تبیان، دستیار زندگی

پشت پرده طرح ترور نصیری

در اردیبهشت 1349، در روز مسابقه فوتبال ایران ـ اسرائیل، اعلامیه‌ای ، برای حمایت از مردم فلسطین منتشر گردید و به دنبال آن، تظاهراتی نسبتاً گسترده در تهران به راه افتاد که در نهایت، با به آتش کشیدن شرکت هواپیمایی اِل عال اسرائیل در تهران خاتمه یافت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
ترور
فضایی که بعد از ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت ایران، در اواخر سال 1343ش  بر حیات سیاسی ایران حاکم شده بود، بیش از پیش سرد و توأم با خفقان بود، به‌ویژه گروههای مذهب‌گرا که عامل اصلی‌ ترور منصور به شمار می‌آمدند، به‌شدّت تحت فشار و زیر ذرّه‌بین قرار گرفتند.

در این میان موتلفه اسلامی که عامل اصلی این رویداد بودند، بیش از دیگر گروههای سیاسی تحت فشار واقع شدند، ازین‌رو انسجام و فعالیتهای منظم گروهی آنان فروپاشید. با این‌حال، اعضای این گروه سیاسی ـ مذهبی، کاملاً از فعالیتهای سیاسی ـ مبارزاتی دست نکشیدند، بلکه به‌صورت پراکنده اقداماتی از سوی برخی عناصر منتسب به این گروه طی میانه دهه چهل تا اواسط دهه پنجاه شمسی انجام می‌گرفت، تا آنکه در ماههای منتهی به انقلاب اسلامی، دوباره انسجام گروهی خود را به‌طور نسبی به دست آوردند.

یکی از افراد برجسته منتسب به موتلفه که طی سالهای رکود فعالیت این گروه، در مبارزه علیه حکومت پهلوی بسیار پُرتکاپو ظاهر گردید، سیدعلی اندرزگو بود. او که توانسته بود از دست مأموران حکومتی گریخته، و به‌صورت مخفیانه زندگی می‌کرد، همراه با تعدادی از اعضای درجه دوم موتلفه، به صورت زیرزمینی و بسیار محتاطانه، به عنوان شاخه نظامی دوم موتلفه، شروع به فعالیت کرد.

بنابرروایت،‌ آنان در همان میانه سال 1344ش، قصد ترور محمدرضا شاه را داشتند که با مخالفت آیت‌الله میلانی روبه‌رو شدند. از همان برهه زمانی، اندرزگو، سفرهای متعدّد خود را به نقاط دوره افتاده کشور و همچنین خارج از کشور، برای وارد کردن تجهیزات نظامی به تهران، آغاز نمود. آن را در اختیار گروه‌های چریکی دیگر قرار می‌داد.

برخی دیگر از اعضای موتلفه بعد از واقعه ترور منصور، به اصفهان فرار کرده، با برخی گروه‌های سیاسی، در آنجا، به همکاری پرداختند،گویا،‌ بسیاری از افراد همین طیف، به تدریج، از فعالیت سیاسی دست کشیدند، چرا که دیگر، نامی از آنها در ادامه مبارزه سیاسی علیه حکومت پهلوی، در روایات مختلف، برده نشد. تعدادی از اعضای موتلفه اسلامی، در برخی گروه‌های مذهبی ـ سیاسی کوچک، همچون مکتب حسین حاضر می‌شدند، و به‌طور محدود به فعالیت سیاسی می‌پرداختند. افزون بر اینها، گروهی از اعضای موتلفه، گِرد هم جمع شده و به صورت سرّی و فوق‌العاده محتاطانه، جلساتی را برگزار می‌کردند و عمدتاً به کار پخش اعلامیه مشغول بودند. اعضای شرکت‌کننده در این جلسات، هیچ شناختی نسبت به یکدیگر نداشته و فقط نام کوچک یکدیگر را می‌دانستند.

در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 که درگیریهای مسلحانه در خیابانهای تهران، میان انقلابیون و نیروهای حکومتی‌، به اوج خود رسیده بود، اعضای موتلفه نیز به همراه مردم، وارد صحنه شدند و به ایفای نقش پرداختند، تا آنکه در نهایت، به انقلاب 57 انجامید.



بنابر روایت، تقریباً دو سال بعد از ترور منصور، محمدعلی رجایی به همراه دکتر جواد باهنر و جلال‌الدین فارسی، در صدد گردهم‌آوری برخی اعضای موتلفه، که به‌صورت پراکنده فعالیت می‌نمودند، برآمدند. این اقدام، بسیار سرّی بود، به‌طوری که هر کدام از این سه نفر، با یک اسم مستعار، فعالیت می‌کردند.

