تبیان، دستیار زندگی

خاله خانم

یکی بود، یکی نبود. یک خاله خانم بود که توی جنگل زندگی می‌کرد. یک روز دل خاله خانم درد گرفت. آخ و وای خاله بلند شد تا این که...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
خاله خانم
یکی بود، یکی نبود. یک خاله خانم بود که توی جنگل زندگی می‌کرد. یک روز دل خاله خانم درد گرفت. آخ و وای خاله بلند شد. آخ دلم، این ور دلم. وای دلم، اون ور دلم. آخ دلم، مُردم از دل درد.

 کلاغ آخ و وای خاله خانم را شنید. آمد و گفت:«آخ خاله خاله! چی شده خاله؟ حتما با دست نشُسته غذا خوردی خاله، دل درد گرفتی خاله. صابون بیارم دستات را بشوری خاله؟»

خاله خانم ناله کرد:«نه نه! من با دست‌های تمیز غذا خوردم. آخ دل خاله، وای دل خاله

بال قرمزی آخ و وای خاله خانم را شنید. پر زد و آمد و گفت:«وای خاله خاله! چی شده خاله؟ شاید غذای خراب خوردی خاله، دل درد گرفتی خاله. دانه ی تازه بیارم بخوری خاله؟»

خاله خانم گفت: «نه نه! من غذای تازه خوردم. آخ دل خاله، وای دل خاله!»

سوسک کوچولوها آخ و وای خاله را شنیدند. حرف‌های کلاغ و بال قرمزی را هم شنیدند. فکری کردند و آمدند جلو و گفتند: «پس چرا ناله می‌کنی خاله؟ چرا دلت درد گرفته خاله؟»

خاله خانم گفت: «من دارم مامان می شم. نی‌نی‌ام دارد به دنیا میاد. آخ دل خاله! وای دل خاله!»
بال قرمزی گفت: «نترس خاله! الآن کمک میارم خاله.» بعد هم رفت و با یک آقا اژدها برگشت.

 خاله خانم تا آقا اژدها را دید، ترسید. گفت:«خاک عالم بر سر خاله! این که اژدهاست خاله. اژدها، خاله را با نی‌نی‌اش درسته کباب می‏ کنه و می ‏خوره، خاله.»

اژدها گفت:«نترس خاله. من که خاله خور نیستم. من که نی‌نی خور نیستم. من فقط باقالا و ذرت می‌خورم.» 

بعد زود آتش روشن کرد. دیگ آب را گرم کرد. کلاغ صابون آورد. سوسک کوچولوها حوله آوردند. اوووه اوووه نی‌نی را به دنیا آوردند.

بال قرمزی هم خورشت دانه آورد تا بخورند. خاله خانم از خوش‌حالی اول نی‌نی‌اش را بوس کرد، دوم اژدها و دوستانش را بوس کرد. سوم هم دور خانه‌اش ذرت و باقالا کاشت.

ذرت و باقالاها بس که خوش‌مزه بودند، آقا اژدها همان جا ماند و همگی دور همی زندگی کردند.

مطالب مرتبط:
خاله اردی
معلمه خاله جون
خاله جان

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی- نویسنده: لاله جعفری
 
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.