تبیان، دستیار زندگی

اندیشه سیاسی بیرونی، شش قرن جلوتر از رنسانس

از جامعه مدنی تا ضرورت دولت در اندیشه سیاسی ابوریحان

بیرونی برای اثبات جامعه مدنی از واژه «استثناس»استفاده می‌کند و با این اصل وی به ریشه لغوی انسان که از «انس» مشتق شده نزدیک می‌شود، بدین معنا که زندگی انسان کامل نمی‌شود مگر به واسطه انس و همیاری با دیگران؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
ابوریحان

نام ابوریحان بیرونی با علم نجوم گره خورده است و اولین مفهومی که با اسم ابوریحان به ذهن متبادر می‌شود، مباحث نجوم و ریاضیات است؛ اما ابوریحان بیرونی جامع علوم زمان خود بود و به واسطه‌ی فیلسوف بودنش مطالب مهمی را در زمینه اندیشه سیاسی مطرح کرده است.

اهمیت آرای سیاسی بیرونی تا آنجا که به میراث جهان اسلام برمی‌گردد از چند منظر قابل تأمل است: نخست اینکه، وی یک متفکر شیعی است، بنابراین شناخت اندیشه سیاسی بیرونی برای جهان تشیع به ویژه ایران که در کانون احیای تمدن اسلامی قرار گرفته است از اهمیت خاصی برخوردار است.

دومین نکته مهم، به روش تحقیق تجربی و علمی بیرونی برمی‌گردد، به اعتراف بیشتر بیرونی شناسان؛ «کاری که اروپاییان در انقلاب علمی و ادبی با بنیاد علوم و معارف جدید، در قرن شانزدهم کردند بیرونی در سده دهم کرده بود».

سومین نکته مهم به سرشت دانش وی مربوط است. بیرونی دارای مجموعه‌ای از دانش‌ها و رویکردهاست؛ از این رو شناخت اندیشه سیاسی و اجتماعی بیرونی در گرو بررسی آرای وی در زمینه انسان، طبیعت، تاریخ، نجوم، ریاضیات و فلسفه است. به زبان دیگر ماهیت و سرشت تفکر وی ترکیبی از معارف الهی و دانش‌های علمی و فلسفی است.

ضرورت و منشأ جامعه مدنی

بیرونی برای اثبات جامعه مدنی از واژه «استثناس»[1]  و در برخی موارد از کلمه «تعارض» استفاده می‌کند و گاهی هم به نیازهای انسان  اشاره می‌نماید؛ بنابراین فلسفه اجتماعی بودن انسان، از نظر او، مبتنی بر چندین اصل مهم است:

«انسان برای رفع ضروریات زندگی‌اش، گرایش به زندگی جمعی دارد و همین نیازهاست که موجب به وجود آمدن «حرفه‌ها و صناعات و انواع علوم و معارف بشری می‌شود»


1. اصل استثناس و تجانس: با این اصل وی به ریشه لغوی انسان که از «انس» مشتق شده نزدیک می‌شود، بدین معنا که زندگی انسان کامل نمی‌شود مگر به واسطه انس و همیاری با دیگران؛ از این رو با توجه به مقدمه کتاب الجماهر الجواهر، همگنی عامل تأسیس جامعه است: بنیان جامعه در نظر بیرونی بر مبنای همگنی و تشابه استوار است.

2.اصل تضاد: این اصل «به اختلاف مقاصد و خواست‌های گوناگون بشر» مرتبط است که خود موجب به وجود آمدن نزاع‌های اجتماعی می‌شود؛ به عبارت دیگر، «بدن انسان از عناصر متفاوت و حتی متضاد ترکیب یافته است که خود موجب اختلاف مزاج‌ها و طبایع و در مرحله بعد در روابط و تمایلات اشخاص تأثیر می‌گذارد». به نحوی که «ضد مر ضد را همیشه قهر کند و به خویشتن کشد»؛[2] بنابراین طبایع متضاد ضمن اینکه همدیگر را دفع می‌کنند، به دلایلی تمایل به جذاب و همکاری نیز دارند.

