رباتهایی که جان میگیرند و رویاهایی که به حقیقت میپیوندند!
آگاهی یکی از بزرگترین رازهای علمی است که نه ریشهاش و نه حتی سازوکارش به درستی درک نشده است. با این حال، متخصصان هوش مصنوعی، رویای جاهطلبانهی هوش مصنوعی آگاه را در سر میپرورانند؛ رباتهایی که به پیچیدهترین خصلت انسانی مجهز خواهند بود و قطعا تاثیر شگرفی بر آیندهی بشریت خواهند گذاشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/06/03 ساعت 11:18
عبارت «هوش مصنوعی» که به دانش و مهندسی ساخت ماشینهای هوشمند، اطلاق میشود، نخستین بار در سال 1956 توسط جان مکارتی مشهور استفاده شد. این دانش مهم، تاکنون کمکهای فراوانی به جامعهی بشری کرده، هرچند که به عقیدهی برخی صاحبنظران دنیای تکنولوژی از جمله ایلان ماسک میتواند تهدیدی برای آینده بشریت باشد.
با این حال، رباتهای امروزی، هنوز یکی از مهمترین ویژگیهای انسانی، یعنی آگاهی (consciousness) را در خود ندارند. با بهرهمندی آنها از این ویژگی، یعنی زمانی که بتوانیم ماشینی با سطح پیچیدگی خودمان بسازیم، تهدید آنها جدیتر تلقی خواهد شد. کسی نمیداند چقدر با تحقق این رویا فاصله داریم، آیا واقعا فیلم او (Her) در سال 2025 به حقیقت خواهد پیوست؟
قبل از وارد شدن به بحث اصلی، اجازه دهید خود مفهوم آگاهی را کمی برایتان روشن کنم. منظور از آگاهی، توانایی شناخت، درک، حس یا تشخیص رویدادها و اشیای جهان خارج است. مثلا دیدن گلهای رز قرمز، شنیدن موسیقی مورد علاقه یا چشیدن یک قرمهسبزی جاافتاده، همگی نمونههایی از تجارب آگاهانهای هستند که در طول روز، بارها و بارها با آنها مواجه میشویم. هر یک از این تجارب آگاهانه، دارای کیفیتی مخصوص به خود هستند، یعنی ما هر بار از تجربهی آنها، کیفیت متفاوتی را درک میکنیم.
به نظر میرسد توضیح تجارب ذهنی با استفاده از روشهای عینی علمی، غیرممکن باشد. اما در 25 سال گذشته که آگاهی را به عنوان یک هدف علمی، جدی گرفتهایم، پیشرفتهای زیادی داشتهایم. ما فعالیتهای عصبی مربوط به آگاهی را کشف کردهایم و اکنون به خوبی میدانیم چه وظایف رفتاری به آگاهی نیاز دارند، چرا که مغز ما، بسیاری از وظایف شناختی سطح بالا را به صورت ناخودآگاه انجام میدهد.
پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که آگاهی، محصول جانبی شناخت ما نیست. همین مسئله در مورد هوش مصنوعی نیز درست است. در بسیاری از داستانهای علمی-تخیلی، ماشینها یک زندگی ذهنی درونی را به صورت خودکار، توسعه میدهند و ما این زندگی را به سادگی ناشی از پیچیدگی آنها میدانیم، اما در مورد آگاهی، قضیه فرق میکند، امکان محتملتر این است که آگاهی باید صراحتا در طراحی آنها لحاظ شود.
نظریههای به اصطلاح سطح بالاتر آگاهی، فرض میکنند تجربهی آگاهی به نمایشهای ثانویهی نمایش مستقیم حالات حسی بستگی دارد. وقتی ما چیزی را میدانیم، میدانیم که آن را میدانیم. برعکس، وقتی این خودآگاهی را نداریم، ناآگاه هستیم، در واقع ما روی حالتی شبیه حالت اتوپایلوت یا عملکرد خودکار هستیم، یک ورودی حسی را میگیریم و روی آن، کار انجام میدهیم، اما آن را ثبت نمیکنیم.
از قرار معلوم، آگاهی به اطلاعات پیچیدهای که در لحظه پردازش میشوند، ربطی ندارد. تازمانیکه یک محرک به طور آنی، موجب یک کنش شود، ما به آگاهی نیاز نداریم. آگاهی زمانی مهم میشود که ما به حفظ اطلاعات، حداقل برای چند ثانیه نیازمندیم.
هوش مصنوعی آگاه
عنوان حسن ختام این مقاله عنوان کنم. اول اینکه همانطور که کانای هم اشاره میکند، مجهز کردن یک ربات به خصلتی انسانی که سازوکارش حتی برای خودمان هم معمای بزرگی است، بسیار جالبتوجه است. کسی چه میداند شاید هوش مصنوعی آگاه ، پنجرهی تازهای به روی این معمای بزرگ باز کرده و راه درست برای شناخت آن را به ما نشان دهد. نکتهی دوم اینکه به نظرم ساختن چنین رباتی، مانند یک شمشیر دو لبه است. اگرچه یک هوش مصنوعی آگاه ، تواناییهای خارقالعادهای نسبت به رباتهای امروزی داشته و در زندگی بشری، بشدت تاثیرگذار خواهد بود، اما نباید از این نکته غافل شویم که چنین ربات هوشمندی، میتواند تهدید بزرگی هم برای بشریت باشد.
