بررسی خاستگاه جریان اصلاح نهضت دینی در ایران
روشنفکران قجری و براندازی دین در لباس پروتستانیسم اسلامی
اسلام نه دین تحریف شدهای بود که نیاز به اصلاح داشته باشد و نه عالمان دینی قدرت داشتند که استبدادشان ضرورت پروژه پروتستانتیسم اسلامی را طلب کند. بنابر این اساسا مطرح کرد این دکترین و تلاش برای ایجاد این جنبش کاری اشتباه بود.
ضعفها، شکستها و کمبودهای عصر قاجار در زمینههای مختلف حکومتی، فکری، صنعتی و رفاهی، عدهای از درس خواندگان فرنگ را که از نزدیک قدرت، پیشرفت و رفاه اروپا را دیده بودند، به این فکر واداشت که باید ایران نیز به کشوری مترقی تبدیل شود.
از آنجایی که توسعه و پیشرفتگی ممالک غربی ریشه در رنسانس و تغییراتی داشت که پروتستانت لوتری در سبک اندیشه و زندگی مردم ایجاد کرده بود، روشنفکران قجری نیز راه چاره را در پیگیری پروتستانتیسم اسلامی میدیدند.
اما منورالفکرها در برداشتهای خود از پروتستان و تطبیق آن اصلاحگری با جامعه ایران دچار اشتباهاتی شدند که منشا بسیاری از مشکلات فکری ایران معاصر شد؛ البته ناگفته نماند که دغدغه روشنفکران، منشا خیراتی هم شد، از جمله مطالبه مردم برای مقابله با استبداد و حکومت مطلق پادشاهی؛ اما این سوال وجود دارد که جریان روشنفکری قاجار سودش بیشتر بوده یا ضررش؟
پروتستانتیسم اسلامی؛ رویای ناتمام منورالفکرها
در میان روشنفکران عصر قاجار میرزا ملکم خان و آخوندزاده بیشتر به مسئله پروتستان اسلامی توجه کرده اند. میرزا ملکم خان درباره فعالیتش در مورد تشکیل فراموش خانه مینویسد:مخافت با مذهب در افکار آخوندزاده پر رنگتر است. او پیشرفت را در از بین بردن عقائد دینی میدید
«عده ای از متنفذین تهران را که از دوستان خودم بودند دعوت کردم و با آنها به طور خصوصی درباره لزوم یک دکترین خالصتری برای اسلام صحبت کردم، یعنی "پروتستان اسلامی" و "پیرایشگری در دین"». اهمیت این تفکر در نگاه او به قدری ارزشمند بود که میگفت: هر که با افکارش مخالف است ضد علم و ضد ترقی است.
همچنین آخوندزاده در ضرورت پروتستانتیسم و تعریف آن میگوید:
«دین اسلام بنابر تقاضای عصر و اوضاع زمانه به پروتستانتیسم محتاج است، پروتستانتیسم کامل موافق شروط پروقره و سیویلیزاسیون متضمن آزادی و مساوات حقوقیه هر دو نوع بشر (زن و مرد) مخفف دیسپوتیزم سلاطین شرقیه در ضمن تنظیمات حکیمانه و مقرر وجوب سواد در کل افراد اسلام ذکوراً و اناثاً»
بیشتر بخوانیم: پروتستانتیسم؛ قیامی علیه مسیحیت یا حاکمیت کلیسا؟ دسته بندی روشنفکران ایران در عصر مشروطیت |
ویژگی روشنفکران قاجار
مقام معظم رهبری درتبیین روشنفکری مریض عصر مشروطه به جملهای از جلال آل احمد اشاره کرده و میگوید:«آل احمد در مشخصات روشنفکر مىگوید: یک مشخصات، مشخصات عوامانه روشنفکر است. این خصوصیات سه تاست: اوّل، مخالفت با مذهب و دین - یعنى روشنفکر لزوماً بایستى با دین مخالف باشد! - دوم، علاقهمندى به سنن غربى و اروپارفتگى و اینطور چیزها؛ سوم هم درسخواندگى.»
ویژگی اول، یعنی مخافت با مذهب در افکار آخوندزاده پر رنگتر است. او پیشرفت را در از بین بردن عقائد دینی میدید: «و این مراد هرگز میسر نخواهد شد مگر به هدم اساس عقاید دینیه که پرده بصیرت مردم شده ایشان را از ترقیات و امور دنیویه مانع می آید.». او همچنین در جایی دیگر می گوید: «من کل ادیان را بی معنی و افسانه حساب می کنم».
