تبیان، دستیار زندگی

رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

برخى دیدگاه‌‏ها در هرمنوتیك متون، مى‌‏تواند با تفسیر قرآن سازگار باشد (همچون تأكید بر فهم نیّت گوینده كه در تفسیر قرآن نیز مورد تأكید است).ولى برخى دیدگاه‏‌ها كه منتهى به نسبت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع یا بى‌‏اعتنایى به نیّت مؤلّف مى‌‏شود با تفسیر قرآن ناسازگار است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک

مبحث هرمنوتیك چند صباحى است، در مباحث قرآنى مطرح شد، و برخى از نویسندگان آن را در ردیف روش ‏هاى تفسیر قرآن تحت عنوان «روش تفسیر هرمنوتیك قرآن» مطرح كرده‏ اند. و برخى دیگر از نویسندگان این مبحث را زیر مجموعه‏ ى «گرایش ادبى تفسیر قرآن» قرار داده ‏اند.

صرف نظر از درستى یا نادرستى این كار، مبحث هرمنوتیك و رابطه ‏ى آن با تفسیر قرآن و روش‏ هاى تفسیرى نیاز به بررسى دارد. اما دیدگاه ‏ها در موضوع هرمنوتیك بسیار گسترده و متفاوت است، و پذیرش هر كدام لوازم خاصى دارد كه گاه با لوازم پذیرش دیدگاه دیگر متناقض است، از این رو بررسى این مبحث نیازمند تألیف مستقل و برترى آن در سطح دانش پژوهان دكترى است.

پیشینه‌ى هرمنوتیك‏

واژه ‏ى هرمنوتیك ECITIUENEMREH از معنى یونانى ECITIUENEMREH» به معناى «تفسیر كردن» است. این واژه از زمان افلاطون به كار مى‏ رفته است و به معناى به فهم در آوردن چیزى یا موقعیتى مبهم است. ارسطو از این لفظ براى نام‏گذارى بخشى از كتاب «ارغنون» (كه درباره ‏ى منطق قضایا است) استفاده كرد.

معمولًا در ریشه یابى لغوى هرمنوتیك ربط روشنى میان واژه و «هرمس» خداى پیام رسان یونانیان، برقرار مى‏ كنند. این تا قبل از قرن هفده‏ میلادى شاخه ‏اى خاص از دانش را سراغ نداریم كه به نام هرمنوتیك نامیده شده باشد. و تنها از قرن هفدهم به بعد هرمنوتیك شاخه ‏اى از دانش بشرى شد.

هرمنوتیك در بستر تاریخ

هرمنوتیك به طور رسمى از قرن هفدهم میلادى شروع شد. دان هاور نخستین كسى است كه واژه ‏ى هرمنوتیك را در عنوان كتابش گنجاند، نام كتاب او «هرمنوتیك قدسى یا روش تفسیر متون مقدس» بود.

برخى صاحب نظران نهضت اصلاح دینى را نقطه ‏ى آغاز هرمنوتیك مى‏ دانند، اما شلایر ماخر  (1768- 1834 م) را بنیانگذار هرمنوتیك جدید مى‏ دانند. و نخستین بار در حدود صد سال پیش ویلیام دیلتاى (1833-. 1911 م) هرمنوتیك به عنوان یك روش اندیشه تدوین شد كه هدف آن بالا بردن ارزش علوم انسانى و هم‏ردیف كردن آن با علوم تجربى بود.

تا اینجا دانشمندان هرمنوتیك بر نیّت مؤلّف در فهم متن تأكید مى‏ كردند. اما به دنبال آنان دیدگاه دیگرى در هرمنوتیك پیدا شد كه مارتین هایدگر (1889- 1976 م) و گادامر (1900 م) پایه گذار آن بودند و بر كاوش فلسفى در موضوع فهم تأكید مى‏ كردند و از نقش نیّت مؤلّف در متن كاست.

