تبیان، دستیار زندگی

بررسی طلاق عاطفی از دیدگاه تئوری انتخاب (9)

موانع پیش روی همدلی کردن با همسرتان را بردارید

همدلی کردن، موانعی دارد؛ بدین معنا که گاها افراد برای همدلی کردن دست به رفتارهایی می زنند و شروع به صحبت هایی می کنند که اصلا همدلی نیست و بیشتر موجب دوری و سردی رابطه می شود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
همدلی

همدلی
، اولین قدم است جهت شروع یک گفتگوی سالم. وقتی طرف مقابل احساس کند با او همدلی صورت نمی گیرد و احساساتش درک نمی شود ، دریچه های قلبش را می بندد و مسلما با این دریچه های بسته، هیچ گفتگویی به نتیجه ی مطلوب نخواهد رسید .

گویی فردی که احساس می کند مورد همدلی قرار نمی گیرد ، در ابتدای گفتگو دو پنبه درون گوشهایش می گذارد تا به هیچ وجه صحبت های طرف مقابل را نشنود و در واقع ، پیام او را دریافت نکند. در این صورت است که یا رابطه ی میان زوجین قطع می شود، یا دچار تنش می گردد؛ زیرا مقصود اصلی پیام میان زوجین مخابره نشده و همسران در طوفانی از سوء تفاهم ها، دچار تلاش های نافرجام می شوند .

تئوری انتخاب عامل تمام اختلالات روانشناختی بشر را دو چیز می داند : مسئولیت گریزی و عدم واقع بینی . فردی که خود را مسئول خشم و غم و اضطراب خود نمی داند و دیگری را عامل عصبانیت و احساس ناخوشایندش می داند به خود اجازه می دهد هر نوع رفتار ناشایستی انجام دهد و دیگری را مقصر بداند .


همدلی، موانعی دارد؛ بدین معنا که گاها افراد برای همدلی کردن ، دست به رفتارهایی می زنند و شروع به صحبت هایی می کنند که اصلا همدلی نیست. مثلا وقتی همسر یا دوست مان مورد رنجشی واقع شده، اگر متوجه جملاتی که برای همدلی استفاده می کنیم نباشیم، خود سبب رنجش بیشتر او می گردیم و با هدف نزدیکتر شدن به وی، ناخواسته از او دورتر میشویم .

در کل ، 10 عامل وجود دارد که سبب برهم زدن بیان همدلانه می شود . 4 مورد آنرا در مقاله ی قبل مورد بررسی قرار دایم و حال ، به بررسی 6 عامل دیگر می پردازیم :

مقاله "روش های همدلی کردن با همسر " را در اینجا بخوانید

1-حواس پرتی

یکی دیگر از موانع همدلی، پرت کردن حواس طرف مقابل و در واقع مسدود کردن و متوقف کردن احساسات طرف مقابل است. اینکه به فرد اجازه ندهیم احساساتش را بیان کند، و یا اینکه از بیان احساس همسرمان نوعی ترس به دل راه دهیم، مسلما قدم در راه جدایی و دوری بیشتر برداشته ایم .

بهترین حالت این است که فرآیند  بیان تجربه ی احساس، در شرایطی امن و صمیمی طی شود، تا به درک بهتر نائل گردد؛  که در این شرایط، همدلی تسهیل می گردد و موانع  گفتگوی موثر و سالم میان همسران، از بین می رود .

جملاتی مثل : " حالا بلند شو دست و صورتت رو بشوی " ، " حالا بی خیال ، بعدا درباره اش با هم صحبت می کنیم " ، " باشه حالا، فقط اگه بدونی چه فیلمی دانلود کردم! می خوای بذارم باهم ببینیم " و غیره ، درسته ظاهری خوب و خوشایند دارد، ولی نیاز به همدلی طرف مقابل را ارضاء نمی کند؛ و  او را مطمئن می سازد که  احساسش، رنجی که دارد می برد ، هیجانش ، و غیره ، آنقدرها هم که باید، مهم نیست .

2- بازجویی کردن

گاهی درشرایطی که فرد از ما همدلی می خواهد، شروع می کنیم به سوال و کنکاش که مثلا : " خوب ! تو کی رفتی اونجا ؟ " ، " خوب ! بگو ببینم چه کسانی اونجا بودن ؟ " ، " اصلا چی شد که تو تصمیم گرفتی این کارو بکنی ؟ " ، " مگه نمی دونستی از این آدم آبی گرم نمیشه ؟ " ، " مگه خودت تجربه نکرده بودی قبلا ؟ " .

