زنگ خطر بحران مادری و فروپاشی خانواده
غرب با اهداف و اغراض اقتصادی و سیاسی پس از انقلاب صنعتی فمنیسم را طراحی کرد تا بتواند زنان را به محیط کار بیاورد. این تدبیر هرچند توانست چرخهای تولید و مصرف را به حرکت درآورد، اما منجر به بحران مادری و چالشهای شدید خانواده در غرب شد؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/05/20
خانواده ریشهایترین بنیان هر جامعه و مادر عمود خیمهی خانواده است. بدین معنا زن در نقش مادری میتواند محور پایداری و پویایی خانواده و به تبع آن سلامت جامعه باشد. این نگاه سبک زندگی ایرانیاسلامی به زن و ارزش مادری است. کافی است تا جملات بزرگان دین مبین اسلام و توصیههایی که دربارهی مقام والای مقام زن به خصوص در جایگاه مادری را با جایگاه زن در مکاتب فمنیستی و اومانیسمی غرب مقایسه کنیم تا دستمان بیاید چرا رهبر فرزانهی انقلاب میفرمایند «ما در مسئلهی زن و خانواده از غرب طلبکاریم.»
فمنیسم ریشهی شکلگیری بحران مادری در غرب
بررسی ریشههای بحرانی، که امروز غرب در مسئلهی زن و خانواده با آن دستوپنجه نرم میکند، ما را به پیشینههای تاریخی تحولات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در این سرزمینها میرساند؛ تحولاتی که انقلاب صنعتی نقطهی شکلگیری آن بود. با انقلاب صنعتی شیوههای تولید خانگی دگرگون شد. کارخانجات صنعتی فراوان تولید میکردند و برای برقراری توازن میان معادلهی تولید و صنعت باید تغییراتی اساسی در سبک و ساختار زندگی مردم ایجاد میشد. تولید از یک سو نیاز به کارگر داشت و از سوی دیگر نیاز به مصرفکننده. با بیرون کشیدن زن از محیط خانه و ارائهی نقشهای بدلی به وی، هم نیاز به نیروی کار تأمین میشد و هم با تغییر سبک و سیاق زندگی، این نیروی کار خود مصرفکنندهای برای محصولات کارخانهها و چرخیدن چرخهای صنایع تازهوارد بود.در واقع میتوان گفت کنارهگیری یا به عبارت بهتر کنار گذاشته شدن زن از ایفای نقشهای اصلی خود و کم شدن ارزش و جایگاه مادری، ماحصل تغییرات فکری و اجتماعی گستردهای است که در پی انقلاب صنعتی در غرب رخ داد. انقلاب صنعتی سرچشمهی تحولات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و خاستگاه بروز مکتب و اندیشههای مادیگرایی چون اومانیسم، مارکسیسم، لیبرالیسم و سکولاریسم بود؛ مکاتبی که نحلهی فمنیسم با شعاری برابری زن و مرد از دلشان بیرون آمد.
بحران خانواده در غرب
صنعتی و ماشینی شدن زندگی در کنار نفوذ تفکراتی همانند فمنیسم سبب تغییرات ساختاری در خانوادههای غربی شد. تغییراتی که باز هم با سرمنشأ جدا شدن بانوان از محیط خانواده و ورودشان به اجتماع همراه بود. این مهم با شتاب فرآیند صنعتی شدن شکل جدیتری به خود گرفت. شکلگیری خانوادههای هستهای به جای خانوادههای گسترده رفتهرفته زمینه را برای ایجاد خانوادههای تکوالدی و خانوادههای تکنفره، زندگی با همجنس (همجنسبازی) و زندگی با حیواناتی نظیر سگ و گربه و خانوادههای تجدید بناشده را فراهم کرد؛ ضمن آنکه نگاهی به آمار و ارقام ارائهشده از سوی مراجع غربی، بیانگر افزایش دختران مجردی است که مادر میشوند. به بیان دیگر، غرب با بحران خانواده دست در گریبان است؛ بحرانی که در پی بحران مادری شکل گرفته است، چرا که نقش مادری نهادیترین نقش خانواده است که اگر به درستی ایفا شود، منجر به تربیت فرزندان سالم و در نهایت سلامت اجتماع خواهد شد.بحران مادری در غرب به روایت آمار و اسناد
