شاید سایت های تبلیغاتی بتوانند بهتر کمک کنند؛ دیوار، شیپور و ...! با جستجوی عبارت "فروش قبر در بهشت زهرا" در گوگل با قیمت های عجیبی رو به رو خواهیم شد. اعدادی که شاید شمردن صفرهای آنها خودش راهی باشد برای نزدیک شدن به مرگ؛ 3 میلیارد، 1 میلیارد و 200 میلیون؛ اینها اعدادی بود که در اولین جستجو می توان پیدا کرد.
باورش سخت بود. شاید باید چندبار صفرها را شمرد؛ اما...
به حکم رسم ما ایرانیها که هرچیزی کم میشود برای خریدش عجله میکنیم یا به دلیل کنجکاوی خبرنگاری. اما باید این موضوع قدیمی ولی حل نشده، پیگیری میشد.
خرید حضوری و رسمی از بهشت زهرا بهترین راه حل بود. اما ظاهرا تفاوت چندانی بین بازار بهشت زهرا و سایتهای تبلیغات وجود ندارد؛ این را از صحبتهای آقامجید که از قدیمی های خط مترو حرم مطهر تا محوطه بهشت زهرا است، میشد فهمید. آقا مجید وقتی متوجه شد که برای خرید قبر به بهشت زهرا رفتم با همان لحن خستهاش گفت: "برای مُردن هم باید کلی هزینه کنیم." ظاهرا خودش هم دستی بر خرید و فروش داشت. چون بعد از گذشت چند دقیقه گفت یک نفر سپرده قبرش را بفروشم آن هم به قیمت 650 میلیون تومان؛ احتمالا داشت در لفافه تبلیغ هم می کرد.
اینکه چه منطقی پشت این رقمهای میلیونی است که قیمت قبر با قیمت یک ملک برابری می کند همچنان به عنوان سوالی بی پاسخ باقی ماند.
آقا مجید راننده میان سال مسیر مترو-بهشت زهرا هم معتقد بود برای خریدن یک قبر باید سری به سایت های آگهی زد؛ یعنی همان مسیر اول اما امید به مسیر قانونی برای خرید قبر باعث شد که مسیر متداول را طی کنم.
قرار شد در یکی از دفترخانههای تهران قرار بگذاریم. روش انتقال هم به این صورت است که فروشنده قبر را در دفترخانه به خریدار هدیه میدهد و خریدار بعد از انتقال مبلغ مورد نظر را به حساب فروشنده واریز میکند.
ساختمان اداری بهشت زهرا همان مرکزی بود که برای خرید قبر باید به آن مراجعه کرد. اما ازدحام جمعیت و کار ثابت و تعریف شده کارمند مربوطه باعث شد که به سرعت بگوید: «مدارک متوفی را بده، بنشین، صدا می کنیم»
وقتی فهمید برای رزرو قبر مراجعه کردم برگهای برداشت و بعد از جستجو در سیستم، چند شماره قطعه و ردیف و قیمت نوشت. منتظر قیمت های عجیب بودم اما گرانترین قبر در قطعه 211 بود و هزینه آن 16 میلیون.
یک جمله جالب شنیده بودم. اینکه برخی از قبور به فروش نمی رسد. مثلا قطعاتی که نبش هستند و کنار آن آب قرار دارد و درختی هم بالای آنهاست به راحتی فروش نمی روند. برخی جای پارک مناسب و سایه دار بودن آن قطعه را عاملی می دانستند که دسترسی و خرید این قبور را سخت می کرد.
اما وقتی این استدلال را به کارمند بهشت زهرا گفتم، اخمش تبدیل به خنده شد و گفت: «تفاوتی ندارد. اینجا قرار نیست باغ خرید و فروش بشود. گران ترین قبر مربوط به قطعات 211 تا 299 است که قیمت آنها را روی کاغذ نوشتهام؛ 16 میلیون.»
هرچند از فروش قبرهای چند ده میلیونی و چند صد میلیونی بیاطلاع بود، اما مشاهدات وجود چنین بازار سیاهی را تایید میکرد.
شاید بازگشت به سراغ آقا مجید همان راننده قدیمی که دیگر قطعات بهشت زهرا را کاملا حفظ بود، بهتر می توانست کمک کند تا به قبرهای چند صد میلیونی برسیم. اما او هم جواب سر بالایی داد و گفت که به دنبال دردسر نیست و مجددا ارجاع داد به سایتهای ثبت آگهی.
