تبیان، دستیار زندگی

فداییان خلق

اعترافات یک چریک

تاسیس رسمی سازمان فداییان خلق سال 1350 بود، سازمانی سیاسی و نظامی مارکسیستی بود که برای سرنگونی نظام سلطنتی ایران تاسیس شد و برای رسیدن به هدفش جان ها فدا کرد اما...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فداییان
واژه ی چریک در لغتانامه ی دهخدا به معنای قشون مشق ندیده و غیر نظامی است اما در گفتمان های محاوره ای، چریک بیشتر افراد را به یاد کاستروها می اندازد. افرادی که فقط هدف برایشان اهمییت دارد و به غیر از آن حتی جان خود و اطرافیانشان را هم نمی بینند.

برگه‌های بازجویی از بنیانگذاران و چهره‌های شاخص سازمان چریک‌های فدایی خلق منتشر شد که در میان آن‌ها چندین برگ از اعترافات بیژن جزنی هم دیده می‌شد که روز ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ همراه با ۶ نفر دیگر از چریک‌ها به نام‌های حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان‌زاده و عباس سورکی به همراه مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپه‌های اطراف زندان اوین تیرباران شدند.

چریک‌های فدایی خلق از دشمنان سرسخت نظام پهلوی و طاغوتی شاهنشاهی در ایران بودند و برای از بین رفتن نظام شاهنشاهی بسیار هزینه کردن، هدفشان تغییر نظام بود اما در نظام جمهوری اسلامی نیز مخالف برنامه های کلی انقلابیون بودند که در نهایت باز هم سرکوب شدند. چریک ها خیلی راحت برای رسیدن به اهدافشان، گلوله می کشد. نام چریک به کشتن گره خورده بود، و خاطراتی که از آنها به جا مانده گویای همین اصل است.

جنگ چریکی یکی از انواع جنگ‌های نامنظم است که در آن گروه کوچکی از افراد مسلح با استفاده از تاکتیک‌هایی چون کمین، شبیخون، خرابکاری به دشمن ضربه می زنند.


اسنادی از جلسات اول، ۱۴، ۱۵ و ۱۶ بازجویی جزنی آمده است. او در جلسه اول بازجویی درباره فعالیت‌های چریک‌های فدایی خلق نوشته است: «فعالیت گروه ما در هفت سال پیش اساسا در تهران متمرکز بود و با توجه به برنامه کارگروه درصدد ایجاد شبکه وسیعی از افراد در تهران و شهرستان‌ها برنیامده بودیم معذالک برخی از افراد شهرستانی عضو گروه و یا سمپاتیزان‌های شهرستانی در گروه و پیرامون آن وجود داشتند… در سال چهل و شش چند نفر به تدریج توسط ظریفی به عضویت گروه درآمدند… پس از بازداشت در سال ۴۶ عده‌ای از سمپاتیزان‌ها و یا افراد غیرفعال گروه باقی ماندند که اغلب آن‌ها از ادامه فعالیت خودداری کردند. آنچه در اینجا می‌توانم بگویم این است که در سال ۴۷ نظر من و ظریفی این بود که این قبیل افراد بهتر است هرگونه ارتباط خود را قطع کرده و دست از فعالیت بکشند. اطلاع مشعوف کلانتری شش ماه پس از بازداشت ما و تاکید او بر اینکه جعفری و افراد خرم‌آباد و بروجرد دست از فعالیت کشیده و تماس خود را قطع کرده‌اند موید این نظر است… برای عملیات چریکی در آن زمان هنوز هیچ منطقه محدود و مشخصی تعیین نشده بود ولی به طور کلی روی نواحی مازندران و گیلان تصوراتی وجود داشت. برای شناسایی مناطق دیگر هیچ‌گونه اقدام مشخص و یا اعزام اکیپ کوهنوردی به عمل نیامده بود ولی این گرایش وجود داشت که هر فردی به منطقه زندگی خود آشنایی اجمالی داشته باشد.»

جزنی در جلسه چهاردهم بازجویی (دوم اردیبهشت ۱۳۴۶) وقتی نقشه سرقت نارمک (اتومبیل سری بانک صادرات) را شرح می‌داد، نوشت‌: «افراد ضمن اینکه روی برنامه گروه توافق ظاهری داشتند به اجرای آن ایمان و اعتقاد نداشتند. فعلا چند بار قرار شد که دکتر شهرزاد کارش را در داروخانه کم کند ولی اقدامی نکرد. بنا بود سورکی با مسئولیتی که در تهیه و تدارک پول دارد حداقل یکی از کار‌هایش را ول کند (یک کار صبح داشت یکی بعدازظهر) ولی قول می‌داد و عمل نمی‌کرد. این‌ها نشانه این بود که علیرغم حرف‌ها در عمل این برنامه اجرا نمی‌شود و به همین دلیل که از سال ۴۲ تا روز دستگیری من هیچ اقدامی در مورد تهیه یا سرقت پول و سایر کار‌ها عملا انجام نشد و همه به حرف گذاشت. آینده هم به همین منوال می‌گذشت. ما نه فقط هیچ عملی انجام ندادیم بلکه با روحیه‌ای که در گروه وجود داشت در آینده هم جز تلاش چیزی در انتظار آن نبود.»

