تفاوتهای «شاعری» و «دانسته نمایی»
گفتوگو با هرمز علیپور به بهانه انتشار گزیده آثارش
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1397/05/08 ساعت 11:35
گزیدهای از مجموعه شعرهای هرمز علیپور با عنوان «به نام کوچک هرمز» به تازگی توسط نشر «نیماژ» منتشر شده است؛ مجموعهای که انتخاب شعرهایش به عهده حسین صفا شاعر معاصر بوده است. این مجموعه شامل دفترهایی است مهم، اما نایاب که شاید امروز نشانی فیزیکی از آنها وجود نداشته باشد اما در زمانه خود شعرها و کتابهایی بودهاند مؤثر در شعر معاصر فارسی. شعر علیپور همواره در ادبیات معاصر نام قابل اعتنا و مهمی به شمار رفته و میرود و همین بود که «منوچهر آتشی» در مجله تماشا به قول خودش غریق زلالی و شاعرانگی او شد و در معرفیاش نوشت. با هرمز علیپور به بهانه انتشار این کتاب به گپی کوتاه نشستهایم.
مروری بر سیر کتابهای شما از دهه چهل تا امروز نشان از آن دارد که شما آنچنان به یک شیوه و نحوه نگارش شعر، آنهم در بستر جریان مانند شعر ناب تعصب و پافشاری نداشتهاید و حتی در سالهای اخیر مثلاً در مجموعه«پنجاه و چهار به دفتر شطرنجی» یا پس از آن این تلاش بر سر یکجا نماندن بیشتر به چشم میآید. تصمیم یا خواست برای برهم زدن این عادت نوشتن با چه بیم و امیدهایی روبهرو بوده است؟
به عقیده من همیشه از ادعا تا عمل فاصله زیادی بوده است. همیشه بین «شاعری» و «دانسته نمایی» هم فرق عمدهای بوده. من برای همه دوستانی که دانشهای آموخته زیادی دارند، احترام قائل هستم. برای حافظه و محفوظاتشان. اما من در نهایت شاعر هستم. در مواجهه با شعر، شعر را با اتکا به موجودیت بیتعریفش میپذیرم یا رها میکنم. در کار خود نیز در حالیکه از پیش به مخاطب فکر نمیکنم به شعری فکر میکنم که قبل از هر چیز برخاسته از وجود فرد و منفرد من است. به نظر من کسی که حتی نوع کتابی که میخواند را نتواند به خدمت و نفع سیستم ذهن و زبانش در آورد آن کتاب را رها میکند.
آیا امروز هم با عناوینی چون شعر حجم، شعر ناب، شعر گفتار یا... موافق هستید یا خیر؟
واقعیتش این است که من امروز دیگر به اینگونه کارها اعتقادی ندارم. با این حال همه اینها اما در فرآیند یا برآیندهایی میتواند نسبت به آن کسی که شاعرتر است به عنوان مددرسان کمک کند. همه این عناوین در کمترین زمانها به اشباع و به شباهتی آزاردهنده رسیدهاند. یعنی یک شاعر در رأس قرار گرفته است و دیگران انگار که سایه او باشند اما خود من موضع خاصی ندارم. زیرا این کارها مورد علاقه محققان، منتقدان و گزارشگران شعر است. پس در نهایت آنچه مهم و نهایی است، شعر است. انسان هنرمند در مرحلههای گوناگون باید قادر باشد شأن و منش خود را مانند شأن یک کودک حفظ کند.
قبول دارید که این جریانها گاهی یک نگاه رادیکال را نیز پرورش دادهاند که شاید بخشی از دلایل آن اشباع زود هنگام را شامل شود. اصلاً این نگاه اقتدارگرا در شعر ما زیر عنوان برخی از این نامها همواره بوده است...
درست است. این مسأله، مسألهای است که محدود و خاص این سالها هم نیست. اینکه مثلاً ناشرانی، با یک دو، سه شاعر در مورد گزینش آثار و در نهایت پذیرش یا رد برخی شعرها همکاری دارند، بد نیست اما باید از صافی نظر شاعری نه الزاماً بزرگ بگذرد. مهم این است که شاعرانی که توان و قابلیت بالاتری دارند، همه اینها را پشت سر نهاده و مغلوبشان میسازند و ظفرمند از این مسأله میگذرند. بخواهم نمونه بیاورم، در مدت اخیر آثاری خواندهام که واقعاً کتابها و نمونههای قابل احترامی به نظرم آمدهاند. این واقعاً خوب و قابل تأمل است. یا در سالهای گذشته کارهای زندهیاد شاپور بنیاد در مجموعههایی که به عنوان «حلقه نیلوفری» منتشر کرد یا آثاری که محمد ولیزاده به انتشار سپرد. این حرکتهایی که به عمل نشسته بیشک باعث کنش و حرکت شعر بوده و خواهد شد. به عبارت دیگر شاعرانی که آثار را بررسی میکنند یا شناخته شده و صاحب نام هستند یا حتی اگر چندان شناخته شده هم نیستند اما بسیار به شعر و وقایع شعری نزدیک و قابل اعتماد هستند. بیآنکه بخواهیم پشت کتابهای خود بایستیم و دفاع کنیم، در این میان هستند ناشرانی که از ذوق و عطش شاعران تازه کار که در سر خیال فتوحاتی دارند! آثارشان را چاپ کنند و این ناشران نیز در این میان به تکهای نان برسند.
شما وقتی به عنوان مخاطب با شعر شاعران دیگر برخورد میکنید، اصولاً چه نکاتی در شعر شما را به سمت نزدیکی یا دوری از آن شعر پیش میبرد؟
ارکان زیباشناسی در شعر شاعران ممتاز (چه مطرح و چه در روند معرفی و مطرح شدن) دارای فردیتی مجابکننده است. فردیتی که بر زمینهای بر عین یا حین جلوهگری، از قدرت و سهمی از انداموارگی بهرهمند شده است که به پهنه پیش از خود اضافه و افزوده میشود. افزایشی که حیاتمندی خود را تضمین کرده و میکند. نوعی تنیدگی و ربط با ساخت شعر سرزمین خود و دیگران. نوعی از مجاب شدن از جنس هم حسی و تقریباً تعریفناپذیر.
یکی از مؤلفههای شعر شما نوعی اندوه و پریشانی است که در همین مجموعه اخیر هم جهانی کنار هم آمده از آن را میتوانیم ببینیم. در شعر تا چه اندازه به نظم و ساختار در مواجهه با پریشانی و آشفتگی توجه دارید؟
نه تنها در شعر، که در کلیت هستی هیچ پدیدهای بدون داشتن انتظامی خاص و ویژه قدرت ادامه زیست ندارد. ناگفته پیداست که در شعر باید شور و شعور به نسبتی درست به کارگرفته شود. شاعر باید با آمیختگی واقعیات بیرونی با جانمایههای بکر درونی در پرتو وقوف و اشراف بر ظرفیت لغتها چه از بابت ظرفیتهای فیزیکی و چه متافیزیکی به نوعی از این تعادل میان شور و شعور بتواند برسد. هر پدیده هنری حکایت از بازتاباندن دریافتهای درونی شده ویژه است با مکانیزم دفاعی در برابر آنچه انسان را ندیده است و دوست دارد که ببیند.
منبع: روزنامه ایران /محسن بوالحسنی