تبیان، دستیار زندگی

اولین وزیر فرهنگ و هنر درگذشت.

عزت‌الله مین‌باشیان یا مهرداد پهلبد

عزت‌الله مین‌باشیان اولین وزیر فرهنگ و هنر ایران بود که بعد از ازدواجش با شمس پهلوی نامش را به مهرداد پهلبد تغییر داد!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
مهرداد پهلبد
مهرداد پهلبد، همسر شمس پهلوی در 101 سالگی در آمریکا در گذشت، نام اصلی اش عزت الله مین باشیان بود و در اسفندماه سال 1295 در تهران متولد شده بود، پدرش از موسیقی دانان مطرح عصر قاجار بود که او نیز مانند پدرش علاقه ای بسیار به هنر و موسیقی ایرانی داشت.

خانواده مین باشیان همه اهالی هنر بودند!

پدرش رئیس ادارۀ موزیک و نوه غلامرضا مین‌باشیان که نخستین سرود ملی ایران را پس از مشروطه ساخته بود. عموی او غلامحسین مین باشیان در دوره رضاشاه، رئیس اداره موزیک شهرداری و بعدها رئیس هنرستان موسیقی بود. برادر وی، ارتشبد فتح‌الله مین‌باشیان، آجودان شخصی محمدرضا پهلوی و فرمانده نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی بود. عزت‌الله هم از کودکی به آموختن، نواختن و سپس آموزش ویولن دل خوش داشت و پیانو هم می‌نواخت.

او در مصاحبه با برنامه تاریخ شفاهی «بنیاد مطالعات ایران» درباره خانواده‌اش به مهناز افخمی گفته: «مادرم از خانواده بسیار خوبی بود، پدرش در دستگاه قاجاریه و در وزارت دارایی کار می‌کرد، خودش هم از خانواده وزیری بود که نسبش می‌رسید به شاه‌ عباس کبیر که وزیر او بود و به این دلیل خاندانش وزیری بود. پدرم به طور کلی تمام سازمان موسیقی ارتش را در تمام ایران بوجود آورده بود. 

به نقل از مسعود بهنود درباره‌اش نوشته: او دبستان و دبیرستان را در تهران (دبیرستان فیروز بهرام) گذراند و بعد از آن راهی آمریکا شد. در زمان جنگ به سوئیس منتقل شد و همانجا لیسانس معماری از دانشگاه لوزان گرفت. در بازگشت به تهران، با شاهزاده شمس که از شوهر اول خود فریدون جم (ارتشبد بعدی) جدا شده بود، ازدواج کرد. در خاطراتش گفته: «در ۲۷ سالگی ازدواج کردم. عموی من با خاله والاحضرت ازدواج کرده بود و این موجب شد که ما برویم به دربار، البته من عاشق والاحضرت شدم.»
 
در خاطرات پهلوی بسیار نقل شده است که او بسیار مورد اعتماد تاج‌الملوک آیرملو بوده است به طوری که تا لحظه ی مرگ یک لحظه هم او را تنها نگذاشته و تمام امور زندگی تاج الملوک در اختیار او بوده است.

خانواده ی سلطنتی ابتدا با ازدواج شمس و مهرداد مخالفت کردند!

مهرداد و شمس در قاهره ازدواج کردند؛ محمدرضا شاه که به گفتۀ هوشنگ نهاوندی، از آن ازدواج دل خوشی نداشت آنان را از بازگشت به ایران بازداشت و آن‌ها سال‌های ١٣٢۵ تا ١٣٢٧ را در آمریکا گذراندند. در همین ایام مهرداد پهلبد و همسر او به مسیحیت گرویده و همین نیز سبب دیگر ناخرسندی شاه از آنان شده بود.

پنج سالی بعد از ازدواج مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، با وقوع نهضت ملی کردن نفت، ملکه مادر و دخترانش مجبور به ترک کشور شدند و به پاریس رفتند. در آنجا اداره خانواده و همراهان ۲۰ نفره به عهده پهلبد قرار گرفت و از همان زمان بود که اداره دارایی‌های ملکه پهلوی هم به وی سپرده شد. نامه‌هایی که بعد از انقلاب، از کاخ‌های درباری بیرون آمد، نشان از روابط توأم با اعتماد ملکه به دامادش دارد که جزئیات آن، از همه کس پنهان نگاه داشته می‌شد. در برخی اسناد ساواک هم به آن اشاره شده است.