منبع:گجت نیوز
با این حال، رباتهای امروزی، هنوز یکی از مهمترین ویژگیهای انسانی، یعنی آگاهی (consciousness) را در خود ندارند. با بهرهمندی آنها از این ویژگی، یعنی زمانی که بتوانیم ماشینی با سطح پیچیدگی خودمان بسازیم، تهدید آنها جدیتر تلقی خواهد شد. کسی نمیداند چقدر با تحقق این رویا فاصله داریم، آیا واقعا فیلم او (Her) در سال 2025 به حقیقت خواهد پیوست؟
قبل از وارد شدن به بحث اصلی، اجازه دهید خود مفهوم آگاهی را کمی برایتان روشن کنم. منظور از آگاهی، توانایی شناخت، درک، حس یا تشخیص رویدادها و اشیای جهان خارج است. مثلا دیدن گلهای رز قرمز، شنیدن موسیقی مورد علاقه یا چشیدن یک قرمهسبزی جاافتاده، همگی نمونههایی از تجارب آگاهانهای هستند که در طول روز، بارها و بارها با آنها مواجه میشویم. هر یک از این تجارب آگاهانه، دارای کیفیتی مخصوص به خود هستند، یعنی ما هر بار از تجربهی آنها، کیفیت متفاوتی را درک میکنیم.
آگاهی و هوش مصنوعی آگاه
مردم اغلب از من میپرسند آیا روزی فراخواهد رسید که هوش مصنوعی آگاه شود؟ من فکر میکنم چنین روزی واقعا برای ما شگفتانگیز خواهد بود، هر چند شاید آگاه شدن رباتها کمی، گستاخانه به نظر برسد. مکانیسم آگاهی یا همان فرآیندی که باعث میشود تجربههایی تازه و مستقیم از جهان اطراف خودمان داشته باشیم، راز بزرگی در علوم اعصاب است و برخی بر این باورند که این راز، هیچگاه افشا نخواهد شد.به نظر میرسد توضیح تجارب ذهنی با استفاده از روشهای عینی علمی، غیرممکن باشد. اما در 25 سال گذشته که آگاهی را به عنوان یک هدف علمی، جدی گرفتهایم، پیشرفتهای زیادی داشتهایم. ما فعالیتهای عصبی مربوط به آگاهی را کشف کردهایم و اکنون به خوبی میدانیم چه وظایف رفتاری به آگاهی نیاز دارند، چرا که مغز ما، بسیاری از وظایف شناختی سطح بالا را به صورت ناخودآگاه انجام میدهد.
پس میتوان اینطور نتیجه گرفت که آگاهی، محصول جانبی شناخت ما نیست. همین مسئله در مورد هوش مصنوعی نیز درست است. در بسیاری از داستانهای علمی-تخیلی، ماشینها یک زندگی ذهنی درونی را به صورت خودکار، توسعه میدهند و ما این زندگی را به سادگی ناشی از پیچیدگی آنها میدانیم، اما در مورد آگاهی، قضیه فرق میکند، امکان محتملتر این است که آگاهی باید صراحتا در طراحی آنها لحاظ شود.
فراشناخت و هوش مصنوعی آگاه
هر ماشین حسابی با فرمولهای ثابتی برنامهنویسی میشود که دارای درجهای از اطمینان هستند، اما هیچ ماشینی هنوز محدودهی کامل توانایی فراشناخت ما را ندارد. برخی فیلسوفان و دانشمندان علوم اعصاب، به دنبال کشف ایدهای هستند که در آن فراشناخت، به عنوان جوهر یا ذات اصلی آگاهی درنظر گرفته میشود.نظریههای به اصطلاح سطح بالاتر آگاهی، فرض میکنند تجربهی آگاهی به نمایشهای ثانویهی نمایش مستقیم حالات حسی بستگی دارد. وقتی ما چیزی را میدانیم، میدانیم که آن را میدانیم. برعکس، وقتی این خودآگاهی را نداریم، ناآگاه هستیم، در واقع ما روی حالتی شبیه حالت اتوپایلوت یا عملکرد خودکار هستیم، یک ورودی حسی را میگیریم و روی آن، کار انجام میدهیم، اما آن را ثبت نمیکنیم.
از قرار معلوم، آگاهی به اطلاعات پیچیدهای که در لحظه پردازش میشوند، ربطی ندارد. تازمانیکه یک محرک به طور آنی، موجب یک کنش شود، ما به آگاهی نیاز نداریم. آگاهی زمانی مهم میشود که ما به حفظ اطلاعات، حداقل برای چند ثانیه نیازمندیم.