تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به «نوبت سگ‌ها»

دومین اثر سروش چیت‌ساز یعنی «نوبت سگ‌ها» که به عنوان برگزیده جایزه «مهرگان ادب» در قسمت داستان کوتاه انتخاب شد به نسبت اولین مجموعه داستان وی «بارش سفره ماهی» اثر قابل قبول‌تری از آب درآمده است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
«نوبت سگ‌ها»


پیشرفت را در مولفه‌های این مجموعه به عینه می‌توان دید، اما مهم‌ترین نکته در دنیای داستانی چیت‌ساز که از همان اولین داستان‌هایش به چشم آمده و نظرها را به خود جلب کرده بود، نقش تخیل است.

تخیل را می‌توان به صورت افراطی‌اش در داستان‌های مجموعه «بارش سفره ماهی» دید. در آن‌جا ماهیت داستان‌ها بر پایه این مولفه است که شکل گرفته، بالیده و به نتیجه رسیده است. شاید به همین خاطر هم باشد که به غیر از یکی دو داستان که آن‌ها هم بیشتر جنبه واقع‌گرایانه داشتند دیگر داستان‌ها با بازخورد مثبتی مواجه نشد، چرا که جلوه بیش از حد یک مولفه در شاکله داستان‌ها نه تنها توی ذوق خواننده می‌زند بلکه استفاده بیش از حد از این مولفه (تخیل) به تصنعی شدن روایت‌ها می‌انجامد.

اما در مجموعه دوم سروش چیت‌ساز «نوبت سگ‌ها» با کم‌رنگ شدن و یا به عبارتی با استفاده به‌قاعده و هوشمندانه‌تر از این مولفه مواجه می‌شویم. آن‌جا که دیگر از تخیل به صورت واضح و یا به عنوان مولفه‌ای که داستان را بر پایه آن یا برای آن نوشته استفاده نمی‌کند، مخاطب با رشد و بالندگی یک نویسنده مواجه می‌شود. نویسنده‌ای که از نقاط ضعف و تجربیات خود استفاده کرده تا مسیر داستان‌نویسی‌اش رو به پیشرفت باشد، حالا تخیل را در پناه روایت‌های داستانی‌اش قرار می‌دهد تا در این لفافه مستتر شود و به جای خودنمایی، کارآیی‌اش را در بطن داستان جست‌وجو و حفظ کند. حالا تخیل را در داستان‌های واقع‌گرایانه‌اش می‌توان دید که گاهی خودی نشان می‌دهد، بر روند داستان تاثیر مثبتش را می‌گذارد و می‌رود اما دیگر مثل گذشته مخرب نیست. 

برای نمونه در داستان «دندان‌درد» با وجود مرگ مادر راوی اما ارتباط میان آن‌ها قطع نمی‌شود و همچنان مادر که در برزخ است به خواب پسر می‌آید و در مورد اتفاقات همان روز اظهارنظر می‌کند. یا در داستان «آستان متبرک میرزاآقا» با پیرمرد متولی بقعه‌ای مواجه می‌شویم که در اثر حادثه‌ای نمی‌تواند مسیر مستقیم را راه برود و باید مانند خرچنگ از کنار حرکت کند و اتفاقا یک دستش هم چنگال‌مانند خشک شده است. اما تمامی این تخیل‌ها دیگر در راستای پیشبرد داستان وارد می‌شود و لطمه‌ای به آن نمی‌زند.

