تبیان، دستیار زندگی

از سیدحسن تقی‌زاده تا کریم دواتگر!

در رابطه با ترور حاج عباس قمی، کمیته مجازات مشهد در نامه‌ای بی‌ادبانه و توهین‌آمیز، این عالم جلیل‌القدر را تهدید به ترور می‌کند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
انقلاب مشروطه
انقلاب مشروطه ایران، انقلابی آزادیخواهانه در عرصه اندیشه و عمل بود که بسیاری از بنیانهای سنتی نظامهای سلطنتی را با چالش و سؤالات اساسی مواجه ساخت. این انقلاب با تلاش‌ بسیاری از مردم و گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی در نهایت به پیروزی رسید؛ اما بعد از آن در مسیر حرکت خود با افراط و تندوروی گروههایی خاص مواجه شد.

از جمله این تندرویها می‌توان به ترور برخی از مخالفین مشروطه اشاره کرد که از سوی گروههایی چون کمیته مجازات صورت گرفت. همچنین گرایش بعضی از گروههای تحصیلکرده غربی و برخی از جریانات وابسته به فراماسونری نیز به شکلی افراطی در مقابله با مخالفین مشروطه بر فرجام آن تأثیر گذاشت.

انقلاب مشروطه و آغاز تندرویها

با آغاز جنبش مشروطه که ریشه در عوامل متعدد داخلی و خارجی داشت، افراد و گروههای سیاسی مختلف در ائتلاف سیاسی با یکدیگر توانستند به هدف نهایی خود که همان پیروزی مشروطه بود دست یابند. تلقی و اهداف تمام جریانات از این انقلاب یکسان نبود؛ مظفرالدین شاه بعد از برکناری عین الدوله، فرمان مشروطیت را در 8 دی 1285 (14 ذی القعده 1324) امضا نمود و چند روز بعد از آن درگذشت. اما بعد از پیروزی مشروطه، برخی از افراد و گروهها در قالب ابزارها و جنبشهای مختلف به تندروی و افراط در اندیشه‌های خود پرداختند.

فی‌المثل برای کشتن شخصی که کمیته مجازات توصیه کرده بود قبلاً چند روزی محل سکونت و آمد و رفت او را در نظر می گرفتند و پس از معاینات محلی و بازدید مسیر حرکت و بعد از این که از نقشه و کار خود اطمینان حاصل می کردند برنامه خود را به‌مرحله عمل در می‌آوردند.



واکاوی علل این تندوریها خود مبحثی جدا و مفصل است که از چارچوب این نوشته خارج است؛ اما در نگاهی مختصر می‌توان گفت این موضوع متأثر از عوامل متعددی چون نابسامانی وضعیت اقتصادی و سیاسی کشور در بحبوحه جنگ جهانی اول، حضور استعمارگران و تشدید برخی فعالیت از جنبشهای استعماری، فاصله گرفتن اندیشه مشروطه از برخی اصول اسلامی و... بود که باعث بروز برخی از تندرویهای سیاسی شد که بارزترین شکل آن به صورت ترور آشکار شد.

ترور ابزار تندرویان در برخورد با مخالفین مشروطه

ترور که اصطلاحی برگرفته از زبان فرانسوی است، در معنای جدید خود نوعی قتل عمدی است که در رابطه با افراد یا شخصیتهای مهم به کار می‌رود. با این حال کاربرد این واژه در رابطه با سیاستمداران و یا مخالفین سیاسی رواج بیشتری دارد. سابقه تشکیل اولین گروههای ترور در ایران در مفهوم جدید آن به دوره قاجار و کمیته مجازات بازمی‌گردد.

در رابطه با تشکیل این کمیته گفته شده است که هدف اصلی اعضای آن ترور افرادی بود که اندیشه‌هایی مخالف با اصول مشروطه داشتند. «این افراد با اینکه تعلیماتی ندیده و فقط در جبهه جنگی تجربیاتی به‌دست آورده بودند مع‌هذا در کار خود ورزیدگی و مهارت و چالاکی خاصی داشتند. آنها دارای روح ستیزه جویی و انتقامجویی بوده و برخی می‌خواستند به خیال خود خدمتی انجام داده باشند ولی از کجا و به چه صورت، معلوم نبود».