شاید بهترین راه همین باشد. در زیر سایه درخت همان قطعهای که گفته بودند؛ خریدنش سخت است با شماره های ثبت شده در اگهی ها تماس گرفتم اما جز بوق آزاد نتیجه ای نصیبم نشد. شماره بعد هم خاموش بود. بالاخره یکی از فروشندگان پاسخ داد و بعد از سوال و جواب های بسیار راضی شد تا اطلاعاتی از قبر مورد نظر بدهد.
از ممنوعیت خرید و فروش قبور در بهشت زهرا گفت و نیاز مالی را علت اصلی برای فروش قبر عنوان کرد. بر خلاف کارمند بهشت زهرا که معتقد بود قبر با قبر فرقی ندارد و قرار نیست ملک یا باغ خرید و فروش شود، این فروشنده موقعیت قبرش را خوب توصیف می کرد و با کلی منت گفت که قبر با این موقعیت را نمی توان پیدا کرد.
برای دور زدن قانون ممنوعیت خرید و فروش قبر هم یک راهی را توصیه کرد؛ هدیه دادن قبر. قرار شد در یکی از دفترخانه های شهر قرار بگذاریم؛ روش انتقال هم به این صورت است که فروشنده قبر را در دفترخانه به خریدار هدیه میدهد و خریدار بعد از انتقال مبلغ مورد نظر را به حساب فروشنده واریز میکند.
قرار شد که خبر بدهم اما بعد از تماس مجدد با جمله اپراتور مخابرات رو به رو شدم؛ "دستگاه مورد نظر خاموش میباشد..."
ظاهرا همان روش قانونی خرید قبر بهتر از هر روش دیگری است. پورناصری مدیر روابط عمومی بهشت زهرا بهتر می توانست در این مورد کمکمان کند. دل پری دارد از بازار سیاه در بهشت زهرا هم مردم را مقصر می داند که به دنبال قیمت مصوب نیستند و به سراغ دلالان می روند و هم از دستگاه های نظارتی و انتظامی گلایه دارد که با فروشندگان قبرهای نجومی برخورد جد نمیکنند.
پورناصری هم همان حرف کارمند بهشت زهرا را تکرار میکند و میگوید برای ما فرقی ندارد؛ هر کجا قبر خالی باشد میفروشیم.
چند برگه روی میزش بود که برداشت. برگهها همان اسناد فروش قبر بود اما یک قید قانونی داشت. بر طبق قانون هیچگونه دخل و تصرفی روی قبر امکان پذیر نیست و همچون سرقفلی، خریدار فقط می تواند از آن استفاده کند و مالکیت اصلی با شخص دیگری است؛ یعنی قانون انتفاع. قانون انتفاع میگوید "به موجب حق انتفاع؛ فرد میتواند از ملکی استفاده کند که مالکیت اصلی آن با فرد دیگری است و این بدان معنا است که مالک قبر، میتواند از آن استفاده کند و یا به افراد درجهی اول نَسَبی خود واگذار کند اما، اجازهی خرید و فروش آن را به غیر ندارد چرا که قبر کالای سرمایهای نیست."
پورناصری معضل دلالان قبور را یک معضل قدیمی می دانست و از چند طرح مختلف همچون سیستم الکترونیکی خرید و فروش و استعلام از دفاتر ثبت احوال نام برد که معتقد بود می تواند کمک کند تا حضور دلالان در بهشت زهرا کمتر شود.
هرچند وقتی به سراغ یکی از فروشندگان قبر رفتیم، معتقد بود که میتواند کاری کند که انتقال به راحتی انجام شود؛ چون در اصطلاح آشنا دارد.
ظاهرا داستان عرضه و تقاضا قرار است قیمت قبور را هم نجومی کند. هنوز هم دلالان آزادانه آگهی می زنند و می شود آنها را پیدا کرد و قبرهایی با قیمت چند صد میلیون خرید. معضلی که سال هاست نسبت به آن هشدار داده می شود اما همچنان با وجود دلالان ادامه دارد و پررنگ تر از گذشته بر وضعیت بهشت زهرا تاثیر گذاشته است.