تبیان، دستیار زندگی

امکان الگو‌برداری از شیخ‌الرئیس در تحول علوم

ابن سینا، پدر تحول و بومی‌سازی علوم انسانی

ده قرن پیش ابن سینا برخی از علوم از جمله فلسفه را از یونان فرا می‌گیرد و آن را با باور‌های بومی و مذهبی خود مطابق کرده و آن را تکمیل می‌کند؛ به طوری که می‌توان او را خاستگاه فلسفه اسلامی معرفی کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
ابن سینا
جوامع مختلف بشری از شرق تا غرب عالم نیاز به علوم مختلف انسانی و تجربی دارند. اما بعید است جامعه‌ای را بتوان پیدا کرد که همه نیاز‌های علمی خودش را تولید کند و نیاز به دستاورد‌های علمی کشور‌های دیگر پیدا نکند.

در اینکه ما نیاز به یافته‌های علمی کشور‌های دیگر داریم جای شک نیست، اما سوال اینجاست که آیا علوم، بی ارتباط با فرهنگ و پایه‌های فکری یک جامعه هستند که در نتیجه می‌توان علوم مختلف را از هر کشوری و با هر طرز تفکری اخذ کرد؟ و یا علوم ریشه در باور‌های فکری-فرهنگی انسان‌ها دارد و در نتیجه باید با رویکرد بومی سازی از دستاورد‌های علمی دیگران استفاده کرد؟

 آیا قواعد علوم فراملی و فرامذهبی‌اند؟

بسیاری از روشنفکران ایرانی معتقدند علوم مطلق هستند؛ یعنی قواعد علمی فرا ملی و فرامذهبی بوده و بی طرف نسبت به فکر و ایدئولوژی‌اند. در مقابل  اما برخی دیگر معتقدند باید علوم را با باور‌های خود تطبیق دهیم و در فرض موافقت با باور‌هایمان به صورت گزینشی از آن‌ها استفاده کنیم.

در این میان برخی از اندیشمندان از جمله فرهنگستان علومی‌ها نگاه سختگیرانه‌تری نسبت به اخذ علوم از فرهنگ‌های دیگر دارند و معتقدند باید در درون مشکلات خودمان را حل کنیم. البته این دیدگاه به طور قطع با شریعت سازگار نیست. امیرالمومنین فرموده‌اند: «الْحِكْمَةُ ضالَّةُ المُؤْمِنِ ،فخُذِ الحِكْمَةَ و لَو مِن أهلِ النِّفاقِ؛  حكمت، گمشده مؤمن است؛ پس آن را گر چه از منافقان فرا گیرید.»

 بومی‌سازی، در علوم انسانی لازم است نه در علوم طبیعی

اگر بخواهیم داوری درستی نسبت به دیدگاه‌های مطرح شده داشته باشیم، باید گفت نگاه آن‌هایی که می‌گویند علوم مطلق و بی قید نسبت به فرهنگ است، در علوم تجربی و طبیعی مطابق با واقع است و نظر آن‌هایی که می‌گویند علوم ریشه در فرهنگ دارد و باید قبل از اخذ آن بومی سازی شود، در علوم انسانی صحیح است.

بومی‌سازی علوم، یعنی بهره‌مند شدن از علوم دیگران، تا جایی که با باور‌های اصیل خودمان تعارض پیدا نکرده است.

بنابر این دستاورد‌های علوم تجربی و طبیعی با فرهنگ‌های مختلف تغییر نمی‌کنند؛ به طور مثال علوم پزشکی زمانیکه به یک فرمول جدید درمانی دست پیدا می‌کند، نمی‌گوید این درمان بنابر نگاه دینی یا الحادی فقط کار می‌کند، نمی‌گوید این درمان فقط روی فرهنگ غربی یا شرقی کار می‌کند و یا برق برای همه جوامع یک معنا دارد و یا قواعد فیزیکی نظیر قانون جاذبه با فرهنگ‌های مختلف تغییر نمی‌کند. البته در کارکرد و اهداف استفاده متفاوت می شود، مثل اینکه در یک فرهنگ از علوم هسته‌ای برای تهیه بمب استفاده می‌کنند و در فرهنگی دیگر ساخت سلاح‌های کشتار جمعی را حرام می دانند.

اما علوم انسانی چنین نیست و رویکرد‌های هستی شناسانه و معرفت شناسانه ما در دستاورد‌های مختلف علوم انسانی، اعم از جامعه شناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و... تاثیر گذار است.