امروزه 8/13 میلیون فرزند در آمریکا (23 درصد از کل فرزندان آمریکایی) که زیر 15 سال سن دارند، با مادرانشان زندگی میکنند. 7/2 میلیون فرزند نیز (5 درصد از کل فرزندان) با پدرانشان زندگی میکنند. در فرانسه، از اواخر دههی 70 میلادی تا سال 2000، خانوادهی تکوالدینی با رشدی بیش از 50 درصد روبهرو شده است. در مجموع، حدود 2/26 درصد کل بچههای زیر 21 سالی که خانوادههای تکوالدینی دارند، در خانه زندگی نمیکنند. در آمریکا، تعداد مادران مجرد در سالهای 1970 تا 2000 میلادی از 3 میلیون نفر به 10 میلیون نفر افزایش یافته است. همچنین در همین مدت تعداد پدران مجرد از 393000 نفر به 2000000 نفر افزایش یافته است. در مکزیک، مادران نوجوان بین 13 تا 19 ساله، 27 درصد کل حاملگیهای این کشور را تشکیل دادهاند.جایگاه مادری در ایران
آمار و ارقام نبض بطن یک جامعه است که میتواند سمت و سوی حرکت سبک زندگی مردم را به نمایش بگذارد و پیش از آنکه وارد فاز بحرانی شویم، زنگ هشدار را به صدا درآورد. نگاهی به آمار و ارقام میزان و سن ازدواج، طلاق ، مهدهای کودک، نرخ رشد جمعیت و باروری، خانوادههای تکسرپرست، زندگی مجردی و آمار سقط جنینهای غیرقانونی زنگ خطری است که به ما گوشزد میکند طی طریق در همین مسیر نمیتواند ما را به مطلوب برساند؛مطابق آخرین آمار سازمان ثبت اسناد و املاک کشور، امسال از هر 5 ازدواج یک مورد به طلاق منتهی میشود؛ این در حالی است که بر اساس آمار سال گذشته، حدود 7 درصد افزایش طلاق داشتهایم.
نتایج سرشماری سال 90 نیز نشان میدهد 1/7 درصد خانوادههای ایرانی تکنفرهاند که این آمار نسبت به سرشماری دورهی قبل حدود 2 درصد افزایش یافته است و 5.5 میلیون نفر از 75 میلیون به زندگی مجردی روی آوردهاند.
مطابق آمار وزارت ورزش و جوانان، نرخ کشوری ازدواج به عنوان مقدمهای برای افزایش جمعیت در سهماههی نخست سال نسبت به مدت مشابه آن در سال گذشته 7.5 در صد کاهش داشته است.
بنا بر آمار وزارت بهداشت ایران نیز میانگین سن ازدواج از 21 سالگی به 27 سالگی رسیده و سنین باروری کشور نیز 8 تا 10 سال افزایش یافته است و همین عامل سبب شده است تا شاهد افزایش پدیدهی تکفرزند و کاهش نرخ باروری کل به 1.2 درصد، یعنی پایینترین حد جانشینی، رسیدهایم که خود بیانگر هشدار جمعیتی است و حتی برخی کارشناسان معتقدند در صورت ادامهی روند کنونی در دهههای آتی ممکن است با پدیدهی انقراض نسل روبهرو شویم. در بررسی عوامل افزایش سن ازدواج، کاهش میزان باروری و بروز تجرد قطعی نیز به روشنی رد پای اشتغال بانوان هویداست؛ امری که سبب میشود آنها مادر شدن را به تأخیر بیندازند و در صورت مادری هم داشتن فرزند کمتر ترجیحشان باشد. همچنین با دوری مادر از محیط خانه، رشد مهدهای کودک را شاهدیم. از سوی دیگر نیز نفوذ برخی رگههای تفکرات فمنیستی در میان بانوان ایرانی از طرق مختلف و به طور ویژه برنامهها و سریالهای دنبالهدار ماهوارهای امری است که نمیتوان آن را انکار کرد.
هستهای شدن خانوادههای ایرانی و خارج مادر از محور هدایت و کنترل خانواده از دیگر نشانههایی است که از حرکت به سمت بحران مادری خبر میدهد. این آمار و ارقام صادقترین گواهی سمت و سوی حرکت جامعهی ما از همان مسیری است که غرب آن را تجربه کرده است، اما تا دیر نشده است میتوان با تکیه بر ذخایر غنی باورهای دینی و داشتههای ملی و با احیای سبک زندگی ایرانیاسلامی از بیراههای که وارد آن شدهایم به سلامت بازگشت.
منبع:
«آمار و ارقام زنگ خطر بحران مادری را به صدا در آورده است» یادداشت زهرا چیذری/اندیشکده برهان