رابطه‏‌ى هرمنوتیك با تفسیر قرآن

برخى دانشمندان مصر همچون محمد ابراهیم شریف در كتاب «اتجاهات التجدید فی تفسیر القرآن» و عفت محمد شرقاوى در كتاب «الفكر الدینی فی مواجهة العصر» و نصرحامد ابوزید در كتاب «نقد الخطاب الدینى» به كاربرد هرمنوتیك در تفسیر قرآن روى آوردند، سپس در ایران نیز افرادى همچون محمد مجتهد شبسترى در كتاب «هرمنوتیك كتاب و سنّت» بدان پرداختند. به عقیده‏ى برخى نویسندگان، متفكّران هرمنوتیك مسلمان اصول روشن تفسیر متون خود را از دانشمند زبان‏شناس سوئیسى به نام «فردیناند سوسیر» (1857- 1931) گرفته‏اند.

در اینجا لازم است مهم‏ترین مشخصات و آموزه ‏هاى تفسیر قرآن مشهور را در برابر تفسیر هرمنوتیكى بیان كنیم تا دعاوى طرفین روشن شود و داورى آسان گردد:

الف) ویژگى‌ها و آموزه‏‌هاى تفسیر قرآن مشهور
1. مفسّر در جستجوى معناى متن است و معناى متن همان مقصود و مراد جدّى متكلّم و مولّف است، و متون مقدّس پیام‏هاى الهى براى بشر هستند كه هدف مفسّر درك پیام نهایى متن است.

2. رسیدن به معناى متن (مقصود متكلّم ومولّف) از طریق پیمودن روش متعارف و عقلایى فهم متن میسّر است كه بر اساس حجّیت ظواهرالفاظ استوار است. و دلالت الفاظ تابع وضع لغوى و اصول و قواعد عقلایى محاوره و تفهیم و تفاهم است كه هر متكلّم و مخاطبى در هر زبان بر اساس آنها سخن مى ‏گویند و مى ‏فهمند.

3. مفسّر گاهى به فهم تعیینى از متن مى‏ رسد (مثل فهم نصوص) و گاهى به فهم ظنّى از متن مى ‏رسد (مثل فهم ظواهر) و گاهى در فهم متن خطا مى‏ كند.

4. معیارهایى براى تشخیص خطاهاى مفسّران وجود دارد كه از جمله‏ ى آنها قوانین منطق، قواعد عقلایى محاوره (اصول الفقه) و قواعد تفسیر است كه برخى از آنها توسط پیشوایان دینى بیان شده است (همچون قاعده ‏ى تفسیر به رأى) و برخى توسط دانشمندان تدوین شده است. هر گاه فهم و تفسیر متن مطابق قواعد فوق بود حجّت و معتبر است. بنابر این نسبى گرایى در فهم متن بى‏ معناست چون فهم‏ هاى صحیح و فهم‏ هاى نادرست قابل تشخیص است.

5. فاصله ‏ى زمانى عصر مفسّر با زمان پیدایش متن مانع جدّى براى دست یابى به مقصود و مراد جدّى متن قرآن نیست.

6. مفسّر حق ندارد ذهنیّت ‏ها و پیش‏داورى‏ هاى خود را بر متن تحمیل‏ كند و گرنه گرفتار تفسیر به رأى مى‏ شود كه ممنوع و حرام است و تفسیر او را غیر معتبر مى‏ سازد. و باید تا حد امكان خود را از این پیش داورى‏ ها تهى نماید (هر چند كه به طور كامل ممكن نیست).

7. متن قرآن از خداست و پیامبر صلى الله علیه و آله نقشى در تعیین لفظ و محتواى وحى نداشته است بلكه بارها از طرف خدا تهدید شده كه اگر كلمه ‏اى كم و زیاد كند مجازات مى ‏شود.

