تبیان، دستیار زندگی

بررسی آثار سینمایی ضد ایرانی با نگاهی به فیلم «فرستاده» پرویز صیاد

تسویه حساب سینمایی «صمد» با انقلاب

نخستین فیلمی که درباره تحولات سیاسی ایران پس از انقلاب 1979، توسط ایرانیان خارج از کشور ساخته شد، اثری با عنوان «فرستاده» است که توسط پرویز صیاد در 1982 ساخته شد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : لیلا شعبانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
فیلم فرستاده

آثاری که با غرض ورزی سیاسی توام با قضاوت ناآگاهانه درباره ایران ساخته شده‌ را به صورت عمومی «ضد ایرانی» تفسیر می‌کنیم. این دسته از تولیدات سینمایی را باید به دو گروه تقسیم کرد؛دسته نخست فیلم‌هایی هستند که توسط ایرانیان خارج از کشور ساخته شدند و دسته دوم گروه خاصی از آثار سینمایی هستند که توسط کمپانی‌های بزرگ هالیوودی به تولید رسیدند.

«فرستاده» در سال 1982 یعنی سه سال پس از انقلاب، به صورت مستقل، توسط گروه کوچک پرویز صیاد و رضا آریا (در مقام سرمایه‌گذار و فیلمبردار) ساخته شد. اما همین فیلم کوچک در مجامع بین‌المللی اثر تبلیغاتی فوق‌العاده سوئی، برای نظام جمهوری اسلامی در دهه هشتاد داشت.    

در دهه هشتاد هر سینماگری که متوجه می‌شد، پرویز صیاد در خارج از کشور، فیلمی علیه ایران ساخته، انگشت تعجب به دهان می‌گزید. قبل از هر تحلیلی باید پرسید چرا این فیلم را پرویز صیاد ساخت؟ کسانی که پرویز صیاد را بواسطه  آثارش می‌شناسند، آگاه هستند که صیاد در مجموعه فیلم‌های صمد، مخالفت‌های سیاسی خود را نسبت به حکومت پهلوی به نمایش می‌گذاشت و فیلم «بن‌بست»، اعتراضی‌ترین و سیاسی‌ترین اثرش،در مواجه با رژیم سابق به صورت صریح‌تری ساخته شد. چرا «پرویز صیاد» دست به ساخت فیلمی علیه حکومت انقلابی زد؟ این بزرگترین سوالی است که در محافل سینمایی – هنری نمی‌توان جوابی برای آن یافت و پاسخ آن‌ را باید در میان حرف‌های درگوشی اهالی هنر جستجو کرد.

 

در تسویه حساب‌های داخلی گروه‌های اپوزیسون، از جمله مشروطه‌خواهان نزدیک به ملی – مذهبی‌ها و سلطنت طلبان،جدالی خونین با یکدیگر داشتند و صیاد از این مجادلات بهره فراوانی برد و نوک پیکان انتقادات را بابت تسویه حساب‌های سیاسی داخلی گروه‌های اپوزیسیون، متوجه ایران کرد.


ساختمان فعلی بنیاد سینمایی فارابی، استودیو بزرگی است که قبل از انقلاب به پرویز صیاد تعلق داشت. پرویز صیاد از جمله هنرمندانی بود که به گفته مهندس محمد علی نجفی (کارگردان مجموعه مشهور سربداران) با انقلابیون کاملا همراه بود و هیچ مخالفتی با انقلاب نداشت. تا اینکه استودیوی او، یعنی ساختمان فعلی فارابی را توقیف می‌کنند و همین مسئله سبب مهاجرت صیاد به خارج از کشور می‌شود. ناگهان تمام اعتقاد او به انقلاب، تبدیل به انکار می‌شود و اوج انکار انقلاب در دوران مهاجرت و در پروسه ساختن فیلم «فرستاده» تجلی پیدا می‌کند.

بنیانگذاران فارابی و مدیران سینمایی افراطی آن دهه ،امروز مشی لیبرال‌تری پیشه کرده‌اند، اما همچنان از پاسخگویی درباره چرایی و چگونگی رفتار خود با هنرمندانی چون صیاد در آن مقطع زمانی امتناع می‌کنند.این اتفاق در حالی رخ داد که جهت‌گیری سیاسی صریح و روشن امام خمینی(ره) در رفتار متفاوت با هنرمندان پس از انقلاب کاملا مشخص و روشن است و مواجه ایشان با سریال «پاییز صحرا» و استقبال از فیلم «گاو» مهرجویی، از ارجاعات قابل اعتنایی است. اما برخی مدیران سینمایی، خارج از مرزهای تعیین شده عمل کردند. حال آنکه آیت‌الله خمینی  روی جمله معروف«میزان حال فعلی افراد است»  تاکید صریحی داشتند، اما این  کلید طلایی، دستمایه مشی و منشی بسیاری  از انقلابیون قرار نگرفت.