این سوالها، در شرایطی که همسرمان یا شخص دیگری دارد، به هیچ وجه به او کمک نمیکند که حالش بهتر شود. در این موقعیت، باید آنچه دارد تجربه اش می کند و آنچه دارد احساس می کند را ، فقط و فقط به رسمیت شناخت.

ارزیابی اتفاقات، تجربه اندوزی، بررسی سود و زیان های کار، همه و همه در مرحله ی بعد از همدلی باید صورت بگیرد.  برای رسیدن به قله ی دوم ، باید صحیح و سلامت از قله ی اول گذشت. بدین ترتیب می توان ادعا کرد که قدم اول جهت هرنوع مذاکره و ارتباط موثر ، همدلی صحیح و سلامت است .

3-توضیح دادن

بسیاری از افراد در شرایط بحرانی، به جای همدلی کردن ، شروع می کنند به توضیح و تفسیر آنچه اتفاق افتاده است. به نظرتان چرا این توضیح دادن ، مانع همدلی است؟

تئوری انتخاب در پاسخ به این پرسش می گوید : "وقتی شما در حال توضیح دادن شرایط هستید، در واقع دارید خودتان را بیان می کنید و مسئولیت کار را او را به عهده میگیرید و در واقع او را تایید می کنید". در حالیکه فرد در این وضعیت، فقط نیاز دارد خودش، افکارش، احساساتش و غیره را بیان کند؛ و به این اطمینان برسد که خانواده اش، همسرش ، دوستانش و غیره ، سعی می کنند او را درک نمایند و سعی می کنند بفهمند در درون او چه میگذرد.

 تایید کردن طرف مقابل، به معنای همدلی نیست. تنها ثمره ی همدلی این است که به فرد کمک کنیم تا در این شرایط، خودش را، هیجانات و احساساتش را به درستی بشناسد و بهتر بتواند احساساتش را مدیریت کند .

4-تصحیح کردن

یکی دیگر از موانع همدلی این است که بخواهیم رفتار و ادراک طرف مقابل را تصحیح و اصلاح نمائیم و سریعا به او بگوییم که کجای کارش ایراد داشته و مثلا کدام عکس العمل بهتر بوده است. این افراد بدون برداشتن قدم همدلی ، به سراغ فکر درست، کنش و اقدام مناسب و رفتار شایسته می روند.

تصحیح باورها و یافتن خطاهای شناختی همسر و اطرافیانمان، به هیچ وجه کاری عبث و بیهوده نیست، اما وقتی فردی ، مثلا به خاطر داشتن باوری ناکارآمد و ناسالم، دچار خطایی شده، قضاوت سریع و سعی در اصلاح ادراک او، نه تنها حالش را بهتر نمیکند بلکه پنبه ای در گوش او میگذارد  تا تصحیحات شما را نشنود . می دانید چرا ؟

چون افراد به گفته تئوری انتخاب، حرفها و توصیه های کسی را میشنود و میپذیرند که آن فرد، در دنیای مطلوبشان قرار دارد. فردی که همدلی نمی داند، سریع قضاوت می کند و سعی در درک احساسات دیگری ندارد، در دنیای مطلوب او جایی نخواهد داشت. پس تصحیح کردن و انتقاد در شرایط سخت، همدلی نیست و تنها راهی است جهت بیرون رانده شدن از دنیای مطلوب همسر یا عزیزانمان  و این است مقدمه ی قطع رابطه ، ایجاد رابطه ی تنش زا و یا طلاق عاطفی .

5-همدردی یا دلسوزی

شاید به ظاهر ، همدلی با همدردی مشابه است  اما در معنا بسیار متفاوت از هم هستند. گاهی افراد جهت همدلی کردن از این جمله ها استفاده می کنند : "من می فهمم تو چی کشیدی " ، یا " درکت می کنم " . این جملات برخلاف ظاهر مناسب شان اصلا تاثیر خوبی نمی گذارد . چرا ؟

چون هر فردی منحصر به فرد است، پس شرایط و اتفاقاتی که برای شخصی می افتد نیز منحصر به فرد و تنها خاص اوست. پس هیچ انسانی در شرایط صد درصدی شرایط دیگری قرار ندارد و در این صورت  نمی تواند احساس او را کاملا درک کند و بفهمد که مثلا او واقعا در آن شرایط چه کشیده است .