3. نیازهای انسان: «انسان برای رفع ضروریات زندگی‌اش، گرایش به زندگی جمعی دارد و همین نیازهاست که موجب به وجود آمدن «حرفه‌ها و صناعات و انواع علوم و معارف بشری می‌شود».

بدون دولت عدالت محقق نمی‌شود

برقراری نظم سیاسی برای «ایجاد تعادل...؛ و اقامه نظم» ضروری است تا نیازمندی‌های یکدیگر را رفع کنند؛ البته لازمه چنین نظمی عدالت است که به همراه قانون صحیح موجب سعادت بشر خواهد می‌شود:

ابوریحان دین را با سیاست درهم می‌آمیزد و تصریح می‌کند «سیرت فاضله همان است که دین آن را بایسته گرداند»


پیدایی تولیت امر اجتماع (حکومت یا دولت) با سبب برقراری تعادل... یا اقامه نظم و عدل از برای مصالح دنیایی است. اما مسئله عدالت خود مستلزم اعمال سیاست و تشریع (قانون‌گذاری) امور است که به هر حال شروط تولیت (ولایت) یا حکومت (سلطان) و سیاست (تدبیر) امور اجتماع باید به تأیید الاهی و منصوص باشد؛ همان طور که امامت شیعی در اسلام نیز بر مبنای «مودت بالقربی» بدان ویژگی باشد.

فقره فوق حاوی نکات بسیار مهمی در زمینه ضرورت و ماهیت جامعه سیاسی از منظر بیرونی است. از دیدگاه وی، نخست، تأسیس جامعه سیاسی و دولت برای سعادت اجتناب‌ناپذیر است، دوم، نظام سیاسی باید مبتنی بر عدالت باشد؛ سوم، معیار عدالت قانون صحیح است، چهارم، قانون صحیح آن است که توأم با منصوصات الهی باشد؛ پنجم، جامعه‌ی سیاسی با توجه به آموزش‌های «امامت شیعی» مبتنی بر تجانس، مودت و همیاری است. بدین ترتیب ابوریحان دین را با سیاست درهم می‌آمیزد و تصریح می‌کند «سیرت فاضله همان است که دین آن را بایسته گرداند»

منشا مشروعیت دولت‌ها چیست؟

دولت آرمانی و مطلوب ابوریحانی، «دولت عقل» است که در آن شایستگان و نخبگان فرهنگی به منظور تأسیس مدینه‌ی فاضله و ایجاد عدالت در جامعه تلاش می‌کنند؛ بنابراین، وی در آثار خود به دنبال جامعه‌ای است که مردمش عاقل و دولتش، «دولت عاقلان و غایت سیاستش کمال» [3] سعادت و «آسایش رعیت» باشد. بیرونی برای ترسیم دولت آرمانی، به عبارت افلاطون و ارسطو در مورد «شهر برین و آسمانی و نیز شهر فروئین»،  اشاره دارد البته با این فرق که شهر خدا و دولت آرمانی بیرونی در آسمان‌ها نیست، بلکه دولتی زمینی است که به شکل ناقص در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) «مدینه النبی» و ائمه‌ی معصومین [4] محقق شده است و شکل کامل و اتمّ آن در «آخرالزمان توسط حضرت مهدی (عج‌الله) محقق خواهد شد».

با این تفسیر «دولت عقل مطلق» و کامل اختصاص به معصومان (علیهم‌السلام) دارد که در صورت خواست مردم و حضور معصوم (علیه‌السلام) تأسیس خواهد شد و دولت‌های دیگر تنها در صورتی که مبتنی بر عقل یا منتسب به دولت فوق باشند حصه‌ای از مشروعیت را خواهند برد و بقیه دولت‌ها دولت جاهله یا مدینه‌ی غیرفاضله تلقی می‌شوند و حقانیت ندارند.