مواجه امام خمینی (ره) با هنرمندانی که در دوران پهلوی فعالیت‌ می‌کردند، متمایز از اغلب انقلابیون بود. «حسین گیل» ستاره بزرگ سینما و یکی از فرماندهان مهم جنگ پس از انقلاب، در دیداری خصوصی با امام در همان سال‌های ابتدایی انقلاب، صراحتا از عملکرد سینمایی خود در مقابل ایشان اظهار ندامت می‌کند و با برخورد توام با رافت و مهربانی از سوی امام مواجه می‌شود.

گیل علیرغم کارنامه سینمایی ملتهبش که با فرهنگ عامه پس از انقلاب همخوانی نداشت، تا سالیان متمادی به صورت اختیاری در سینما فعالیت می‌کند. یا نمونه شاخص دیگر علیرضا داوودنژاد، نویسنده فیلمنامه ملتهب‌ترین فیلم سینمایی قبل از انقلاب، یعنی «موسرخه»، پس از انقلاب فعالیت‌هایش بیشتر می‌شود و یکی از سینماگران مطرحی است که فیلم ماندگار «نیاز» و اثر شاخص «مرهم» را می‌سازد.

با هر استدلالی رفتار سلبی با پرویز صیاد و توقیف اموال وی، روش اشتباهی بود، چون همین کنش اشتباه در قبال وی، منجر به مهاجرتش و ساخته‌ شدن فیلم «فرستاده» شد که صدمات جبران‌ناپذیری به چهره انقلاب اسلامی در اروپا و آمریکا زد. مجموعه فیلم‌های هالیوودی ساخته شده علیه انقلاب ایران، بیشتر جنبه تبلیغاتی و ویترینی دارند اما فیلم «فرستاده» در دهه هشتاد، هزینه گزافی برای جمهوری اسلامی به همراه داشت.


پس از شکل گیری انقلاب، گروه‌های مخالف با حکومت مستقر از ایران گریختند و اقدام به تسویه‌ حساب‌های سیاسی با یکدیگر کردند. در این تسویه حساب‌های داخلی گروه‌های اپوزیسون، از جمله مشروطه‌خواهان نزدیک به ملی – مذهبی‌ها و سلطنت طلبان ،جدالی خونین با یکدیگر داشتند و صیاد از این مجادلات بهره فراوانی برد و نوک پیکان انتقادات را بابت تسویه حساب‌های سیاسی داخلی گروه‌های اپوزیسیون، متوجه ایران کرد.

«فرستاده» قصه یک ایرانی انقلابی را روایت می‎کند که به‎ آمریکا فرستاده می‎شود تا یکی از مخالفان انقلاب را در واشینگتن ترور کند، اما ماموریتش تغییر می‌کند و قرار است یکی از افسران سابق رده بالای ساواک را ترور کند. در یک تعقیب و شناسایی چند دله دزد آمریکایی، قصد سرقت از سرهنگ را دارند که داود مسلمی او را کمک می‌کند و با سارقان درگیر می‌شود. پس از این رویداد رابطه‌ای میان این دو شکل می‌گیرد و در نهایت داود از ترور، سرهنگ انصراف می‌دهد.

این فیلم در تروریست نشان دادن ایدئولوژی انقلابی تبدیل به سمبل شد و در بطن درام، ریشه‌های مذهبی نیز چاشنی رفتار تروریستی انقلابیون می‌شود. مسلمی به محض ورود شروع به نماز خواندن می‌کند و همین صحنه نماز خواندن، سی سال بعد،در سریال سرزمین مادری(HOMELAND) مورد استفاده نمایشی قرار می‌گیرد. روایت سریال سرزمین مادری درباره سربازی آمریکایی است  که  از  پس 5 اسارت ، ازعراق بازگشته و توسط تروریستی ایرانی وابسته به دولت ایران هدایت می‌شود.