بعد از سقوط دولت مصدق و بازگشت خانواده سلطنتی به تهران، مهرداد پهلبد به معاونت هنری وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش فعلی) منصوب شد و این انتصاب به علت اعتمادی هم که ملکه مادر نسبت به دامادش پیدا کرده بود مربوط می شد.

طبق روایت پهلبد ورود او به حوزه فرهنگ و هنر به پیشنهاد محمدرضا شاه بود: «یک روزی که در کاخ علیاحضرت ملکه پهلوی بودیم اعلیحضرت هم آنجا بودند، یک‌دفعه گفتند: خب پهلبد تو چرا نمی‌روی در هنر کار کنی، هیچ کس به این قسمت نمی‌رسد، تو هم که سابقه داری، چیزی هم که موجود نیست، برو در اینجا کار کن. من گفتم چشم اجازه بفرمایید مطالعه کنم. رفتم و بعد از یک مدتی دیدم که در وزارت فرهنگ یک اداره هست به نام اداره کل هنرهای زیبا یا صنایع مستظرفه.»

پهلبد همزمان با انقلاب سفید شاه در دهه ی چهل، در دولت حسنعلی منصور به عنوان اولین وزیر فرهنگ و هنر وارد کابینه شد.

چنانکه شرح داده تأسیس وزارت فرهنگ و هنر هم پیشنهاد حسین قدس نخعی، وزیر دربار پهلوی بود: «من به سمت سرپرست اداره کل هنرهای زیبا و به عنوان معاونت نخست‌وزیر در آن اداره کل که به صورت یک مجموعه از چند اداره تشکیل شده بود، کار کردم. بعد دولت منصور آمد. دولت منصور خیلی مترقی و پیشرو بود و به خاطر دارم که اعلیحضرت خیلی امیدها داشتند از این که گروه مترقی به وجود آمده بود و فکر می‌کردند که آرمان‌هایشان را بوسیله این گروه جوانان که این‌ها همه میوه‌های دوران سلطنت پدرشان و خودشان بودند، در واقع این‌ها می‌توانند به آن آرمان‌ها تحقق بدهند. وزیر دربار قدس نخعی بود و یک شخصیت فرهنگی بود و نویسنده بود و از سیاستمداران قدیمی و طبعا مورد اعتماد اعلیحضرت بود و گاه بگاه چون مسائل فرهنگی داشت با من مذاکره می‌کرد. یک روز که در دفتر من بود، او به من پیشنهاد کرد و گفت که شما وضع خاصی دارید و چرا این سازمان را به صورت وزارتخانه در نمی‌ آورید. من گفتم که خودم چنین فکری را نکرده‌ ام چون هدف ما صرفا اینست که برنامه‌هایی را که در پیش داریم جلو ببریم و من فکر این را نکرده‌ام که سطح سازمان را به سطح وزارتخانه برسانم. او گفت که شما توجه دارید که اگر آن را در سطح وزارتخانه در بیاورید طبیعتا مسائل بودجه‌ای شما که جزو اشکالات اولیه شما هست که مرتب فعلا با من صحبت می‌کنید و از اعلیحضرت استمداد می‌کنید، آن‌ها دقیقا حل خواهد شد. من متوجه شدم که حرف راستی است. گفت که مثلا می‌شود یک وزارتخانه درست کرد به عنوان وزارت فرهنگ و هنر. من چون هنر را جزئی از فرهنگ می‌دانستم و می‌گفتم اگر قرار است که یک وزارتخانه تشکیل بشود، چرا همان فرهنگ نباشد، چون هنر جزء فرهنگ است، او گفت که البته این درست است و این وزارت فرهنگ جدید با وزارت فرهنگ موجود سوءتفاهم ایجاد می‌کند بین مردم. من دیدم که حرف درستی می‌زند و به این دلیل بدون اینکه او هنوز اقدامی کرده باشد، این تفاهم بین ما بوجود آمد که او می‌رود و مساله را به عرض اعلیحضرت می‌رساند و بعد امر ایشان را به دولت ابلاغ می‌کند که دولت مطالعه بکند و ببیند که اگر یک چنین چیزی الان موقعیتش هست این بوجود بیاید.»