پس عبارت "درکت می کنم " ، بیشتر از اینکه رنگ و بوی همدلی داشته باشد، رنگ و بوی همدردی و دلسوزی دارد . در این شرایط به کار بردن این جمله مناسب تر است : " من در شرایط تو نیستم ، من واقعا نمیتونم درک کنم تو چی کشیدی ، ولی تمام سعی خودم رو می کنم که به حرف های تو گوش بدم ، تا حدودی بتونم درکت کنم  تو الان ناراحت و عصبانی هستی و من به احساسات تو احترام میگذارم ."

6 – قصه گویی

گاهی اوقات افراد به جای همدلی کردن شروع به قصه گویی می کنند و مثلا می گویند : " این اتفاقی که برای تو ایجاد شده ، منو یاد یه خاطره ای انداخت " ، یا " این اتفاقی که میگی ، عینا برای فلانی هم پیش اومد و او این کارها را انجام داد " . در حالیکه در مورد قبلی گفتیم که هرکس شرایط منحصر به فردی دارد و در واقع هر کس  قصه ی خودش را دارد .

بیان قصه گویی، مثل مورد توضیح دادن دوباره بیان ماست از شرایط. در این صورت ما فرصت طی کردن فرآیند بیان احساس و اطمینان از مورد درک واقع شدن را  از همسرمان میگیریم .

استفاده از تمثیل ، قصه و حکایت در میان گفتگوها ، به هیچ وجه نامناسب نیست اما زمانی که زمان همدلی است  به کاربردنش جایز نیست و سبب دوری زوجین از هم میگردد .


10 عاملی که عنوان شد ، موانعی هستند جهت بیان همدلانه .

بیان همدلانه، شاهراه ارتباط موثر است و فردی که مهارت همدلی را یاد نگرفته، مسلما نمی تواند ارتباطی موثر و مطلوب با همسرش ایجاد نماید .

مسئولیت خودمان را بپذیریم

به قول تئوری انتخاب، وقتی نیازهای زوجین در مسیر زندگی ارضاء نمیشود، امیدی به برقراری رابطه ی نزدیک بین همسران نیست. یکی از نیازهای اساسی زوجین، نیاز به عشق و احساس تعلق است، که یکی از اِلمان های اساسی این نیاز، مورد درک واقع شدن است و اینکه فرد مطمئن شود همسرش احساسات او را به رسمیت می شناسد و سعی در درک او دارد  تا در این شرایط همسران به هم نزدیکتر شوند و مجال ارتباط سالم مهیا گردد .

یک نکته ی مهم در بحث همدلی این است که افراد  از طریق همدلی نسبت به احساسات خود آگاهی می یابند و آنرا میپذیرند؛ این پذیرش سبب رفتار مسئولانه می شود ؛ یعنی افراد میپذیرند که مسئول احساسات و افکار خود هستند .

مسئولیت پذیری یکی از ارکان اساسی تئوری انتخاب است ؛ زیرا اگر افراد نتوانند مسئولیت افکار، اعمال و احساسات خود را بپذیرند و نتوانند احساس خود را بیان کنند و در مقابل نتوانند سعی در درک احساسات دیگری نمایند و در کل نتوانند در برقراری رابطه ی سالم با دیگران موفق شوند به موجودات خطرناکی تندیل خواهند شد . چرا ؟

چون مسئولیت افکار و احساسات خود را بر دوش دیگری می گذارد. تئوری انتخاب  عامل تمام اختلالات روانشناختی بشر را دو چیز می داند : مسئولیت گریزی و عدم واقع بینی . فردی که خود را مسئول خشم و غم و اضطراب خود نمی داند و دیگری را عامل عصبانیت و احساس ناخوشایندش می داند به خود اجازه می دهد هر نوع رفتار ناشایستی انجام دهد و دیگری را مقصر بداند .

و متاسفانه ، این است عامل بنیادین بسیاری از طلاق های قانونی و عاطفی میان همسران .

در مقاله ی بعد در راستای سلسله مقالات طلاق عاطفی مبتنی بر تئوری انتخاب ، به بررسی دیگر المان های ارتباط موثر و زبان زندگی خواهیم پرداخت .



مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.