تبیان، دستیار زندگی

فیلم من سیاه نیست واقعیت است

فیلم من سیاه نیست بلکه برشی واقعی از جامعه است؛ هیچ کس نمی‌تواند بگوید که چرا فیلم من تلخ است چراکه از دیالوگ‌های همان مستند («رودی که کشته شد») استفاده شده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فیلم  «سیمین»

 «سیمین» تازه‌ترین ساخته مرتضی آتش‌زمزم به‌تازگی مراحل فیلمبرداری را پشت سر گذاشته است. این اثر در ژانر کودک ساخته شده و مضمونش درباره علت خشک شدن زاینده‌رود و تاثیرهای آن بر زندگی مردم به‌ویژه کشاورزان است. قصه فیلم در فضایی استعاری روایت می‌شود. آتش‌زمزم تهیه‌کنندگی و کارگردانی این فیلم را به عهده دارد و فیلمنامه آن کار مشترک کریم روناسیان و خزر مهرانفر است. قصه این فیلم برداشتی از مستند «رودی که کشته شد» است که بدون پرده به مشکلات اصلی زاینده‌رود و روند خشک شدن آن پرداخت و سال۹۳ در شانزدهمین جشن مستند سینمای ایران به‌عنوان بهترین فیلم برگزیده شد. با آتش‌زمزم که ریسک کرده و در وضعیت فعلی سینما به سراغ ساخت یک اثر با چنین مضمونی رفته است به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه می‌خوانید.

فیلم سینمایی «سیمین» اثری است در ژانر کودک و یک دغدغه ملی و محیط‌زیستی را به تصویر می‌کشد. شما در کارهای گذشته‌تان مثل «مالیخولیا» جنس دیگری از سینما را تجربه کرده بودید، چطور شد که به این سمت و سو آمدید؟

چند سال پیش مستندی درباره علت خشک شدن زاینده‌رود و تاثیر آن بر زندگی کشاورزان شرق استان اصفهان ساختم، زاینده‌رود به سبب سوء مدیریت‌‌ها خشک شده و در حال حاضر بی‌آب است. دشت اصفهان در زمان ساسانیان مرکز غله ایران بوده و بزرگ‌ترین و حاصلخیزترین دشت فلات مرکزی ایران است که از زاینده‌رود تغذیه می‌شد و تامین غله ایران حتی تا اوایل دهه۶۰ و ۷۰ از این طریق بوده است. غرض از گفتن این صحبت‌‌ها و دادن این اطلاعات این است که اهمیت موضوع را تشریح کنم، زمانی که زاینده‌رود خشک شد زندگی کشاورزان زیادی زمین خورد، این اتفاق من را بسیار تحت تاثیر قرار داد. فارغ از آن مستندی که در رابطه با همین مسئله ساخته شد خیلی دوست داشتم یک فیلم داستانی نیز درباره آن بسازم به‌دنبال شکل‌گیری همین انگیزه فیلمنامه فیلم «سیمین» شکل گرفت.

سینمای ما معمولا به معضلات شهری‌تری می‌پردازد و پرداخت به یک معضل ملی و محیط‌زیستی در سینما به‌مراتب بسیار کمتر است و اساسا جایگاهی ندارد!

یک نکته‌ای را بگویم؛ من همین دغدغه‌ای که درباره زاینده‌رود داشتم را درباره کارون، هامون، هیرمند و... نیز دارم همه این رود‌ها، تالاب‌‌ها و منابع آبی ما با فرمول سوء مدیریت، زمین‌خواری، برداشت آب، نادیده گرفتن حق‌آب‌‌ها از دست می‌رود. حق‌آب‌‌های هیرمند را افغانستان بسته اما حق‌آب‌‌های زاینده‌رود در خود کشور از بین رفته است. درست است در «سیمین» ما درباره زاینده‌رود، خشک شدن آن و تاثیرش بر معیشت خانواده صحبت می‌کنیم اما نگاه‌مان معطوف به یک معضل بزرگ‌تر است، ما همیشه از مهاجرت معکوس صحبت می‌کنیم از این‌که چرا حاشیه‌نشینی رشد پیدا کرده و چرا مردم از شهر و روستاهای مختلف به پایتخت مهاجرت می‌کنند اما هیچ وقت این سوال را از خودمان نمی‌پرسیم چه کسانی مهاجرت می‌کنند و تن به حاشیه‌نشینی می‌دهند؟ کسانی که زندگی خود را در شهر‌‌ها و روستا‌‌ها از دست داده‌اند. کسی که زمین دارد اما آب ندارد نمی‌تواند کشاورزی کند در نتیجه مجبور است برای کار از روستای خود به شهر مهاجرت کند.