هر نشانه‌ای که مربوط به تروریست بودن ایرانی‌هاست و در فیلم‌های آمریکایی استفاده می‌شود،در فیلم فرستاده تالیف شد.عمده نشانه‌های ایدئولوژیک پرسوناژ تروریست، المان‌های مذهبی هستند و داود مسلمی(هوشنگ توزیع) بیشتر از آنکه شبیه انقلابیون باشد، تیپیکال به اعضای سازمان مجاهدین خلق شباهت دارد و هیچ شباهت ایدئولوژیکی به انقلابیون ندارد.

فیلم یک روایت یک خطی است و بستر فیلم بیشتر به مجادله لفظی ملیحه(مری آپیک)، خواهرزن سرهنگ ساواکی با داود مسلمی می‌پردازد، تا ضد قهرمان انقلابی را در اندیشیدن و کنشگری، مستحیل کند به همین دلیل، ساختار و جزئیات فیلم بسیار گل درشت است و جنبه تبلیغاتی پیدا می‌کند.

جهان در دهه هشتاد تشنه تصویری از ایران پس از انقلاب است و فیلم در جشنواره برلین و سپس لوکارنو بشدت مورد توجه قرار می‌گیرد.دنیا منتظر جزئیاتی دقیقی از تحولات ایران است و یک ایرانی در نخستین گام تحولات سیاسی داخل کشورش را به صورتی تفسیر می‌کرد که انقلاب 1979 هیچ تفاوت ماهوی با طالبان، القاعده و داعش ندارد و بواسطه قصه و شخصیت اصلی اصرار دارد که انقلاب 1979 هیچ خروجی قابل ملاحظه‌ای غیر از ترور واشاعه فرهنگ تروریسم نخواهد داشت. حال آنکه در چنین شرایط ملتهبی، شهروندان ایران توسط سازمان مجاهدین خلق در خیابان‌های تهران در دهه شصت ترور می‌شدند.      

نکته جالب اینجاست که تلویزیون ‌ZDF آلمان پس از رویدادهای رستوران میکونوس به کرات و دفعات متعدد این فیلم را نمایش داد و فیلم فرستاده، پس از تسویه حساب‌های داخلی مخالفان جمهوری اسلامی در اروپا، پخش گسترده‌ و بازتاب‌های فراوانی در شبکه‌های تلویزیونی اروپایی داشت.

در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد تسویه حساب‌های داخلی میان سران اپوزیسون شدت گرفت و گروه‌های سیاسی مخالف انگشت توجه را به سوی ایران گرفته بودند و فیلم «فرستاده»  سند معتبری برای نسبت دادن مسئله کنش‌های تروریستی به ایران  محسوب می‌شد. گویی که اروپایی‌ها سند معتبری را برای محکوم کردن ایران،از قبل پیدا کرده بودند. به عنوان نمونه فیلم طی یک هفته در شهریور و مهر 1371، پس از ماجرای میکونوس، بیش از 5 بار از شبکه چهارم بی‌بی‌سی و بیش از 12 بار از ZDF آلمان پخش می‌شود. در واقع توقیف بیهوده اموال صیاد در ایران، یک هزینه کلان سیاسی برای ایران  در پی داشت.

از سوی دیگر کشوری با شرایط ملتهب در سال‌های آغازین انقلاب، وقتی در مقابل خطر بزرگترین رویداد تروریستی قرن قرار دارد و بیش از هفده هزار از شهروندانش در کمتر از یک دهه توسط سازمان مجاهدین خلق ترور می‌شوند، چگونه می‌تواند صادرکننده تروریسم و قتل شهروندان مخالفش باشد؟

اگر وقایع 5 سال ابتدایی انقلاب را بررسی کنیم، درخواهیم یافت منازعه سیاسی کلان با ایالات متحده، پس از رویداد تسخیر سفارت این کشور ، جنگ با کشور عراق و جدال‌های داخلی، مخصوصا چالش بزرگ با سازمان مجاهدین خلق ، فرصتی برای جمهوری اسلامی فراهم نکرد که به فکر ترور مخالفانش باشد. در واقع «فرستاده» در تالیف ساختگی از تروریسم انقلاب -ایرانی بدون در دست داشتن هیچ سند محکمی پیش قراول بود و تاثیرش را در سال‌های بعد روی افکار عمومی، مخصوصا محافل سینمایی گذاشت.

البته فیلم «ماجرای نیمروز» سند سینمایی معتبری است که نشان می‌دهد در روزهایی که پرویز صیاد در هتل بیری فاوست در ورمانت مشغول نگارش «فرستاده» بود، مردم ایران، توسط اعضای خانه‌های تیمی به دستور موسی خیابانی ترور می‌شدند و همین برش از تاریخ وارونگی فیلم فرستاده را اثبات می‌کند.