با این حال، اندکی پس از شکل‌گیری، در جریان انتشار اعلامیه‌ای، ضربه‌ای به این گروه وارد گردید و دوباره فروپاشید. همچنین گفته شده، معدودی اعضای موتلفه در راستای خط‌مشی کاربرد قوّه قهریه علیه حکومت وقت طی همان سال 1346 درصدد ترور نصیری، رئیس ساواک برآمدند، اما بعد از ماهها برنامه‌ریزی برای این عملیات، به دلایلی، از این کار صرف‌نظر شد و این نقشه به اجرا در نیامد.

با همه این اوصاف، برجسته‌ترین عنصر موتلفه‌ای در زمینه مبارزه سیاسی طی این مقطع زمانی، همچنان سیدعلی اندرزگو بود که در آن برهه زمانی با نام مستعار شیخ عباس تهرانی شناخته می‌شد. اگرچه، برخی دیگر از اعضای موتلفه هم، در این زمینه، فعالیت می‌نمودند، به ویژه در حمایت مالی از اندرزگو، نقش مهمّی برعهده داشتند، اما این اندرزگو بود که با اقدامات مخفیانه و بسیار زیرکانه خود، در فراهم نمودن تجهیزات نظامی برای گروه‌های چریکی اسلامگرا، نیروهای حکومت پهلوی را آزار داد. البته نمی‌توان از نقش بسیار مهم مهدی عراقی در سالهای 1356 و 1357، غافل شد.

شاید بتوان او را، دومین عضو موثر موتلفه، در دوره زمانی مورد نظر (1344-1357) قلمداد نمود، که او هم، عمدتاً،‌ در زمینه چریکی و مسلحانه فعالیت داشت. در واقع، فعالیت اعضای موتلفه در این دوره زمانی، برخلاف 1341-1343 که غالباً رنگ سیاسی داشت، به صورت نظامی، به عبارتی بهتر، چریکی و مسلحانه بود، چرا که برجسته‌ترین فعالیت آنان در این دوره زمانی، همکاری با گروه‌های چریکی بوده است.  

گفته شده، معدودی اعضای موتلفه در راستای خط‌مشی کاربرد قوّه قهریه علیه حکومت وقت طی همان سال 1346 درصدد ترور نصیری، رئیس ساواک برآمدند، اما بعد از ماهها برنامه‌ریزی برای این عملیات، به دلایلی، از این کار صرف‌نظر شد و این نقشه به اجرا در نیامد...
 
یکی از اقدامات سیدعلی اندرزگو در اواخر دهه چهل شمسی، این بود که در حرکتی اعتراض‌آمیز، به کمک عده‌ای از طلاب قم، سینمای تازه احداث شده این شهر را در سال 1347 منفجر کرد. برخی دیگر از اعضای موتلفه به کمک افرادی از گروه‌های دیگر، همزمان با ورود تعدادی از سرمایه‌گذاران امریکایی به ایران در فروردین 1349، به تکثیر و انتشار اعلامیه‌ای تند و شدیداً اعتراض‌آمیز بر ضد آمریکاییها مبادرت ورزیدند.

همچنین،‌ بلافاصله بعد از آن، در اردیبهشت 1349 ، در روز مسابقه فوتبال ایران ـ اسرائیل، اعلامیه‌ای از سوی همان گروه، برای حمایت از مردم فلسطین منتشر گردید و به دنبال آن، تظاهراتی نسبتاً گسترده در تهران به راه افتاد که در نهایت، با به آتش کشیدن شرکت هواپیمایی اِل عال اسرائیل در تهران خاتمه یافت. در اواخر دهه 1340 بود که بسیاری از اعضای درجه اول موتلفه، بعد از سپری نمودن حبس‌ چند ساله به اتّهام دخالت در ترور منصور، از زندان آزاد شدند، نیمی از اعضای این گروه، درصدد تشکیل موتلفه دوم برآمدند.

آنان به فراهم نمودن زمینه و مقدمات لازم پرداختند، حوزه‌های تشکیلاتی را به وجود آوردند، و در حالی که شش ماه از فعالیت دوباره آنان در این زمینه گذشته بود، با سازمان مجاهدین خلق که در همان برهه زمانی با انجام عملیاتی،‌ به­طور رسمی اعلام موجودیت کرده بود، روبه‌رو شدند و از آنجایی که این سازمان،ظاهراً در ابتدا به عنوان سازمانی مذهبی تلقّی می‌شد، تصمیم به همکاری با آنان گرفتند و تمام امکانات خود را در اختیار آنها قرار دادند و از این رو، از فعالیت سیاسی مستقل، اجتناب ورزیدند.