ب) ویژگى‌ها و آموزه‏‌ها و پیامدهاى تفسیر هرمنوتیكى از قرآن
1. فهم متن محصول تركیب و امتزاج افق معنایى مفسّر با افق معنایى متن است، بنابر این دخالت ذهنیّت مفسّر در فهم، نه امرى مذموم، بلكه شرط وجودى حصول فهم است و واقعیتى اجتناب ‏ناپذیر است.

2. درك عینى متن، به معناى امكان دست‏یابى به فهم مطابق با واقع، امكان ‏پذیر نیست. زیرا عنصر سوبژ كتیو (یعنى ذهنیت و پیش داورى مفسّر) شرط حصول فهم است و در هر دریافتى، لاجرم پیش دانسته ‏هاى مفسّر دخالت مى‏ كند.

3. فهم متن عملى بى ‏پایان و امكان قرائت ‏هاى مختلف از متن، بدون هیچ محدودیتى وجود دارد. زیرا فهم متن، امتزاج افق معنایى مفسّر با متن است و به واسطه‏ ى تغییر مفسّر و افق معنایى او، قابلیت نامحدودى از امكان تركیب فراهم مى‏ آید.

4. هیچ گونه فهم ثابت و غیر سیّالى وجود ندارد و درك نهایى و غیرقابل تغییرى از متن نداریم.

5. هدف از تفسیر متن، درك «مراد مولّف» نیست، ما با متن مواجه هستیم نه با پدید آورنده ‏ى آن. نویسنده یكى از خوانندگان متن است و بر دیگر مفسّران یا خوانندگان متن رجحانى ندارد.

متن، موجود مستقلّى است كه با مفسّر به گفتگو مى‏ پردازد و فهم آن محصول این مكالمه است، براى مفسّر اهمیتى ندارد كه مولّف و صحب سخنى، قصد القاى چه معنا و پیامى را داشته است.

6. نص قرآن متنى زبانى است كه یك محصول فرهنگى است و زبان آن مختصّ اولین دریافت كننده است، و زبان هرگز از فرهنگ و واقعیت‏ هاى زمان جدا نیست. نصّ قرآن از واقعیت ‏ها و فرهنگ زمان شكل گرفته است.

یادآورى: مطالبى كه تحت عنوان قرآن و فرهنگ زمانه، مطرح مى شود و برخى به قرآن نسبت مى ‏دهند كه عناصر فرهنگ جاهلى عرب را اخذ كرده است، نتیجه و پیامد همین مطلب است.

7. برخى نصوص قرآن شواهد تاریخى است كه به شرایط خاص صدور آن اختصاص دارد همچون: جن، شیطان، حسد، ربا، دعا، تعویذ و احكام مربوط به بردگى، كه قابل تسرّى به شرایط متفاوت زمان ما نیست.

تذكر: هرمنوتیك با موضوعات دیگر قرآن همچون تأویل و نیز در مبحث پلورالیسم (تكثّر گرایى) و مانند آن پیوند و تعامل دارد كه از بیان همه‏ ى این موارد صرف نظر مى‏ كنیم.

برخى دیدگاه ‏ها در هرمنوتیك متون، مى ‏تواند با تفسیر قرآن سازگار باشد (همچون تأكید بر فهم نیّت گوینده كه در تفسیر قرآن نیز مورد تأكید است). ولى برخى دیدگاه‏ ها كه منتهى به نسبت در فهم و عدم تطابق فهم با واقع یا بى‏ اعتنایى به نیّت مؤلّف مى ‏شود با تفسیر قرآن ناسازگار است.

و نیز روشن شد كه نتایج هرمنوتیكى تفسیر متون ادبى همچون تأثیرپذیرى مطلق از فرهنگ زمانه در مورد قرآن صادق نیست.البته براى هرمنوتیك و رابطه‏ ى آن با تفسیر قرآن نیازمند بحث و تحقیق بیشترى است.

منبع:
سایت حوزه؛ مطلب "هرمنوتیک و رابطه تفسیر قرآن با هرمنوتیک"؛ پرسش و پاسخ هاى قرآنى، ج‏1، ص: 95