تبیان، دستیار زندگی
پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یكى از فرزندانش به نام عبدالله - كه بزرگ‌ترین فرزند حضرت بود - ادّعاى امامت كرد ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دو جریان بسیار عظیم و خواندنى

امام كاظم علیه السلام

مرحوم شیخ حرّ عاملى و راوندى و دیگر بزرگان آورده‌اند:

پس از آن كه امام جعفر صادق علیه السلام به شهادت رسید، یكى از فرزندانش به نام عبدالله - كه بزرگ‌ترین فرزند حضرت بود - ادّعاى امامت كرد.

امام موسى كاظم علیه السلام دستور داد تا مقدار زیادى هیزم وسط حیاط منزلش جمع كنند؛ و سپس شخصى را به دنبال برادرش عبدالله فرستاد تا او را نزد حضرت احضار نماید.

چون عبدالله وارد شد، دید كه جمعى از اصحاب و شیعیان سرشناس نیز در آن مجلس حضور دارند.

و چون عبدالله كنار برادر خود امام كاظم علیه السلام نشست، حضرت دستور داد تا هیزم‌ها را آتش بزنند؛ و با سوختن هیزم‌ها، آتش زیادى تهیه گردید.

تمامى افراد حاضر در مجلس، در حیرت و تعجب فرو رفته بودند و از یكدیگر مى‌پرسیدند كه چرا امام موسى كاظم علیه السلام چنین كارى را در آن محل و مجلس انجام مى‌دهد.

آنگاه حضرت از جاى خود برخاست و جلو آمد و در وسط آتش نشست؛ و با افراد حاضر مشغول صحبت و مذاكره گردید.

پس از گذشت ساعتى بلند شد و لباس‌هاى خود را تكان داد و آمد در جایگاه اولیه خود نشست و به برادرش عبدالله فرمود: اگر گمان دارى بر این كه تو بعد از پدرت امام جعفر صادق علیه السلام امام و خلیفه هستى، بلند شو و همانند من در میان آتش بنشین .

عبدالله چون چنان صحنه‌اى را دید و چنین سخنى را شنید، رنگ چهره‌اش دگرگون شد و بدون آن كه پاسخى دهد با ناراحتى برخاست و مجلس را ترك كرد. (1)

همچنین داود رقّى حكایت كند:

روزى به محضر مبارك امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم و پس از عرض سلام در كنارى نشستم، سپس فرزندش حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر علیهماالسلام وارد شد و از شدّت سردى هوا، لباس‌هاى خویش را به دور خود پیچیده بود.

امام كاظم علیه السلام

همین كه امام موسى كاظم علیه السلام نزد پدر آمد، امام صادق علیه السلام اظهار داشت: اى فرزندم! در چه حالتى هستى؟

پاسخ داد: در سایه رحمت و پناه خداوند متعال هستم، و بعد از آن اظهار نمود: اى پدر! من اشتهاى مقدارى انگور و انار دارم؟

داود رقّى گوید: من با خود گفتم: چگونه حضرت در این فصل زمستان و سرماى شدید اشتها و میل به تناول این نوع میوه‌ها را دارد، ولى حضرت از افكار درونى من آگاه شد و فرمود: خداوند متعال بر هر چیز و هر كارى قدرت دارد.

و سپس به من فرمود: اى داود! بلند شو و برو داخل حیاط منزل ببین چه خبر است؛ و در باغ چه مى‌بینى؟

پس، از جاى خود برخاستم و به طرف حیاط حركت كردم، همین كه وارد حیاط شدم، با حالت تعجّب دیدم درخت انگور و انار پر از میوه است .

با دیدن این صحنه شگرف، بر اعتقاد و ایمانم افزوده شد؛ و با خود گفتم: اكنون به اسرار و علوم اهل‌بیت عصمت و طهارت علیهم السلام آگاه گشتم و اعتقادم كامل گردید.

سپس مقدارى از انگور و تعدادى انار چیدم و چون وارد اتاق شدم حضرت موسى كاظم علیه السلام آنها را از من گرفت و شروع به تناول نمود؛ و در ضمن اظهار داشت:

این از فضل پروردگار است كه ما خانواده عصمت و طهارت را بر آن اختصاص داده و گرامى داشته است. (2)

منابع:

1- اثبات الهداة، ج 3، ص 196/ بحارالانوار، ج 48، ص 67، ح 69.

2- الخرایج والجرایح، ج 2، ص 617، ح 16.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.