این روش را میتوان در روشنفکران دینی عصر حاضر هم دنبال کرد؛ کسانی مدرنیته را اصل قرار میدهند و دین را با اصول و مولفههای فکری آن تطبیق میکنند و در حقیقت رنگ دینی به مدرنیته میزنند.
اما مخالفت با دین و سنت در گفتار ملکمخان رنگ و بویی دیگر داشت. او بدرستی فهمیده بود که نمیتواند آشکارا با دین و مذهب مخالفت کند، به همین دلیل شیوه خاص خودش را به مبلغین توصیه میکرد:
«تردید نیست که باید آن اصولی را که اساس تمدن شما را میسازد اخذ نماییم، اما به جای اینکه آن را از لندن و پاریس بگیریم و بگوییم که فلان سفیر یا فلان دولت چنین و چنان میگوید که هرگز هم پذیرفته نمیشود آسان است که آن اصول را اخذ نماییم و بگوییم که منبع آنها اسلام است. همین که گفته و ثابت شد که در خود اسلام نهفتهاند، بی درنگ و از روی اشتیاق مقبول میگردند»
البته این روش را میتوان در روشنفکران دینی عصر حاضر هم دنبال کرد؛ کسانی که مدرنیته را اصل قرار میدهند و دین را با اصول و مولفههای فکری آن تطبیق میکنند و در حقیقت رنگ دینی به مدرنیته میزنند.
ویژگی مهم دیگری که در گفتار آل احمد به آن اشاره شده است، غربزدگی و عشق به اروپا و فرهنگ مدرن آن است. روشنفکران قجری ذوب در فرهنگ غرب شده بودند، به طوری که راه رهایی از فلاکت ایران را در کنار گذاشتن سنتها و باورهای خود و رنگ غربی گرفتن میدانستند. حجت الاسلام خسروپناه در اینباره میگوید:
«روشنفکران عناد و دشمنی حداکثری نسبت به اسلام پیدا کردند و حتی به گونهای کار را تا آنجا پیش بردند که نسبت به زبان فارسی هم مخالفت کردند و عدهای از آنها به این نتیجه رسیدند که باید زبان و رسمالخط فارسی را تغییر داد و درصدد این بودند که آنچه را در غرب اتفاق افتاده بود در ایران پیاده کنند.»
روشنفکرانی که نه رفرم را فهمیدند و نه پروتستانت را
این جریان فکری چند اشتباه در فهم رفرم و اصلاحات و در مطرح کردن پروتستانتیسم اسلامی داشت که مانع از به نتیجه درست رسیدن آن شد؛اسلام نه دین تحریف شدهای بود که نیاز به اصلاح داشته باشد و نه عالمان دینی قدرت داشتند که استبدادشان ضرورت پروژه پروتستانتیسم اسلامی را طلب کند.
از طرفی لوتر دین را تحریف شده میدید و بزرگان کلیسا را افرادی فاسد و مستبد میخواند، اما اسلام نه دین تحریف شدهای بود که نیاز به اصلاح داشته باشد و نه عالمان دینی قدرت داشتند که استبدادشان ضرورت پروژه پروتستانتیسم اسلامی را طلب کند. بنابر این اساسا مطرح کرد این دکترین و تلاش برای ایجاد این جنبش کاری اشتباه بود.
دومین خطای آن ها به اصل روشنفکری نابالغشان بر میگردد. روشنفکر کسی است که با اتکای به استدالات صحیح عقلی در پی تغییر وضع نا مطلوب موجود است و با توجه به این تعریف اصلا تقلید در روشنفکری راه ندارد. بنابر این منورالفکرهای قجری اصلا روشنفکر نبودند؛ چراکه تمام آرزوی آنها تقلید مدل حکومتی غرب بود. و همانطور که گذشت حتی میخواستند رسم الخط فارسی را هم تغییر دهند که این نوع حرکتها به هیچ وجه با عقل سلیم تطابق ندارد.
منابع:
- بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان دانشگاه تهران، 22/2/1377
- مقاله "پروتستانتیسم اروپایی و اصلاح طلبی آخوندزاده" به قلم ذاکر اصفهانی که در شماره 16 مجله "کتاب نقد" منتشر شده است.
-مقاله "بررسی دکترین سیاسی - فرهنگی میرزا ملکم خان ناظم الدوله" به قلم ناصر جمالزاده و مصطفی منتظری که در شماره 13 فصلنامه "مطالعات سیاسی" منتشر شده است.
- مقاله "تراژدی پروتستانتیسم اسلامی" به قلم محمد قوچانی که در شماره 36 ماهنامه "مهرنامه" منتشر شده است.
-کارنامه روشنفکری عصر قاجار/ مصاحبه موسسه مطالعات تاریخ معاصر با عبدالحسین خسروپناه