بعد ها در اعترافات این افراد آنها ترور را نا به جا و بی نتیجه خوانده اند، در اصل این اقدامات وحشیانه را بیشتر خلا قدرت در گروهشان تعریف کرده اند.

جزنی اذعان دارد که «نه تنها ترور شخصیت‌ها به عنوان قدمی به جلو محسوب نمی‌شود بلکه به عنوان یک کار صرفا عاطفی و محتمل‌النتیجه هم نمی‌تواند مورد قبول قرار گیرد؛ به این معنی که یک دسته‌ای بگویند ما این عمل را انجام می‌دهیم ببینیم چه خواهد شد و به اصطلاح از اغتشاش و هرج‌ و مرج ناشی از آن چه استفاده‌ای خواهیم کرد؟ مسلما اگر از یک چنین عملی کسانی بتوانند استفاده کنند آن‌هایی هستند که در یک چنین مواقع متکی به قدرت‌های دسته‌بندی‌ شده در داخل حکومت هستند و به اصطلاح خلا ناشی از این اعمال را آن‌ها پر خواهند کرد ولی همین پرکنندگان خلا برای ایجاد ثبات و جبران مافات ناچارند فشار تازه‌ای را به روی مخالفین حکومت از هر صنف و جماعت و با هر عقیده‌ای که هستند بیاورند. این شرح اخیر‌‌ همان چیزی است که اصطلاحا به اختناق بعد از ترور موسوم است و مسلم است که این اختناق مورد پسند هیچ مخالفی نیست. به خصوص در ضمن این بحث‌ها بار‌ها گفته شده است که اگر شرایط بهتری برای فعالیت‌های سیاسی پیش بیاید و مثلا امکاناتی برای مبارزه فراهم شود تدارک آن راه قهرآمیز سریع‌تر و بهتر انجام می‌گردد. به زبان و بیان دیگر اختناق و فشار هر نوع مبارزه و تدارکی را مشکل می‌سازد. مسالمت‌آمیز یا قهرآمیز فرقی نمی‌کند.»

او بار‌ها نظرات خود و سایر افراد را درباره تروریسم در کمیته مطرح کرده و مخالفی نداشته تا استدلال بیشتری را ایجاب کند با این حال توضیح داده که «در رد نظراتی از قبیل حادثه‌جویی یعنی اقدام چند تن معدود به خاطر روشن کردن یک آتش عمومی یا به اصطلاح ایجاد یک جرقه به طور روشن و قابل فهم و درک و احساس برای همه این مسائل رد شده است. همچنین در رد پیشنهاد‌ها و نظرات عاطفی تحت عنوان «اقدام قهرمانانه به خاطر باقی گذاردن یک سنت» هیچ نقطه ابهامی وجود نداشته است. تنها راهی که به نظر افراد و در جمع کمیته مورد قبول نظری قرار گرفته بود یک راه طولانی مبتنی بر مراحل آمادگی مردم، تدارکات انسانی و مالی و غیره که می‌تواند به سال‌ها و بیش از ده سال به طول انجامد، بود. به این ترتیب از نظر عملی و پراتیک در مرحله فعلی که ما بودیم ما فقط به معدودی افراد احتیاج داشتیم که تدارک مالی انجام دهیم و شروع به طرح مساله منطقه‌شناسی بنماییم. همچنین تدارکات دیگر مستلزم صرف وقت و افراد بیشتر بود که تمام این‌ها به مراحل دیگر کار واگذار شد و در حالی که نظر و تئوری یک راه را به طور کلی قبول کرده بود عمل و پراتیک در مرحله زیر صفر یعنی قبل از اولین مرحله تدارکات قهرآمیز قرار گرفته بود.»

از جزنی سوال شده که راه قهرآمیز شما بر مبنای چه اصولی بوده که او پاسخ داده: «در مورد انتخاب راه قهرآمیز همانطور که توضیح دادم این انتخاب به این معنی بود که ضمن تائید وسائل و طرق مختلف آنچه موجب پیروزی خواهد شد نهایتا و اساسا در حامعه ما نیروی قهریه است. رسیدن به این نتیجه برای من و شاید برای سایرین ناشی از استنتاج از فعالیت‌های گذشته‌ای بود که در ایران انجام شده بود… ما در گذشته بار‌ها دیدیم که در جایی که مبارزات سیاسی مردم به حدی می‌رسد که امکان دریافت حقوق ثابتی برای آن‌ها می‌کند و به اصطلاح به صورت یک نیروی سیاسی دائمی می‌خواهند دربیایند، دستگاه حاکمه با شدید‌ترین وضعی این فعالیت‌ها و مبارزات را سرکوب می‌کند.»

اگرچه نام چریک بیشتر از آمریکای لاتین شنیده شده یا افراد برای دیدن آموزش های چریک راهی لیبی و کشورهای خاورمیانه ای شدند اما اولین جنگ های چریکی به ایران در زمان پارت ها برمی گردد، اما بعد از انقلاب چریک به انزوا کشیده شد به این دلیل که همیشه هدف وسیله را توجیه نکند!


پی نوشت
1- آنچه در جلسات چریک‌های فدایی خلق می‌گذشت، تاریخ ایرانی