سیاست در نگاه کسی که محور عالم را خدا می‌بیند و خود را پایبند به شریعت می‌داند، با کسی که نگاه اومانیستی و انسان‌محورانه دارد بسیار متفاوت است؛ به طور مثال استعمار کردن برای رسیدن به منافع حداکثری در تفکر الهی هیچ جایگاهی ندارد، اما در تفکر اومانیستی این امر توجیه پذیر است.

و یا در روانشناسی مادی ریشه مشکلات رفتاری بشر در سرکوب غرائز جنسی دنبال می شود، ولی در تفکر الهی، آرامش روحی انسان در گرو اعمال اوست. بنابر این علوم انسانی را نمی‌توان به طور مطلق از فرهنگ‌های دیگر اخذ کرد.



ابن سینا الگوی موفق بومی‌سازی علوم انسانی

بومی‌سازی علوم، یعنی بهره‌مند شدن از علوم دیگران، تا جایی که با باور‌های اصیل خودمان تعارض پیدا نکرده است. باور‌های اصیل آن دسته از ایدئولوژی دینی و ملی است که ما برای آن‌ها استدلال منطقی داریم و به همین جهت نمی‌توانیم از آن‌ها دست بکشیم.

ابو‌علی‌سینا ده قرن پیش با همین رویکرد به سراغ فلسفه یونان رفت و در عین اینکه از فرم ارسطویی در فلسفه استفاده کرد، ولی در محتوا از فلاسفه غرب تقلید نکرد و از باور‌های الهی خود برای پی‌ریزی فلسفه ایرانی اسلامی استفاده کرد.

همانگونه که شیخ الرئیس از فلسفه یونان استفاده کرد، اما تقلید نکرد و استقلال فکری خودش را حفظ کرد، ارزش‌های خود را حفظ کرد و باور‌های عقلی و منطقی خود را رها نکرد، امروز هم این کار باید انجام شود

محمد فنایی اشکوری در اینباره می‌گوید:
«ابن سینا علاوه بر اینکه شارح ارسطو است، یک نظام فکری بدیعی در فلسفه اسلامی بنا نهاده است. او تنها شارح و مفسر فلسفه ارسطو نبوده، بلکه خود حکمت نوینی را با استفاده از فلسفه ارسطو و معارف اسلامی و خلاقیت‌های خودش بنا نهاده است.»

اگر ابن سینا  این بومی‌سازی را انجام نمی‌داد، باید به تمام گزاره‌های فکری فلسفه یونان پایبند می‌شد، گزاره‌هایی که با نگرش دینی شیخ الرئیس در تعارض بودند.

منوچهر صانعی دره بیدی درباره تفاوت نگرش فلسفه یونان و اسلام می‌گوید:
«این دو، تفاوتی در نگرش‏‌هایشان دارند. نگرش فلسفه اسلامی مبنایش قرآن است ولی نگرش فلسفه یونانی موحدانه نبوده است؛ یعنی آنها مشرک و اعتقاد به خدایان متعدد داشتند خدای ارسطو یک خدای خالق نیست یعنی اعتقادی به خلقت نداشتند.»

اساسا ابن سینا الگوی مناسبی برای نگاه ما به علم و علم آموزی است. شیخ الرئیس بیش از آنکه متکی به علوم جوامع دیگر باشد، به تولید علم مشغول بود. به همین جهت است که او در پزشکی شهرت بیشتری پیدا کرده است؛ چراکه طب او محصول فکر خود او بود و این تولید علم باید در درجه اول اهمیت قرار بگیرد.


در پایان بار دیگر این نکته را تکرار می‌کنیم، همانگونه که شیخ الرئیس از فلسفه یونان استفاده کرد، اما تقلید نکرد و استقلال فکری خودش را حفظ کرد، ارزش‌های خود را حفظ کرد و باور‌های عقلی و منطقی خود را رها نکرد، امروز هم این کار باید انجام شود و با همین رویکرد به سراغ علوم انسانی جوامع دیگر رفت.

منابع:
-مقاله "رهیافت بومی سازی علوم انسانی" به قلم ابراهیم برزگر که در شماره 63 فصلنامه "روش‌شناسی علوم انسانی" منتشر شده است؛
-"بررسی رویکرد مخالفان علم بومی"، یادداشت حجت الاسلام ابراهیم صادقی/ سایت فرهنگستان علوم
-"تفاوتهای اساسی فلسفه یونانی با اسلامی"، گفتگوی خبرگزاری مهر با منوچهر دره بیدی؛
-"بوعلی چرا به «شیخ‌الرئیس» مشهور شد"، گفتگوی خبرگزاری فارس با محمد فنایی اشکوری.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.