مسئولیت ترور بر عهده شخصی به نام کریم دواتگر بود. اسدالله خان ابوالفتح‌زاده از دیگر شخصیتهای کلیدی و البته از بنیان‌گذاران این کمیته بود که عامل و طراح بسیاری از ترورهای صورت گرفته بود. «حاج بابا اردبیلی، حسین‌خان لَله، احسان‌الله خان، میرزا علی زنجانی، حاج علی عسکر، رشیدالسلطان، مهدی‌خان تبریزی، عبدالحسین‌خان پسر شفاء‌الملک نیز از جمله تروریستهای کمیته بودند».

بعد از انتشار یک مقاله توهین‌آمیز در صوراسرافیل مرحوم طباطبایی به بهبهانی گفته بود: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خوانده‌اید؟ بهبهانی با خونسردی جواب می‌دهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت می‌گوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کرده‌اند و واجب القتل‌اند».
 
طبق بسیاری از اسناد موجود، بیشتر اعضای کمیته ارتباط نزدیک و تنگاتنگی با فرقه بهائیت داشتند و برخی از آنها نیز بهائی بودند. کمیته مجازات در طول فعالیت خود افراد بسیاری را مورد ترور و سؤظن قرار داد که برخی از آن ترورها با موفقیت صورت گرفت و برخی نیز محقق نگشت. اولین کسی که مورد ترور این کمیته واقع شد، میرزا اسماعیل خان بود که مدیریت یکی از انبارهای غله تهران را بر عهده داشت و به بهانه احتکار مواد غذایی ترور شد.

کمیته با شعارها ناسیونالیستی و وطن‌پرستی ادعای مبارزه با افرادی را که امنیت کشور را مورد تهدید قرار می‌دادند، داشت، اما در واقع حرکت آنها چیزی جز ظهور یک افراط‌گرایی در درون نهضت مشروطه نبود.علاوه بر این فرد، شیخ‌فضل‌الله نوری و حاج شیخ عباس قمی نیز مورد ترور نافرجام این گروه قرار گرفتند. کسروی در رابطه با ترور شیخ‌فضل‌الله نوشته است: «جمعه ‌شب بود و شیخ از دیدن کسی برمی‌گشت که هنگام پیاده شدن از درشکه توسط شخصی که بعداً معلوم شد کریم دواتگر است به وسیله ششلولی هدف قرار گرفت. گلوله‌ها به همراهان شیخ اصابت کرد و شیخ مجروح شد ولی جان سالم به در برد».

ظاهراً بهانه ترور شیخ فضل‌الله مخالفت با مشروطه و حمایت از استبداد محمدعلی شاه بود. در حالی‌که مخالفت شیخ با مشروطه به دلیل دور شدن مشروطه از آرمانهای اولیه خود و مغایرت برخی از اصول آن با احکام اسلامی بود و در ثانی این شکل از حذف مخالفین نمی‌بایست در درون نهضت جایگاهی می‌داشت.

در رابطه با ترور حاج عباس قمی، کمیته مجازات مشهد در نامه‌ای بی‌ادبانه و توهین‌آمیز، این عالم جلیل‌القدر را تهدید به ترور می‌کنند. متن نامه به این شرح است: «آقای شیخ عباس قمی، پدرسوخته! شنیدم که در منبر از آمریکاییها حرف بد می‌زنید، اگر شنیده شد که دومرتبه از این گون مزخرفات بگویید و تکذیب نکنید، همین دوشنبه به ضرب گلوله شکمت را مثل سگ پاره و پردود خواهیم کرد».

در باب اینکه چرا کمیته حاج عباس قمی را مورد ترور قرار داد استدلالهای متفاوتی شده است. طبق یک روایت آمده است که در این دوران از سوی محافل ماسونی وابسته به لژ بیداری ایران و سازمانهای علنی آن، مانند فرقه دمکرات، تلاش وسیعی برای جلب آمریکاییان به ایران در جریان بود».

