خندوانه، احساسات و یک معادله هزار مجهولی!
رایگیریهای برنامه خنداننده شو و انتخاب احساسی مردم، نقدهایی به همراه داشته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/05/27 ساعت 14:45
«احساساتی نباشید»، «تصمیم احساسی نگیرید»، « احساسات بر تصمیمات عقلانی شما تأثیر نگذارد» و... تا دلتان بخواهد از این نوع جملهها شاید در طول روز، بارها و بارها بشنوید، ببینید یا بخوانید.
واقعاً هنوز معلوم نیست که مِلاک این احساسی بودن یا احساساتی نشدن چیست؟ آیا کار پژوهشی و روانشناسانه و جامعهشناسانهای درباره این خصلت اخلاقی – بهویژه برای مردم ما - صورت گرفته یا نه؟ آیا این جملهها، مصداق همان «هر کسی از ظن خود شد یار من» نیست؟
صداوسیما، مسابقه و برنامهای پخش میکند و مردم- هر یک بهدلایلی - به کسی رای میدهند که مخالف انتظار برگزارکنندگان آن مسابقه است. بعد، نرم و ملایم، مردم مورد انتقاد قرار میگیرند که چرا احساساتی تصمیم گرفتهاند؟!
اگر حساب این برنامه موفق را از سایر برنامههای سیما جدا کنیم، خواهیم دید که کم نیستند برنامههای صداوسیما که مستقیم با احساسات مردم سر و کار دارند و کار بهجایی میرسد که حتی پیش از پخش قسمتهایی از سریال «پدر» به بیننده اعلام میشود این چند قسمت «خاص»اند و معنی آن، این است که «احساسات بیننده» را چُنان شخم میزند که تقریباً هر بیننده، کسی را در کنار خود دیده که چگونه، با صحنه صحنه آن سریال، اشک میریخته است! اصولاً، احساساتی بودن خوب است یا نه؟ اگر خوب یا بد است، آیا همهجا و در هر زمان و مکانی، خوب یا بد است؟ اگر کسی به احساساتش بیتوجه باشد، انسان خوب و عاقل و عادلی است یا سنگدل و بیرحم و خُشک است؟ آدم احساساتی چطور؟ مهربان و دلسوز است یا بیمنطق و خوشباور و سادهلوح؟
شاید بتوان دهها گونه از این «آیا»ها را مطرح کرد و بتوان با اطمینان هم گفت که هیچ پاسخ قطعی و قانعکنندهای نیز برای آنها وجود ندارد. چون بهعنوان یک «دغدغه» و «معضل» یا «ارزش» و «ویژگی مثبت»کمتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
احساساتی بودن «شرقی»ها، از زمانهای دور زبانزد بسیاری از مردم جهان است و همیشه، اینطور مطرح شده که «غربی»ها بیاحساساند، زیرا معمولاً اینطور «گفته شده» که رفتار و ابراز احساسات آنها نسبت به حیوانات، بیشتر از واکنش احساسی به مشکلات و دغدغه انسانهاست و همین هم، این تصور را ایجاد کرده که آنها احساس ندارند!
اگر فرض کنیم که احساسات رقیق، برخاسته از دلهای مهربان و قلبهای رئوف است، بنابراین، چنین تعریفی نمیتواند فقط برای شرقیها باشد و نمیشود غربیها را از این تعریف جدا کرد، چرا که چنین تعبیری «انسان شمول» است.
تصمیمگیریهایی که بر مبنای احساسات شکل میگیرند، گاهی، بد تعریف و تعبیر میشوند. برای مثال، گاهی در یک مسابقه ورزشی، تیمی که از نظر نتیجه عقب افتاده، به آب و آتش میزند و این تلاش غیرتمندانه «روی آوردن به بازی احساسی» تعبیر میشود. بیتردید، هر وقت منطق بر تصمیمات و رفتارها حاکم نباشد، ساز و کارها محاسبه نشده و تواناییها مدنظر قرار نگرفته باشند و... هر تصمیمی در این شرایط، غیرمعقول است، چه نامش را احساسات بگذاریمپ، چه هر اسم دیگری.
اگر مردمی بر مبنای احساسات به کسی رای میدهند و عدهای را خوش نمیآید، مقصر نیستند. مردمی که بهسرعت همذاتپنداری میکنند و اهل بخشش و گذشت و اعطای فرصتاند، لکنت اجرای فرد را ناشی از دستپاچگی او میدانند که در موقعیتی تجربهنشده و تکرارنشدنی قرار گرفته است. به زبان دیگر، این گروه از مردم، خود را بهراحتی در موقعیت او قرار داده و تصور کردهاند که اگر خودشان جای او بودند، چقدر دلشان میخواست به سختیهایی که کشیدهاند، توجه شود. بنابراین «آنچه را برای خود میخواهند، برای دیگری هم خواستهاند!»
شاید بتوان گفت بسیاری از مردمی که به یک جوان دستپاچه شده رای میدهند، به این دلیل است که آنها، خود را در صفحه تلویزیون دیدند نه او را! خودشان را که بارها و بارها، کس یا کسانی، شرایط آنان را «درک» نکردهاند. پس، چنین مردمی - حتی مؤدبانه و نرم- شایسته سرزنش نیستند، چه مجریان و دستاندرکاران آن برنامه را خوش بیاید یا نیاید.
نباید مردم را به خاطر دل مهربان و عاطفه نابشان محکوم کرد؛ مردمی که ولینعمتاند؛ احساس و عقلشان، دوست داشتنی و رای و نظرشان محترم است و اگر قدرشان را ندانیم، ما نیز «تصمیمی احساسی» گرفتهایم که از دایره عقل و منطق، فاصله معناداری دارد!
منبع : خبرگزاری ایرنا