از دیگر نکات قابل توجه در داستان‌نویسی چیت‌ساز حجم بالای داستان‌های اوست، تا به آن‌جا که اکثر داستان‌های مجموعه «نوبت سگ‌ها» نزدیک به پنج‌هزار کلمه است – هشت داستان از سیزده داستان مجموعه - و این ویژگی از جهاتی به او کمک کرده و در مواقعی نیز به داستان‌های او لطمه وارد آورده است. این نکته زمانی اهمیت بیشتر می‌یابد و توجهات را به خود جلب می‌کند که در همین مجموعه سه داستان یک‌صفحه‌ای (به آسانی، وضعیت نهایی و باباجان) نیز گنجانده شده است. فارغ از این‌که آیا این‌گونه نوشتارها – که جدیدا انگار مد روز هم شده – اصلا در دسته‌بندی داستان کوتاه قرار می‌گیرد یا نه و اگر که می‌گیرد آیا این سه متن یک‌صفحه‌ای دارای ویژگی‌های چنین نوع ادبی هستند یا تنها به خاطر برگزیده شدن در فلان جایزه داستان کوتاهِ کوتاهِ کوتاهِ است که آورده شده‌اند، همین صرف حضور چنین متن‌های کوتاهی در کنار داستان‌های بلند به تناقض و شاید جذابیت کل مجموعه افزوده است.

پرداختن به طیف گسترده‌ای از سوژه‌ها در سنین مختلف و با جنسیت متفاوت را هم می‌شود از دیگر ویژگی‌های به کار گرفته‌شده در این مجموعه به حساب آورد. به عکس مجموعه داستان اول در این‌جا چیت‌ساز انواع و اقسام راویان را تجربه می‌کند که برای مثال می‌توان به راوی کودک در داستان «جن‌زدگان»، دختر نوجوان داستان «کوچ»، دختر باردار در روایت «شاپرک»، زن خانه‌دار در «سرمد»، پیرمرد در «آستان متبرک میرزاآقا» و... اشاره کرد، که این خود باعث ایجاد تنوع در داستان‌ها شده و مخاطب را از چرخه بسته تکرار می‌رهاند و به دنبال خود می‌کشد. 

در داستان‌های این مجموعه هر کجا که مولف از زاویه دیدهای متداول این روزهای ادبیات مانند اول‌شخص فاصله گرفته، تجربیات بهتری از خود به جای گذاشته است. انگار که نوشتن با زاویه دیدی مانند سوم‌شخص محدود به ذهن چیت‌ساز را مجبور به تلاش برای فرار از قواعد، مولفه‌ها و فضاهای تکراری به‌کاررفته در زاویه دید اول‌شخص کرده است و موجب خلق بهترین داستان‌های این مجموعه یعنی «شاپرک» و «سرمد» شده. گویی که با استفاده از این زاویه دید و کمی فاصله گرفتن از راوی-شخصیت، نویسنده جهانی بکر و دست‌نیافته پیدا کرده برای تاختن و به رشته تحریر درآوردن. اما برعکس هر کجا از زاویه دیدهای متداول استفاده کرده و در کنارش فضاهای قبلا تجربه‌شده را دوباره به نگارش درآورده برایش رهاوردی جز شکست به همراه نداشته است. از این جهت می‌توان به پرداختن به دنیای تینیجری و دانشجویی در داستان «پراید سفید» و یا داستان‌های زن و شوهری و روایت رابطه‌های خیانت‌بار در «چرخ و فلک» اشاره کرد. 

وضعیت بغرنجی که چیت‌ساز برای شخصیت‌هایش می‌سازد در کنار طنز تلخی که گاهی اوقات به کار می‌برد و ناخواسته تلخ‌خندی را بر لبان مخاطب می‌آورد و پیچیدن این دو مولفه به یکدیگر در بعضی از داستان‌ها موجب به وجود آمدن فضاهای ملموس و دوست‌داشتنی شده که اگر مولف در مجموعه‌های بعدی سعی در نزدیک شدن و پرداختن بیشتر به آن‌ها کند مسلما با توفیق بیشتری مواجه خواهد شد. اما در کنار آن نکته‌ای که باید مدنظر قرار دهد توجه بیشتر به پلات داستان‌هاست، چرا که بزرگ‌ترین ضربه را به روایت‌هایی مانند «جنگ و صلح» در این مجموعه ناقص بودن پلات داستانی است که وارد می‌کند.   
منبع: ایسنا/مهدی وحید دستجردی