تبیان، دستیار زندگی

درگیری های مشروطه خوهان

غرب گرایی یا سنتی متشرع

قیام مردم و اعتراضات ملی برای تحقق مشروطه به صورتی بسیار فراگیر رخ داد اما در هاله ای از ابهام محقق شد!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مشروطه
مظفرالدین شاه بیمار تر از همیشه و بی جان تر از هر زمانی بود، اوضاع حکومتی هم بسیار آشفته! هر گوشه ای از کشور ایران دچار ضررهای فراوان شده بود و گرانی بیداد می کرد، شاه بیمار چاره ای جز این که، قانون اساسی و مشروطه را امضا کند نداشت و این کار را در هاله از ابهام چند روز قبل از مرگش انجام داد.

"مهم‌ترین مشکل قانون اساسی، که به امضای مظفرالدین‌شاه رسیده بود، معین نشدن حدود و وظایف مجلس، شاه، وزرا، مردم و مبهم و نامعلوم بودن این وظایف بود؛ ازهمین‌رو ضرورت تکمیل آن احساس می‌شد، اما تدوین نواقص قانون اساسی خیلی زود به درگیری شدید بین دو گروه از طبقات مجلس منجر شد؛ چرا که جناحهای سیاسی در پی آن بودند که مواضع خود را (با اقتباس از قانون اساسی کشورهایی که به نظراتشان نزدیک بود و مشروع جلوه دادن آنها) وارد متمم‌ قانون اساسی کنند."(1)

در انقلاب مشروطه اقشار مختلف با اهدافی متفاوت دست به این قیام بر علیه حکومت زدند، که همگی راهشان از مشروطه می گذشت اما مسیر بعد از مشروطه برایشان کاملا متفاوت بود!! بسیاری از مشروطه خواهان روشن فکرانی بودند که در غرب تحصیل کرده و خواهان قوانین اساسی هم چون بلژیک برای ایران بودند. دسته ای دیگر هم چون  روحانیون سنتی و متشرعی بودند که خواستار تدوین قوانین اساسی بر مبنای فرهنگ ایرانی و اسلامی بودند و در این میان افرادی شاه دوست و وابسته به دربار هم بودند که اختیارات و قدرت شاه را هم چنان قبول داشتند. 

بر اساس قانون اساسی برگرفته از کشور بلژیک، قوه مقننه علاوه بر اختیاراتی که پیش از این، به آن تفویض شده بود، می‌توانست رئیس‌الوزرا، وزرا و کابینه‌ها را منصوب، بازجویی و معزول کند؛ همچنین در مورد قصور وزیران حکم دهد و هر سال کلیه هزینه‌های قشون کشور را تصویب کند.

"برای تهیه و تدوین این متممها، در مجلس و خارج از مجلس کشمکشهایی که متکی بر اصول و منافع طبقاتی بود، آغاز شد و دو گروه کاملا مختلف برای تامین مصالح طبقه خود شکل گرفتند و هر جناح نیز چون تجربه و شناختی از مشروطیت و قوانین آن نداشت، قوانین و مطالبات مورد نظر خود را برای مشروع جلوه دادن، از قانون اساسی کشوری که هماهنگ با منافع آنها بود اقتباس می‌کرد. در این میان، مبارزه و درگیری اصلی به ساختار آینده دولت مربوط می‌شد.

به عبارت دیگر، دسته‌ای که بعدها به آزادی‌خواهان یا همان مشروطه‌طلبان معروف شدند، خواهان اقتباس از قانون اساسی بلژیک بودند؛ زیرا قدرت شاه را به‌شدت محدود می‌کرد، و در مقابل دسته‌ای که طرفداران شاه و دربار بودند خواهان اقتباس از قانون اساسی آلمان بودند؛ چراکه شاه را در رأس هرم قدرت نگاه می‌داشت. بدین ترتیب، تدوین مواد متمم قانون اساسی به یکی از مهم‌ترین عرصه‌های رویارویی دیدگاه‌ها و در نتیجه به یکی از بنیادی‌ترین بحرانهای درون مشروطیت انجامید."
 
درگیری ها در میان این افراد کاملا جدی رخ داد به این علت که با تدوین قوانین بر اساس خواسته ی هریک از گروه ها، موقعیتی متفاوت برای سلطنت و حکومت ایجاد می شد. افرادی که هم چنان قدرت شاه را می خواستند، عدلیه ها را وابسته به دربار می دانستند اما گروه مشروطه طلبان با تدوین قانون اساسی مدنظرشان اختیارات را به طور کامل از شاه می گرفتند تا فقط سلطنت برایش باقی بماند و این راهی نبود جز اینکه عدالت خانه ها زیر نظر مجلس ملی باشد تا به حقوق از دست رفته ی مردم با یک نگاه برابر رسیدگی شود.

مشروطه طلبان آزاد و درباریان مشروطه خواه برای تدوین متمم های قانونی لشگرکشی می کردند و هرگروه سعی می کرد مردم را به سمت خودشان نزدیک کنند، آنان شعارهای بسیاری برای مردم سر میدادند یکی از استقلال عدالت خانه ها و حقوق برابر مردم می گفت و گروه دیگر از روحیه ی شاه دوستی مردم استفاده می کرد و شاه را نماد وحدت در جامعه می دانست اما در نهایت هیچ یک از گزوه ها پیروز نشدند و مشروطه به علت اختلافات پیش آمده و عدم آگاهی و بی تجربگی نصفه و نیمه رها شد.


پی نوشت:
1-  در میانه قوانین بلژیک و آلمان؟!، وحید بهرامی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
2- مجلس اول مشروطه و نقش آن در تدوین و شکل‌گیری قانون اساسی، تاریخ ایران