طبق نکته‌ای که به آن اشاره کردید ما در سینما به قضیه مهاجرت اشاره می‌کنیم، به افرادی که از شهرستان به تهران می‌آیند پرداخته می‌شود، در صورتی که معضل جای دیگری است و شما نگاهی ریشه‌ای به این موضوع داشتید.

بله، ما در این خصوص به سر خط رفته‌ایم؛ درواقع به ریشه‌ها توجه کرده‌ایم و چرایی این موضوع که به چه علت یک روستایی به تهران می‌آید، این‌که این فقر و مشکلات اجتماعی از کجا به وجود آمده است و به‌طور کل همان‌طور که گفتم به سر خط رفته‌ایم.

در فیلم‌های مستندمان یا بعضا در رسانه‌هایی مثل مطبوعات، به این قضیه هم به‌صورت کمپین‌های مختلف پرداخته شده است، ولو این‌که راه به جایی هم نبرده است؛ به هر جهت در مدیوم سینما فیلمی نداریم که روی چنین معضلی که مدت‌هاست درگیر آن هستیم و مسلما تبعات آن در سال‌های آینده بیشتر هم دامن‌گیرخواهد بود، تمرکز شده باشد.

بله، این تازه شروع فاجعه است و مدام بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود و این سوء مدیریت‌ها که به جای حل مشکلات موجود، مردم را به جان یکدیگر می‌اندازد، مشکلاتی است که هر روز بزرگ‌تر خواهد شد.

فکر می‌کنید پرداخت به چنین موضوعاتی روی پرده سینما چقدر می‌تواند مصلح و تاثیرگذار باشد تا بخواهد کمی قضیه را مرتفع کند که قدمی هم در این راستا برداشته شود؟

طبیعتا بی‌تاثیر نیست؛ خوشبختانه ما در این قصه براساس اصل اتفاقاتی که افتاده و همین‌طور مستند «رودی که کشته شد» جلو رفتیم؛ این مستند در سال۹۳ به‌عنوان بهترین مستند سال خانه سینما دست یافت و برای مسئولان و شخص رئیس‌جمهوری هم پخش شد؛ مستندی که تلخ و بی‌پرده بود و ما آن را به مسئولان نشان دادیم و بعد از آن تکان‌های کوچکی هم خوردند اما این کافی نیست؛ قول‌های بسیاری دادند که به آن‌ها عمل نکردند؛ بنابراین اگر مطالبه‌گری صورت بگیرد و از این دست کارها ساخته شود شاید درمجموع تاثیراتی هم داشته باشد، که من معتقدم حتما تاثیر خواهد داشت.

در فرآیند ساخت این فیلم، باتوجه به موضوعیت و محوریت آن، که فیلمی شخصی نیست و برعکس می‌تواند رگه‌هایی از یک فیلم ملی را داشته باشد، چقدر حمایت شدید؟ به هرحال تهیه‌کنندگی کار را هم خودتان بر عهده داشتید، افت و خیزهایی که در این مسیر تجربه کردید به چه صورت بود؟

خیلی‌ها قول دادند اما هیچ کدام عمل نکردند و متاسفانه این موضوعات جزو اولویت‌ها نیست؛ در اصل ماجرا هم جزو اولویت‌ها نیست چه برسد به بخش فرهنگی؛ ببینید بودجه محیط زیست نسبت به بقیه بخش‌ها چقدر کم است؟ البته که در بخش فرهنگی همه شعار خوب می‌دهند اما هیچ‌ کس دنبال‌کننده یا کمک‌کننده نیست؛ چه‌بسا جاهایی بود که قول دادن‌هایشان هم دردسر شد؛ وقتی کسی قول می‌دهد و به آن عمل نمی‌کند برای شما دردسر ایجاد خواهد کرد و متاسفانه این اتفاق برای من افتاد.

