرالمؤمنین علیه‌السلام

ایرانی‌زاده ای که تا سنین جوانی به دست اعراب اسیر بوده و بعد از آن توسط زنی عرب خریداری می‌شود. بعدها وقتی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام وارد کوفه می‌شوند و او را می بینند، توسط ایشان خریداری شده و بعد آزاد می‌شود.

میثم خرمافروشی بود که در کوفه زندگی می‌کرد و از موالیان بود. موالی به ایرانیانی گفته می‌شد که در بلاد اسلامی زندگی می‌کردند. به بیان دیگر به ایرانیانی که از شهر و کاشانه خود آمده بودند و در مناطق عرب‌نشین دنیای اسلام مثل کوفه که یکی از مراکز تشیع بوده، با قبایل عرب زندگی می‌کردند، موالی گفته می‌شد.
امام علی علیه‌السلام گاهی که فراغتی پیدا می‌کرد در دکان او می‌نشست و گاهی که میثم نبود به جای او خرما می‌فروخت و دکانش را اداره می‌کرد!

میثم در مکتب امام علی علیه‌السلام

میثم پس از آزادی از شاگردان و اصحاب خاص امام علی علیه‌السلام شد به طوری که دریچه قلبش به روی معارف علوی گشوده و با اسرار و رازهای نهانی امام آشنا شد.(1) به طوری که رفته رفته چنان در پیشگاه امام و مولایش مقرّب شد، تا جایی که صاحب سرّ علی و محرم راز او و در خلوت و جلوت انیس امام بود.

سعادتی بزرگ برای میثم تمّار

آشنایی میثم با مولایش علی علیه‌السلام برای او توفیقی بزرگ و سعادتی ارزشمند بود.امیرالمؤمنین با مشاهده استعداد روحی و زمینه مناسب وی دانش و آگاهی‌های بسیاری را به او آموخت و میثم از علومی بهره‌مند و برخوردار بود که فرشتگان مقرب و رسولان الهی از آن آگاه بودند. 

میثم، علم تفسیر قرآن را نزد علی علیه‌السلام فرا گرفت و از معارفی که از آن حضرت آموخته بود کتابی تدوین کرد که کتابش را پسرش از او روایت کرد. به همین جهت، میثم یکی از مؤلفان شیعه به حساب می آید. به حدی میثم در تنزیل، تفسیر و تأویل قرآن متبحر بود، که ابن عباس مفسر و شاگرد علی علیه‌السلام که تفسیرش اعجاب همگان را برمی‌انگیخت، وقتی در پای تفسیر و تأویل قرآن میثم نشست، دستور داد قلم و کاغذ برایش بیاورند تا سخنان میثم را درباره قرآن بنویسد.(2)

پیشگویی‌های شاگرد مکتب علی علیه‌السلام

میثم از بسیاری حوادث آینده، آگاهی داشت و گاهی آن‌ها را پیشگویی می کرد. دانای رازهای نهان بود. نامه سربسته می خواند و راز نشنیده می گفت. این را نیز از مولایش علی علیه‌السلام فراگرفته بود. آگاهی از سرنوشت خود و افراد دیگر و با خبر بودن از وقایعی که بعدا به وقوع خواهد پیوست، فتنه هایی که بعدا پیش خواهد آمد، تاریخ و نحوه شهادت‌ها و وفات‌ها و... از علومی بود که امیرمؤمنان، آن را به برخی از یاران برگزیده خویش که روحی بزرگ و استعدادی بالا و دلی وسیع و ظرفیتی افزون داشتند، آموخته بود. اینان را «اصحاب سر» حضرت امیر می دانستند و میثم هم یکی از این اصحاب بود.

روزی میثم با «ابن عباس » - مفسر قرآن و شاگرد علی علیه‌السلام- در مدینه دیدار کرد و به او گفت: "آن چه از تفسیر قرآن می خواهی، بپرس! من تمام قرآن را نزد علی علیه‌السلام فرا گرفتم و آن حضرت تاویل قرآن را به من تعلیم فرمود. ابن عباس که مراتب فضل و علم و تقوای میثم را می دانست، کاغذ و دواتی طلبید تا سخنان میثم را در باره تفسیر قرآن بنویسد. میثم پیش از بیان تفسیر، گفت: ای ابن عباس! چگونه خواهی بود وقتی که من را مصلوب و به دار آویخته ببینی، نهمین نفری که چوبه دارش هم کوتاه تر از دیگران است؟... ابن عباس گفت: کاهن هم که هستی؟! و خواست که کاغذ را پاره کند.

ابن عباس از علم به آینده بی‌بهره بود، و چون چنین خبر و پیشگویی را از میثم شنید که از جزئیات شهادتش خبر می‌دهد، برایش غیر قابل هضم بود، از این جهت. این گونه برخورد کرد. اما میثم گفت: آرامتر!...آن چه را از من می‌شنوی بنویس و نگهدار! اگر آن چه می گویم راست بود، نگاهش دار و اگر باطل بود، آن گاه پاره اش کن... و ابن عباس پذیرفت که چنان کند." (3)

وقتی وعده و پیشگویی امیرالمؤمنین محقق می‌شود

امام علی علیه‌السلام میثم را از چگونگی شهادتش، قاتل وی و آویخته‌شدنش به درخت نخلی که آن را به او نشان داده بود، آگاه ساخته و به او بشارت داده بود که پاداش مقاومت او در آخرت همنشینی با علی است.

موالی به ایرانیانی گفته می‌شد که در بلاد اسلامی زندگی می‌کردند. به بیان دیگر به ایرانیانی که از شهر و کاشانه خود آمده بودند و در مناطق عرب‌نشین دنیای اسلام مثل کوفه که یکی از مراکز تشیع بوده، با قبایل عرب زندگی می‌کردند، موالی گفته می‌شد


از آن پس میثم کنار آن درخت نماز می‌خواند و با آن سخن می‌گفت؛ درختی که در مقابل خانه عمرو‌بن حُریث بود. عمرو می‌گوید: گاهی که میثم به من می‌رسید می‌گفت: با تو همسایه خواهم شد با من خوب رفتار کن!
من می‌گفتم: کدام خانه را می‌خواهی بخری؟! خانه این پهلو را یا آن پهلو را؟ روزی که او را بر در خانه من به دار زدند معنی حرفش را فهمیدم.

بالأخره وعده و پیشگویی امیرالمؤمنین درباره شهادت میثم محقق می‌شود؛ میثم را بر تنه همان درخت خرما به دار کشیدند. دست‌ها و پاهایش را به تنه این درخت میخ زدند، ولی در همان حال راجع به فضایل و سیره امام و بدبختی‌ای که مردم بدان گرفتار بودند سخن می‌گفت و مردم را ارشاد و هدایت می‌کرد.
تا اینکه خبر به جائر کوفه رسید و دستور داد شکمش را دریدند و او را به شهادت رساندند.

پی نوشت:
1- سفینة البحار، ج2: 524
2- بحارالانوار، ج42: 128
3- همان
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.