صفات حاکمان

عقل تدبیری: بحث از ویژگی‌های حکومت کنندگان به نوعی با مباحث انسان شناسی و نیز تقسیم جامعه به دو قشر خواص و عامه مردم مرتبط است. از دیدگاه بیرونی، انسان‌ها در طول ادوار زندگی خود سه کمال را می‌گذرانند و تنها کسانی شایستگی رهبری جامعه را دارند که ضمن گذار از بلوغ جسمی و بلوغ عقلی به بلوغ تدبیری نیز رسیده باشند.

تقوا و پرهیزگاری از دیگر صفات ارزشی و اخلاقی برای حاکمان است که موجب همبستگی و وحدت معنوی در جامعه سیاسی می‌شود


آدمی را سه کمال است: یکی آن است که به حدی رسد که بتواند تولید مثل کند و آن وقتی است که دو هفت سال از عمر او بگذرد [بلوغ جسمی]؛ کمال دوم آن است که نفس فکری و ناطقه آن تمام شود و عقلش از قوه به فعل آید [بلوغ عقلی]...؛ و کمال سوم آن است که اگر به فرمان روایی رسید بتواند همه مردم را اداره کند [بلوغ تدبیری] و یا اگر خانواده تشکیل داد بتواند امر خانواده را اداره نماید و یا اگر تنها ماند خود را اداره کند»

عدالت: از منظر بیرونی، همان طوری که عدالت ناموس خلقت و هستی است، هدف و «غایت حکومت و نظام اجتماعی»[5] نیز محسوب می‌شود که باید توسط حاکمان عادل محقق شود. «یکی از نعمت‌های بزرگی که بر کلیه موجودات ارزانی فرموده، این است که هیچ گاه جهان از پیشوایان عادل که پناه مردم است تهی نشود تا بندگان در گرفتاری‌ها و پیشامدهای روزگار به او پناه آورند».

محبت: پیگیری و دقت در صفات حاکمان در اندیشه‌ی بیرونی، خواننده را به صفاتی رهنمون می‌کند که فراتر از روابط خشک سیاسی و حقوقی است. این صفات به گونه‌ای هستند که اخلاق را با سیاست پیوند می‌زنند و ضمانت اجرای قوانین عمومی را در جامعه دینی افزایش می‌دهند.

تقوا: تقوا و پرهیزگاری از دیگر صفات ارزشی و اخلاقی برای حاکمان است که موجب همبستگی و وحدت معنوی در جامعه سیاسی می‌شود و به دنبال آن، این پرسش مهم در عرصه اندیشه سیاسی مطرح می‌شود که چه کسی باید حکومت کند؟ در اندیشه‌ی بیرونی «آن کسی که ایزد (جوید) خواستار خیر کافه‌ی مردمان باشد»

علم: جامعه سیاسی و اجتماعی در کشاکش سه عنصر «دین، دانایی و جهل» قرار گرفته و وظیفه‌ی حاکمان به عنوان نمایندگان «خواص جامعه» این است تا ضمن اینکه خود قله‌ی رفیع عقل و دانایی را بپیمایند، جامعه را نیز به سوی کمال و سعادت (دانایی)، هدایت کنند. *

پی‌نوشت‌ها:
[1]ابوریحان بیرونی، الجماهر فی معرفه الجواهر،  ص78.
[2]بوریحان بیرونی، التفهیم لاوائل صناعه التنجیم، 1317ش، ص508.
[3]ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص123
[4]ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، صص الف و 537
[5]بوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص318.


*این متن خلاصه‌ای است از مقاله "زندگی و اندیشه سیاسی ابوریحان بیرونی" به قلم غلامحسن مقیمی که در شماره 19 فصلنامه "علوم سیاسی" منتشر شده است.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.