فکر می‌کنید با شرایط فعلی سینما و ذائقه مخاطب ما، اگر این فیلم روی پرده برود می‌تواند مخاطب و گیشه قابل قبولی داشته باشد؟

من تا چند وقت پیش بین این دوراهی بودم فیلمی بسازم که گیشه خوبی داشته باشد یا با آن ارتباط دلی و خوبی برقرار کنم که جزو دغدغه‌هایم‌ هست؛ اما من با این کست و هزینه کمی که صرف فیلم کرده‌ام همه گروه با جان و دل کار کرده‌اند؛ از ابتدا هم می‌دانستیم که فیلم ما به‌اصطلاح فیلم گیشه نیست اما کسانی که باید، فیلم را می‌بینند؛ فستیوال‌ها و جشنواره‌‌های مختلف می‌توانند به این فیلم کمک کنند و حتما فیلم را می‌بینند البته که ما هم وظیفه‌ای نسبت به کشورمان داشته‌ایم و آن را انجام داده‌ایم.

در خبرهایی که منتشر شده است می‌بینیم گفته شده که فیلم در ژانر کودک است؛ فیلمنامه ایجاب می‌کرد که به این سمت و سو بروید یا نه، نپرداختن به معضلاتی مثل زاینده‌رود و... و کمبودی که در سینمای کودک و نوجوانمان وجود دارد یعنی تولیدات محدود؛ این دغدغه را در شما به وجود آورد؟

هر دو مورد؛ من دیدم شاید بهتر باشد کمی سمبلیک‌تر به قصه بپردازیم و در قصه من این اتفاق افتاد؛ با استعاره به بحث خشکسالی و تاثیرات آن در زندگی مردم نگاه کردیم؛ فیلم من سیاه نیست بلکه برشی واقعی از جامعه است؛ هیچ کس نمی‌تواند بگوید که چرا فیلم من تلخ است چراکه از دیالوگ‌های همان مستند («رودی که کشته شد») استفاده شده است. من آخر کار را با امید به اتمام رسانده‌ام. خواسته‌ها و قصه‌ها، مشکلات و حرف‌های مردم در مستند را مانند یک تسبیح چیدم و انتخاب کردم و درنهایت ‌بندی به‌عنوان درام برای آن قرار دادیم که این تسبیح کامل شد. به نظرم انتخاب خوبی رخ داد؛ فیلم از نظر حسی و اجرایی خوب از آب درآمده است.

با لاله اسکندری و محمدرضا هدایتی در فیلم «مالیخولیا» نیز همکاری داشتید چطور شد که این تجربه را دوباره تکرار کردید و اصلا این دو بازیگر حضور متفاوت‌تری را در فیلم «سیمین» تجربه می‌کنند؟ مثلا آقای هدایتی را بیشتر در فیلم‌ها و سریال‌های کمدی دیدیم اما خط داستانی شما کاملا با فضاهایی که قبلا آقای هدایتی در آن حضور داشتند متفاوت است.

چون این فیلم کار تجاری نبود من در وهله اول از دوستان خودم برای بازی در آن دعوت کردم. محمدرضا هدایتی یکی از متفاوت‌ترین نقش‌‌هایش را در این فیلم بازی کرده است و به نظرم در این نقش بسیار دیده خواهد شد. محمدرضا هدایتی بازیگر باپتانسیل و باقابلیتی است یک دوره تیپی را بازی کرد که مردم هم بسیار دوست داشتند اما این نباید باعث شود تا از دیگر قابلیت‌‌های آن استفاده نشود. در فیلم «مالیخولیا» با توانمندی‌‌های او آشنا شدم و تا حدی بهره بردم اما سعی کردم در «سیمین» بیش از پیش از او و هنرش استفاده کنم.

حرف ناگفته‌ای باقی مانده است؟

در جهت ساخت این فیلم مسئولانی قول دادند اما به قول‌شان عمل نکردند و حتی صد تا یک‌تومانی کمک نکردند چه‌بسا برخی سنگ‌اندازی هم کردند. اما نکته دیگری که می‌خواهم بگویم مربوط به ژانر کودک و فیلم‌های آن است. سینمای کودک ما رفته‌رفته همچون فیلم‌های گیشه به سمت فضای هجو و خنده‌دار متمایل شده است، سینما و مخاطب به‌خصوص کودکان به فضای شاد احتیاج دارند اما یادمان نرود فیلم‌های ژانر کودک که توانستند در دنیا دیده شوند مثل آثار آقای کیارستمی و یا مجید مجیدی کارهایی بودند که درام پشت آن‌ها بود و این مهم را مسئولان سینمایی نباید فراموش کنند. سبد فرهنگی باید پر باشد و فیلم شاد در کنار یک اثر درام وجود داشته باشد

منبع: خبرگزاری صبا