به گفته پهلبد «شاید سه سال بعد ما به این نتیجه رسیدیم که ما به تنهایی قادر نیستیم حرف‌هایمان را اجرا بکنیم» با این حال ۱۴ سال در این سمت ماند که امور مربوط به موسیقی و تئاتر و فیلم و کتاب (حتی اداره بازبینی و صدور مجوز کتاب که بعدها در وزارت ارشاد جمع شد) در حوزه اختیارات وزارت فرهنگ و هنر بود.

پهلبد به جهت نزدیکی با دربار، جایگاه و مقامش در دولت ۱۳ ساله امیرعباس هویدا هم دست‌نخورده ماند، اما این نشانه حمایت همیشگی پادشاه از وی نبود. حضور فرح پهلوی در صحنه اجتماعی و تأسیس نهادهایی زیر نظر وی، و مهم‌تر از آن تأسیس رادیو تلویزیون ملی ایران و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تغییراتی در زمینه فرهنگ پدید آورد. یک گروه متجددتر و مدرن‌تر و کارآمدتر از نیروی انسانی وزارت فرهنگ و هنر، در آن نهادها گرد آمدند. چنان که در زمینه موسیقی - رشته مورد علاقه مهرداد پهلبد - هم رونق از ارکستر فرهنگ و هنر گرفته شد و به نهادهایی مانند جشن هنر و رادیو تلویزیون ملی واگذار گردید. حتی اداره معتبر نمایش - از ادارات وابسته به فرهنگ و هنر - هم میدان را به نوگرایانی داد که سیستم بوروکراتیک حاکم بر وزارت فرهنگ و هنر قادر به جذب آنان نبود.

از جمله مهمترین خرده‌گیری‌های هنرمندان و روشنفکران به وزارت فرهنگ هنر، در سال‌های وزارت پهلبد، تجمل و تشریفات سخت آن بود که به عنوان شعبه‌ای از دربار شاهنشاهی به‌حساب می‌آمد. هنرمندان تئاتر، سینما، و نقاشان و مجسمه‌سازان دهه چهل شمسی، با وجود گلایه از تشریفات زائد وزارت فرهنگ و هنر از مراقبت‌ها و رسیدگی‌های پهلبد خاطره‌های خوش دارند.

با این همه در بسیاری زمینه‌ها، از جمله تأسیس موزه‌ها، سازمان ملی فولکلور ایران، سازمان ملی باله، حمایت از تولید فیلم‌های مستند و معرفی سینمای ایران در جهان و ساخت تالارهایی مانند رودکی، وزارت فرهنگ و هنر موفق عمل کرد. اگرچه وجود اداره سانسور کتاب در آن وزارتخانه، برای سالیان دراز، به بدگمانی و خصومت روشنفکران و نویسندگان نسبت به آن می‌افزود. بعدها به خواست پهلبد و تصویب شاه اداره بازبینی کتاب و نشریات به وزارت اطلاعات (امروز: ارشاد اسلامی) واگذار گردید. (مسعود بهنود)

مهرداد پهلبد و شمس پهلوی، در دوران انقلاب، ایران را ترک کردند، مدتی در کشور ترینیداد و توباگو اقامت گزیدند و پیش از سکونت دائم در کالیفرنیا، گاه شاه و خانوادۀ او را در ایام گذر از این کشور به آن کشور همراهی کردند. در ایام اقامت شاه در تابستان ١٣۵٨ در مکزیک، مهرداد پهلبد و همسرش در کنار او بودند. پهلبد همسر خود را در اسفند ۱۳۷۴ از دست داد و از آن پس تا پایان عمر در کالیفرنیا زندگی کرد.

نتیجه گیری

شاید مهمترین نتیجه ای که از زندگی 100 ساله ی مین باشیان یا پهلبد می توان کرد این بوده است که او در گروهی قرار گرفت که خیلی نمی توانست با سیاست گره بخورد اما باز هم با این حال اهرم سیاست او را هم مجبور کرد که سانسورچی ها را به دست او بسپارند تا بتواند در وزارت خانه اش را باز نگه دارد.


پی نوشت:
درگذشت داماد شاه که اولین وزیر فرهنگ و هنر ایران شد، تاریخ ایرانی