با این حال حاج عباس قمی از این توطئه جان سالم به در برد؛ اما منتخب‌الدوله خزانه‌دار کل، آقا میرزا محسن مجتهد داماد آیت‌الله بهبهانی، عبدالحمیدخان متین السلطنه ثقفی و خود کریم دواتگر که ترور میرزا اسماعیل خان را انجام داد قربانی این ترورها شدند و هر یک با بهانه‌ای به قتل رسیدند. شیوه اعضای کمیته مجازات در ترور افراد برگرفته از روشهای خاصی نبود، بلکه تقریباً تمام ترورها به یک شکل و به شیوه‌های ساده‌ای صورت می‌گرفت.

سکولاریستها و افراط‌گرایان در برابر ملتزمین به مبانی اسلام

علاوه بر کمیته مجازات و برخی از تروریستها که به بهانه ایجاد امنیت و آرامش در کشور، ترور را سرلوحه کار خود قرار دادند؛ برخی از افراد و گروهها نیز در روشهایی به اصطلاح نرم‌تر، افراط و تندرویهایی را در اندیشه و عمل خود اتخاذ نمودند و از این طریق موجب واکنشها و اتفاقات خاصی گشتند. سکولاریستها که اکثر آنها جزء تحصیلکرده‌های غرب بودند، از اولین کسانی بودند که تلاش نمودند بنیان حکومت مشروطه را بر اساس آن اندیشه‌ها قرار دهند.

تقی‌زاده را می‌توان یکی از مشروطه‌خواهانی دانست که با رواج اندیشه‌های غربی در برابر اصول و آموزه‌های اسلامی قرار گرفت. شعار معروف او "از فرق سر تا نوک پا غربی شدن" به‌خوبی بیانگر تفکرات وی و تأثیر آن بر مخالفت کسانی چون شیخ فضل‌الله نوری با مشروطه است.

وی بعدها در مقابل تفکرات شیخ فضل‌الله نوری ایستاد و از جمله اعضای هیئت مدیره موقتی بود که حکم اعدام شیخ فضل‌الله را صادر و اجرا نمودند. این افراد در کنار گرایشهای ناسیونالیستی، تأکید زیادی بر آموزه‌های سکولاریستی برای رشد و توسعه کشور داشتند و آن را در پیوند با سکولاریسم تعریف می‌کردند.

علاوه بر آثار و کتب منتشر شده توسط این افراد، نشریات و روزنامه‌ها نیز در خدمت نشر و رواج اندیشه‌های این افراد بودند. به عنوان نمونه می‌توان از روزنامه صوراسرافیل نام برد که مدیر آن جهانگیرخان صوراسرافیل بود که چندین بار با درج مطالبی ضددینی بر تحریک مردم علیه مشروطه دامن زدند. چنانچه بعد از انتشار یک مقاله توهین‌آمیز در صوراسرافیل مرحوم طباطبایی به بهبهانی گفته بود: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خوانده‌اید؟ بهبهانی با خونسردی جواب می‌دهد: بلی. با عصبانیت می‌گوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کرده‌اند و واجب القتل‌اند».

البته وی نیز بعدها در کنار ملک‌المتکلمین در جریان حوادث استبداد صغیر اعدام شد. علاوه بر روزنامه صوراسرافیل، برخی از نشریات دیگر نیز با درج مطالب ضددینی و گاه متضاد با فرهنگ ایران، منجربه تندروی در مسیر مشروطه و اهداف آن شدند و آن را از اصول اولیه خود منحرف ساختند.

در نهایت باید گفت به‌کارگیری ترور توسط برخی از روشنفکران مشروطه‌طلب نشان داد که این گروه با عدول از آرمانهای اولیه مشروطه و تعریف آن در قالب سکولاریسم و بهره‌گیری از ابزارهای آن یعنی ترور و خشونت، درصدد ایجاد دولت مدرن به سبک غرب برآمدند؛ اما این حرکت پایانی جز آغاز تندروی و ایجاد اختلاف میان مشروطه خواهان نداشت و رهاورد آن چیزی جز شکست زودهنگام مشروطه و استقرار نظام مستبد رضاخان نبود.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران