توفیق شهادت مزد سالها جهاد حاجعزیز بود
۴۰ روز از شهادت شاهرخ داییپور گذشت. جبهه مقاومت اسلامی یکی از بهترین رزمندگانش را از دست داد و دوستان و آشنایان در غم یکی از بهترین انسانهای زمانهشان نشستهاند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/05/13 ساعت 09:01
۴۰ روز از شهادت شاهرخ داییپور گذشت. جبهه مقاومت اسلامی یکی از بهترین رزمندگانش را از دست داد و دوستان و آشنایان در غم یکی از بهترین انسانهای زمانهشان نشستهاند. حاجشاهرخ مرد خستگیناپذیر جبهه و جهاد بود و کسانی که رفاقت دیرینهای با او داشتند، از سالها رزمندگی و فعالیتهای انقلابی شهید آگاهی دارند.
شهید داییپور در اولین روز تیر امسال در شهر بوکمال سوریه به شهادت رسید تا پس از سالها مبارزه و جهاد، خستگی از تنش بیرون برود. زمان جنگ تقریباً در تمام عملیاتهای غرب و جنوب کشور حضور داشت و چند باری گلوله به گردن و پایش هم اصابت کرده بود، اما بیشتر از هر چیز، مجروحیتهای شیمیایی در عملیاتهای کربلای ۵، کربلای ۱۰ و والفجر ۸ حاجشاهرخ را آزار میداد. سالها در سختترین شرایط جنگیده و جانباز هم شده بود،، ولی خودش میگفت: خدا چرا توفیق شهادت به من نمیدهد. زمانی که دوست نزدیکش اکبر نظری در سوریه شهید شد میگفت: اکبر رزق خودش را برد و در آخر خودش هم رزقش را گرفت و مزد سالها مبارزه در جبهه حق علیه باطل نصیبش شد و به آنچه از سالهای جوانی به دنبالش بود، رسید.
شهید در جبهه مقاومت فرمانده ضدزره بود و در عملیاتهایی که منجر به آزادسازی حلب شد نقش مهمی ایفا کرد. جوانمردی و وفاداری شهید برای دوستان و نزدیکانش زبانزد بود، اما آنچه بیشتر از هر چیزی در جبهههای نبرد از او میدیدند، شجاعت و دلاوریهایش بود. پوتینهای شهید در این راه خاکی و فرسوده شده بود و جز با شجاعت نمیتوان در این مسیر سخت و دشوار گام نهاد. حاجی از نسل شهدای دفاع مقدس بود و با همان روحیه و نشاط میجنگید و عشقی پرشور به اهلبیت (ع) داشت. وقتی به حاجی میگفتند شما بازنشستهاید و نیاز نیست حتماً به سوریه بروید، در جواب میگفت: «نه، من باید بروم و آنجا کمک کنم. آنجا شیعه در خطر است. باید مواظب باشیم ناموس شیعه به دست وهابیها نیفتد.»
در سوریه یک ستون محکم برای همه به ویژه جوانان بود. وقتی یک نفر مثل حاجی داییپور در جمع رزمندگان حضور دارد، بقیه خیالشان راحت میشود که بزرگتری هست که هوایشان را دارد. حضور چنین آدمهایی باعث اعتماد به نفس و قوت قلب همه میشود. ایمان و ارادهشان به بقیه قدرت میدهد و این کار بزرگی است که انسانهای بزرگ قادر به انجام دادنش هستند. در سوریه به «حاجعزیز» معروف بود و عزیز همه به شمار میرفت. با آن همه سابقه و تجربه و بعد سالها رزمندگی با جوانترها خیلی خاکی و متواضع بود. شهید داییپور هر شب در خط مقدم به نیروهای خود سر میزد و از آنها دلجویی داشت. جوانها شیفتهاش میشدند و دوست داشتند در محضر او اخلاص را یاد بگیرند. با شهادتش همه نیروها یک پشتیبان بزرگ و یک یار همراه را از دست دادند.
موضوعی که در کنار دلاوریهای شهید شاید کمتر به آن پرداخته شده حسن اخلاق و مهربانی ایشان است. ظهر عاشورا ۵ هزار غذای نذری به رزمندگان و مردم در سوریه داد. وقتی برخی دوستان به حاجی میگفتند مثلاً گوشت کمتر بگذاریم تا از لحاظ اقتصادی بهصرفه شود، حاجی در جواب قرص و محکم میگفت: «بگذار اینها بدانند شیعه حضرت زینب (س) و حضرت علی (ع) چیست؟ ما اینجا در تهرانیم و نذریهای مختلفی داریم، ولی آن فاطمیون و زینبیون و افغانستانیها و پاکستانیهای مدافع حرم در ظهر عاشورا این نذری را دوست دارند.» به گفته دوستان شهید، حاجی ۱۵۰۰ یتیم سوری را تحت پوشش قرار داده بود.
یکی از دوستان شهید تعریف میکند که حاجی بسیار اهل سفرهداری بود و ادامه میدهد: گاهی که پشتیبانی لازم به رزمندهها نمیرسید، به شهرهای اطراف میرفت و با هزینه شخصی، برای نیروها غذا و خوراکی تهیه میکرد. سوریهای آن مناطق هم وضع بدی داشتند و همیشه هوای آنها را هم داشت و برایشان غذا و مایحتاج غذایی تهیه میکرد. این اخلاق رسیدگی به نیروهای زیردست را در زمان جنگ هم داشت.
شهید داییپور پانزدهمین شهید مدافع حرم کرمانشاه است که حالا با شهادتش از گمنامی درآمده و مردم کرمانشاه به داشتن چنین قهرمانانی در دیارشان افتخار میکنند.
منبع: روزنامه جوان