زندگی یک نخست وزیر
ارتباطات خاص شاپور بختیار
مرد دوم جبهه ملی به حساب می آمد، و سیاست مداری مخالف حکومت شاهنشاهی بود اما در واپسین روزهای حکومت نخست وزیری شاه را پذیرفت و از گردونه ی ملیون مبارز خارج شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/05/27
در تیرماه سال ۱۲۹۳ در شهرکرد در خانواده ای از ایلات مهم ایران به دنیا آمد، نسبتی نزدیک با خانواده ای پهلوی به خاطر ازدواج دختر عمویش با شاه ایران پیدا کرد اما با کودتای 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق به مبارزی سخت کوش برای از بین بردن رژیم پهلوی به تبدیل شد.
بختیار به علت حمایتش از دولت مصدق و طیف ملیون بارها به زندان افتاد و زندانی سیاسی در رژیم پهلوی محسوب می شد، فقط یک فقره از دوره از زندانی بودنش که به روایت آن روزها به علت حمایت از نخست وزیر شورشی یعنی مصدق بود، پنج سال طول کشید و پشت میله های زندان بود.
گفته میشود که شاه دو هفته پیش و طی ملاقاتی شخصی با کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران او را تشویق به حضور در این کابینه کرده است. اما سنجابی ۷۴ ساله که خود به تازگی از زندان آزاد شده، با قاطعیت این پیشنهاد را رد کرده و از شاه خواسته است که استعفا دهد. به گزارش روزنامه ژاپنی «ماینیشی شیمبون» شاه در پاسخ به این درخواست سنجابی گفته است: «خودم هم خستهام و میواهم استعفا بدهم اما ژنرالها نمیگذارند.» (تعبیرش از ژنرال ها بیشتر آمریکاییانی بود که از انقلاب ایران هراس داشتند.)
قسمتی از مصاحبه خبرنگاران اشپیگل در تهران مصاحبهای با وی انجام دادهاند که در ادامه میآید:
پی نوشت:
1- شاه باید تغییر کند اما نمیتواند، اشپیگل، شماره ۵۲، سال ۱۹۷۸، ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، تاریخ ایرانی
بختیار به علت حمایتش از دولت مصدق و طیف ملیون بارها به زندان افتاد و زندانی سیاسی در رژیم پهلوی محسوب می شد، فقط یک فقره از دوره از زندانی بودنش که به روایت آن روزها به علت حمایت از نخست وزیر شورشی یعنی مصدق بود، پنج سال طول کشید و پشت میله های زندان بود.
نقلی از رسانه های غربی برای آخرین نخست وزیر دوران پهلوی
امروزه از بختیار به عنوان یکی از اعضای کابینهای یاد میشود که برای دوران پس از دولت ژنرالها در نظر گرفته شده است. (منظور از دولت ژنرال ها نخست وزیران نظامی بود که بعد از نخست وزیری هویدا، این سمت را عهده دار بودند!) البته جبهه ملی که بسیاری از اعضای آن را روشنفکران راستگرای ناسیونالیست و چپهای طرفدار اصلاحات اجتماعی تشکیل میدهند، تا به امروز از حضور در کابینهای که توسط شاه تشکیل شده باشد سر باز زده است.ما نمیتوانیم سیستمی را که در آن یک پادشاه حکومت و سلطنت میکند تحمل کنیم. از نظر ما پادشاه تنها میتواند نمادی از وحدت و یکپارچگی ایران باشد و نه چیز دیگر.
گفته میشود که شاه دو هفته پیش و طی ملاقاتی شخصی با کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران او را تشویق به حضور در این کابینه کرده است. اما سنجابی ۷۴ ساله که خود به تازگی از زندان آزاد شده، با قاطعیت این پیشنهاد را رد کرده و از شاه خواسته است که استعفا دهد. به گزارش روزنامه ژاپنی «ماینیشی شیمبون» شاه در پاسخ به این درخواست سنجابی گفته است: «خودم هم خستهام و میواهم استعفا بدهم اما ژنرالها نمیگذارند.» (تعبیرش از ژنرال ها بیشتر آمریکاییانی بود که از انقلاب ایران هراس داشتند.)
قسمتی از مصاحبه خبرنگاران اشپیگل در تهران مصاحبهای با وی انجام دادهاند که در ادامه میآید:
از او می پرسند که کشور تحت قوانین جنگی و توسط دولت نظامی اداره میشود، سنجابی رهبر اپوزیسیون در مرحله نخست بازداشت و سپس آزاد میشود. اپوزیسیون سیاسی ایران چه شانسی دارد؟
من از ژنرالها نمیترسم. مشکلات بزرگ در صنایع و دانشگاهها و کشاورزی را نمیتوان با ژنرالها حل کرد.آیا میتوانید مردم را نسبت به لزوم حضور جبهه ملی در دولت متقاعد سازید؟
موضع ما روشن است: ما نمیتوانیم سیستمی را که در آن یک پادشاه حکومت و سلطنت میکند تحمل کنیم. از نظر ما پادشاه تنها میتواند نمادی از وحدت و یکپارچگی ایران باشد و نه چیز دیگر. او باید کاملا خودش را تغییر دهد. ( بختیار به این امید بود که شاه فقط سلطنت کند اما شاه مستبد در هر گوشه سرک می کشید قدرت نمایی می کرد.)آیا چنین چیزی ممکن است؟
در حال حاضر پادشاه کارنامهای منفی در ۲۵ سال گذشته دارد. مساله و مشکل ما بر سر این نیست که یا باید نظام جمهوری داشته باشیم و یا هیچ، مساله بر سر این هم نیست که حکومت اسلامی و لاغیر. مساله ما تشکیل دولتی ملی و مترقی است. ( بختیار در تصورش ایران مترقی با شاهی که نماد یکپارچگی است را در سر می پروراند)همراه با یک پادشاه؟
کشورهای زیادی هستند که نظام پادشاهی دارند مانند انگلستان و یا کشورهای اسکاندیناوی. در آن کشورها پادشاه تنها نمادی از استقلال کشور است بدون آن که حق دخالت در امور داخلی را داشته باشد. در سوی دیگر شمار زیادی کشورهای دارای نظام جمهوری وجود دارد؛ مانند شیلی که توسط ژنرالها اداره میشود. مساله ما این نیست که شکل حکومت را از اساس تغییر دهیم بلکه مساله بر سر ایجاد مناسبات دموکراتیک است.نتیجه گیری
بختیار با قبول نخست وزیری، روزهای بعد از کودتا را هم فراموش کرد، از آرزوی دموکراتیک بودن حکومت پهلوی نام می برد، حکومتی که اصل نظامش با سقوط دولت مصدق زیر سوال رفته بود! روزهایی که هم قطاران ملی خودش هریک به ناحق یا تبعید شدند و یا تیرباران، تا نظامی باشد که برایش یک شبه تصمیم نگیرند که مصدقی برود و ژنرال هایی دست بوس بیایند!پی نوشت:
1- شاه باید تغییر کند اما نمیتواند، اشپیگل، شماره ۵۲، سال ۱۹۷۸، ترجمه: محمدعلی فیروزآبادی، تاریخ ایرانی