برخی اعضای موتلفه همچون سیدعلی اندرزگو، به کمک برخی افراد از گروه‌های دیگر، مانند محمدعلی رجایی، برای اقدامات چریکی و مسلحانه مجاهدین خلق، به تهیه تجهیزات نظامی، مبادرت می‌ورزیدند. اندرزگو که  ارتباط نزدیکی با بسیاری از اعضای موتلفه، در بازار داشت،‌ از سوی آنها، مورد حمایت مالی قرار می‌گرفت، و از این طریق، پول مورد نیاز برای خرید تجهیزات نظامی، فراهم می‌گردید. البته در همین دوره زمانی، تعدادی از افراد مرتبط با موتلفه، برای آموزش نظامی و مهیّاشدن برای انجام کار مسلّحانه، به فلسطین اعزام می‌شدند.

با اعلام رسمی تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین‌ در سال 1354 ،‌ اعضای موتلفه، همکاری خود را با این سازمان قطع نمودند، زیرا برای آنان همکاری با سازمانی با ایدئولوژی اسلامی ـ مارکسیستی پذیرفتنی و قابل توجیه نبود. یکی از فعالیتهای عمده این گروه، از این برهه زمانی به بعد، گردهم‌آوری و سازماندهی آن دسته از افراد مذهبی بود، که به دلیل تغییر ایدئولوژی این سازمان، از آن جدا شده بودند.

تا آنجا که، در جلسه‌ای که برخی از آنان در سال 1355 ش تشکیل دادند، در صدد برآمدند تا سازمانی به نام «مجاهدین راستین اسلام» تأسیس نمایند، تا بدین طریق، به سازماندهی افراد مذهبی جدا شده از مجاهدین خلق بپردازند. اعلامیه در مورد تشکیل این سازمان، در حدود چهل هزار نسخه، چاپ گردید، ولی اندکی قبل از انتشار این اعلامیه‌ها، تعدادی از اعضای دست‌اندرکار این ماجرا، شناسایی و دستگیر شدند و این نقشه آنان، به نتیجه مورد دلخواهشان، منجر نگردید.

در دو سال منتهی به انقلاب اسلامی، برخی اعضای موتلفه، به رهبری اندرزگو، در یک برنامه‌ریزی دقیق، نقشه ترور محمدرضا شاه را تدارک دیده بودند، اما با ترور اندرزگو در دوم شهریور1357 در درگیریهای خیابانی توسط نیروهای حکومتی، این نقشه نیز عملی نگردید.

نکته برجسته در مورد فعالیتهای سیاسی ـ نظامی موتلفه در سالهای منتهیِ به انقلاب، آزادیِ مهدی عراقی از زندان، در اواخر سال 1355 ش، و حضور دوباره او در مبارزات علیه حکومت پهلوی می‌باشد. ورود دوباره‌ او به عرصه مبارزه ، تحرّک ویژه‌ای را در این عرصه، به ویژه فعالیتهای چریکی و مسلحانه و همکاری با گروه‌های چریکی اسلامگرا موجب گردید.

گویا برنامه‌ریزی اصلی موتلفه، برای انسجام گروهی مجدّد و هماهنگ نمودن فعالیتهای گروهی خود در راستای مبارزه با حکومت پهلوی، و حتی، برنامه‌ریزی برای اداره حکومت آینده، در جلسه‌ای که اعضای اصلی آن، در این برهه زمانی، در اواسط سال 1356 ش برگزار کرده بودند، انجام شد. آنان، از این تاریخ،‌ به‌صورت جدّی، وارد فعالیتهای مبارزاتی شدند، همچنان‌که به همراه گروه‌های دیگر، نقش مهمی در کار تکثیر و انتشار اعلامیه‌های امام خمینی طی سالهای 1356-1357 ایفا نمودند، به‌علاوه آن، در راهپیماییهای آن برهه زمانی نیز بسیار مؤثّر ظاهر شدند.

سرانجام با ظهور نشانه‌های سقوط قطعیِ حکومت پهلوی، امام خمینی بعد از چهارده سال دوران تبعید، در صدد بازگشت به ایران برآمد، از این رو، کمیته‌ای به نام «کمیته استقبال» برای ورود امام خمینی،‌ در اوایل بهمن 1357ش تشکیل گردید که تعدادی از اعضای موتلفه نیز در آن حضور داشتند. آنان در این کمیته عمدتاً به کارهای تدارکاتی و امنیّتی می‌پرداختند. بعد از ورود امام خمینی به ایران و در طی دوران اقامت در مدرسه رفاه و مدرسه علوی، اداره امور اقامتگاه ایشان، تقریباً به‌طور کامل در دست اعضای موتلفه و روحانیت بود.

در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 که درگیریهای مسلحانه در خیابانهای تهران، میان انقلابیون و نیروهای حکومتی‌، به اوج خود رسیده بود، اعضای موتلفه نیز به همراه مردم، وارد صحنه شدند و به ایفای نقش پرداختند، تا آنکه در نهایت، به انقلاب 57 انجامید.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران