تبیان، دستیار زندگی

نقش بیماری شاه در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی

شاه بیمار چه باید می کرد

در نظام های دیکتاتوری و مستبدانه همچون پهلوی ها هنگامی که شخص اول مملکت دچار کسالت و ناتوانی می شد تمام حلقه های بزرگ و کوچک اطراف مرکزیت دچار تلاطم میشد تا که بتوانند هرگروه و حلقه ای موقعیت کاذب خود را نگه داشته و به دنبال دست اندازی بیشتر باشد، شاید به همین خاطر بود که شاه بیماری اش را حتی از همسرش مخفی نگه داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پهلوی
در مرداد سال 1359 محمدرضا پهلوی در قاهره درگذشت، در مرداد ماه چهل سال گذشته اش، پدرش هم چون او در تبعید درگذشت، با این تفاوت که از چندی قبلش محمدرضا پهلوی به علت بیماری اش خواسته یا ناخواسته اعتماد به نفسش را از دست داده بود و تمام توانش صرف نبودن روحیه اش می شد.

شاه در سال 59 بر اثر بیماری سرطان درگذشت. بیماری شاه چندین سال پیش از انقلاب توسط پزشک مخصوص او دکتر ایادی و پیگیریهای صورت گرفته در فرانسه تشخیص داده شد؛ اما بر اساس مصلحت ایادی تا سال 56 تمام واقعیات به شاه گفته نشد. شاه می‌دانست به بیماری خطرناکی مبتلا شده است؛ اما از جزئیات آن چیزی نمی‌دانست. 

این حس مخفی نگه داشتن کسالتش از ابتدا در شاه می بوده است که او فردی ضعیف البنیه است چرا که سابقه ضعف و بیماری در محمدرضاشاه از کودکی اش بوده است.

بر اساس این دیدگاه «نتیجه آزمایش به آگاهی ایادی رسید و او تاکید کرد که با توجه به روحیه شاه که از کوچکترین ناراحتی جسمانی نگران می‌شد نباید او را از بیماریش آگاه کرد. مسئولیت اخلاقی گروه پزشکان بسیار سنگین بود و قرار شد بیماری شاه به هیچ‌کس فاش نشود».



محمدرضاشاه پهلوی از همان دوران کودکی با ضعف جسمی و بیماریهایی مواجه بود. مادرش تاج‌الملوک در خاطرات خود به ضعف جسمی او اشاره کرده و گفته است که محمدرضا از نظر هیکل و قدرت از بچه‌های همسن و سال خود ضعیف‌تر به نظر می‌آمد.

علاوه بر این، شاه به گفته خودش در دوران کودکی به بیماری حصبه نیز دچار شد تا جایی که زندگی او را با تهدید جدی مواجه ساخت. «هر یک از این بیماریها ولیعهد را تا آستانه‌ مرگ پیش برد و باعث هراس و نگرانی خانواده‌ سلطنتی و وحشت خودش شد. در مدت ابتلا به بیماری حصبه، ولیعهد هفته‌ها با مرگ دست به گریبان بود. بعدها شاه ادعا کرد که بهبود غیرمنتظره‌ او در اثر مداخله‌ نیروهای ناشناخته‌ آسمانی بود!». درواقع نجات شاه از این بیماریها باعث شد وی تا حدودی در مورد خود دچار توهم گردد. شاه در تشریح این موضوع در مصاحبه‌ها و نوشته‌های مختلف، به باورهای مذهبی و ماورایی اشاره کرده و علت نجات خود را ناشی از برخی الهامات غیبی دانسته است. او به «نجات یافتنش از خطرات زمینی باور داشت». موضوعی که بعدها در زمان ابتلای وی به بیماری سرطان، باعث شد تا اعتماد به نفس خود را که ریشه در مسائل روانی داشت، تا حدود زیادی از دست بدهد. 
 
ابتلای محمدرضا شاه به بیماری سرطان در دهه 50 بوده است که در همان هنگام پزشک مخصوص شاه متوجه این موضوع می شود اما حتی از خود شاه هم پنهان می کند تا این که با وخیم شدن حال شاه ، شخص شاه متوجه موضوع شده و زندگی اش که همیشه با ضعف گره خورده بود را می بازد.

شاه در اوایل سال 1353 با نشانه‌هایی از بیماری مواجه شد. وی در آن سال در تعطیلات نوروزی در کیش بود که توسط دکتر ایادی پزشک مخصوص شاه، متوجه بیماری خود می‌شود. بعد از آن دکتر ایادی از پرفسور برنار فرانسوی، متخصص خون دعوت کرد تا برای معاینه شاه به ایران سفر کند. در نهایت طبق معاینات صورت گرفته و آزمایشهای انجام شده، مشخص شد که شاه به نوعی از سرطان لنفاوی مبتلا شده است. برخی معتقدند شاه همان موقع متوجه نوع بیماری خود شده بود و کاملاً از آن آگاه بود و بر این باور بود با توجه به اینکه خودش را معجزه ی قرن می دانست، به خیال خود باور داشت که نمی تواند به مرگ فکر کند. 

به گونه‌ای که در سخنرانی و مصاحبه‌هایی که بعد از آن داشت، هرگاه از مرگ صحبت می‌کرد، صدایش به لرزه می‌افتاد و به صورت زمزمه صحبتهای خود را ادا می‌کرد. اما برخلاف این دیدگاه، برخی از افراد و منابع موجود مدعی هستند که این موضوع به پیشنهاد و توصیه ایادی، تا چند سال از شاه پنهان مانده بوده است. 

فرح، همسر شاه نیز چند سال بعد از تشخیص اولیه، از این موضوع اطلاع یافت. وی در این رابطه در خاطرات خود آورده است: «ماجرای بیماری همسرم را فقط سالها بعد در گزارشی که دکتر ژرژ فنلاندرن تهیه کرده بود، کشف کردم.


شاه با آنکه از جزئیات بیماری خود خبر نداشت؛ اما می‌دانست بیمار است و به بیماری خطرناکی مبتلا شده است، اما از طرفی او باور داشت که نیروی ماورایی مراقب اوست و نمی تواند دچار بیماری شود که او را از بین ببرد و او و اطرافیانشان دچار توهم شده بودند.

نتیجه گیری

بدون شک پنهان نگاه داشتن بیماری، دلیل محکمی برای آماده نبودن دربار و حتی شخص شاه برای انتقال حکومت بود. گرچه شاه بارها در مصاحبه‌های خود به طور غیرمستقیم از کلمه مرگ سخن گفت؛ اما هیچ‌گاه اقدام مستقیمی در راستای آماده‌سازی شرایط جهت انتقال قدرت انجام نداد چون دچار این توهم قدرت بود که همیشه برایش باقی است.
 


پی نوشت:
 چرا شاه بیماری خود را از اطرافیان پنهان می‌کرد؟، زهرا سعیدی، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران