تبیان، دستیار زندگی

امتیازی که انسان را سعادتمند می‌کند

مسئولین احترام و تکریم مردم را جدی بگیرند

ارزش وجودی یا کمال هستی انسان، در سنجش و مقایسه با موجودات دیگر مشخص می‌گردد و اگر انسان‌ها به کمال واقعی خود در سایه اخلاق و رفتار انسانی رسیدند در آن هنگام است که دارای ارزش شده و از موجودات دیگر برتر و والاتر خواهند بود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 
احترام و تکریم مردم

واژگان «تکریم» و «اکرام» به معنای بخشش، بزرگواری و نیکویی رساندن است. همچنین به معنای سود، نیکی و ارجی که کاهش پذیر نیست یا چیزی که بزرگوارانه است و به انسان می رسد، به کار می رود.(1)

از دیدگاه اسلام، انسان کرامت دارد

در اقدامات کریمانه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می توان به دو نوع تکریم اشاره کرد: تکریم افراد با توجه به کرامت ذاتی انسان و تکریم افراد با توجه به کرامت اکتسابی آنان؛ زیرا در دیدگاه اسلام، کرامت انسانی بر دو قسم است:

اصحاب را با کنیه صدا می‌زد، اگر کسی کنیه نداشت برای او کنیه قرار می‌داد و گاهی اسامی برخی افراد را به خاطر منافات با کرامت انسانی شان عوض می‌نمود.


قسم اول که همه انسان ها بدون استثنا از آن برخوردارند، کرامت طبیعی (ذاتی) انسان است و قرآن در آیه 70 سوره اسراء به این نوع کرامت اشاره دارد: «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً.»

برخورد حضرت با عموم افراد هرچند مسلمانان هم نبودند کریمانه بود

تکریم انسان ها بر اساس کرامت ذاتی آن ها، رعایت حقوق شخصی ثابتی است که هر انسان از آن نظر که انسان است، دارا می باشد و آن در سیره نبی گرامی نیز آمده. یکی از وجوه احترام متقابل در گفت وگو با سران عرب و سران کشورهای غیرمسلمان در ملاقات ها و نامه های حضرت را می توان در این زمینه ارزیابی کرد، گرچه وجوه دیگری همچون اخلاق اسلامی و تأثیر آن در جذب طرف مقابل به اسلام را نمی توان نادیده گرفت.

همچنین برخورد حضرت با عموم افرادی که به محضرش شرفیاب می شدند هرچند مسلمانان نیز نبودند بسیار کریمانه بوده است. حتی نقل شده است حضرت برای رعایت احترام، عبایش را برای نشستن کسانی پهن می کردند که هنوز قرابت و آشنایی با حضرت نداشتند.(2)

امتیازی که انسان را سعادتمند می‌کند

قسم دوم کرامت انسانی عبارت است از: شرف، حیثیت، ارج و ارزشی که با کوشش و خواست خود انسان به دست می آید. انسانی که در راه پالایش خویش و اندوختن دانش و آگاهی و شناخت جهان و خالق آن گام برمی دارد از کرامتِ انسانیِ الهی برخوردار است. از این قسم، در قرآن با آیه «اِنَّ اَکرَمکُم عِندَاللّهِ اتقیکُم»(حجرات: 11) یاد شده است.

در ابتدای آیه، مردم را از این نظر که انسانند، با هم برابر دانسته، هرگونه فضیلت و برتری را در میان قبایل و شعب گوناگون بشری نفی کرده است و بر تمام امتیازات موهوم حسب و نسب جاهلی خط بطلان کشیده، ملاک برتری را «تقوا» و کمالات اکتسابی انسان می داند؛ زیرا چنین امتیازی است که انسان را به سعادت حقیقی اش که همان زندگی پاکیزه و ابدی در جوار رحمت پروردگار است، می رساند.(3)

بنابراین، «تکریم» به معنای احترام نهادن، در اصل فقط برای کسانی مطرح است که شایسته احترام و بزرگداشتند و آن را در سایه نیکویی های اخلاقی و تلاش و کسب کمالات انسانی به دست می آورند، نه اینکه به هر انسان زورگو، بی خرد، بی فرهنگ و تبهکار فقط به این دلیل که انسان بوده و در چهره آدم است، باید احترام گذاشت؛ زیرا انسان ها از نظر حقوقی که به دست می آورند همیشه یکسان نیستند. اما همان گونه که گفته شد، اگر منظور از تکریم انسان ها رعایت حقوق شخصی ثابتی باشد که هر انسان از آن نظر که انسان است دارا می باشد، همه انسان ها از آن برخوردارند و باید رعایت شود.(4)

تکریم ویژه به مؤمنان

در بیان سیره رسول گرامی، مهم ترین شواهد و مدارک آیات کریمه قرآن هستند که آن حضرت اولین عامل به آن بوده است. خداوند تبارک و تعالی در قرآن به پیامبر دستور می دهد که تکریم ویژه خود را به مؤمنان اختصاص دهد(5) و آن تواضع همراه با محبت و مهر و ملاطفت است.

همان گونه که پرندگان هنگامی که می خواهند به جوجه های خود اظهار محبت کنند، بال های خود را می گسترند و پایین می آورند و آنان را زیر بال و پر می گیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصون بمانند و هم از پراکندگی حفظ شوند، پیامبر نیز مأمور است مؤمنان راستین را زیر بال و پر خود بگیرد(6) و تکریم ویژه خود را به آن ها اختصاص دهد؛ زیرا کرامت حقیقی بشر دستاورد بعثت انبیاست که برای زنده کردن و استوار نمودن پایه های اخلاق برگزیده شدند.


مهم‎ترین مصادیقِ تکریم شهروندان


الف. مشورت

یکی از مهم ترین مصادیقِ تکریم شهروندان در سیره رسول خدا، «مشورت» حضرت با اصحاب در جنگ هاست. یکی از نمونه های مشورت حضرت با اصحاب، در جنگ بدر و احد است. در این جنگ ها به استناد تاریخ در موارد مختلف می بینیم که پیامبر با صحابه و افراد ذی صلاح مشورت هایی داشته اند. یکی از این نمونه ها در جنگ احد، مشورت پیامبر صلی الله و علیه وآله وقتی خبر لشکرکشی قریش در مدینه به پیامبر و مسلمانان رسید، حضرت با مسلمانان مشورت کرد. عده ای، که تعدادشان اندک بود و در میان آن ها عبدالله بن اُبی حضور داشت، معتقد بودند که در مدینه بمانند و از شهر دفاع کنند و گفته اند که نظر پیامبر نیز همین بوده است.


عده ای از جوانان و کسانی که در بدر نبودند و برخی بزرگ سالان مانند حضرت حمزه و سعدبن عباده اصرار داشتند که در بیرون مدینه با دشمن روبه رو گردند تا مبادا متّهم به ترس شوند. پیامبر نظر اکثریت را قبول کرد و زره جنگ پوشید. در این هنگام، صحابه که احساس کردند با خواست رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت کرده اند، پشیمان شدند و نزد حضرت رفتند و اظهار ندامت کردند، ولی پیامبر فرمود: اکنون که زره به تن کرده، سزاوار نیست آن را بیرون آورد.(7)

پس از اتمام جنگ و شکست مسلمانان، شبهه ای مطرح شد که در این امر، جای مشورت نبوده است. آیه «و شاورهم فی الامر» (آل عمران: 159) نازل شد تا این شبهه را دفع کند؛ زیرا در هر صورت، فایده مشورت بالا بردن شخصیت مردم و تکریم آن هاست و این مهم تر است.(8)

ب. تفقّد و احوال‌پرسی
بزرگواری و عنایت حضرت به افراد و شهروندان را نباید فقط منحصر به مسائل سیاسی و اجتماعی، که در آن تعاون و همکاری در پیشبرد امور مطرح است، دانست، بلکه تمام اقشار جامعه به نوعی از محبت و بزرگواری حضرت برخوردار بودند و در این میان، تکریم حضرت نسبت به اصحاب از همه چشمگیرتر است. انس بن مالک نقل می کند: هرگاه پیامبر یکی از اصحاب را سه روز نمی دید، درباره او سؤال می کرد؛ اگر آن فرد در شهر نبود برایش دعا می کرد، اگر حضور داشت به دیدن او می رفت و اگر مریض بود از او عیادت می نمود.(9)

ج. ادب در خطاب
پیامبر در مخاطب قراردادن افراد، از سخن و عباراتی که باعث تضعیف شخصیت او شود، پرهیز می نمود. علاوه بر اینکه اصحاب را با کنیه صدا می زد، اگر کسی کنیه نداشت برای او کنیه قرار می داد و گاهی اسامی برخی افراد را به خاطر منافات با کرامت انسانی شان عوض می نمود.(10)

د. تواضع در نشستن
مجلسی که حضرت با اصحاب حضور پیدا می کرد دارای صدر و ذیل نبود، بلکه به صورت گرد و حلقه ای می نشستند و حضرت در میان آن ها قرار می گرفت، به طوری که اگر بیگانه ای وارد می شد نمی توانست تشخیص دهد کدام یک رسول خدا صلی الله علیه و آله است، مگر اینکه می پرسید.

امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: وقتی حضرت با کسی مصافحه می‌کرد، هیچ‌گاه اتفاق نیفتاد که حضرت دستش را از دست او جدا کند تا اینکه آن شخص دستش را برمی‌داشت و اگر کسی برای بیان حاجتی با او صحبت می‌کرد، حضرت هیچ‌گاه سخن او را قطع نمی‌کرد و از او جدا نمی‌شد تا آن شخص سخن را به پایان برد و از حضرت جدا شود.



و. برخورد گرم و صمیمی
برخورد گرم و صمیمی با افراد به نوعی تکریم آن هاست و نوعی علاقه و شیفتگی در طرف مقابل ایجاد می کند و باعث نزدیک شدن دل ها و ازدیاد محبت می گردد و چه بسا افراد خاطی که با یک برخورد کریمانه و صمیمانه به اشتباه خود پی برده اند، و چه بسیارند انسان هایی که زمینه های تربیتی مثبتی داشته اند، اما با یک برخورد دل سردکننده، با بسیاری از محافل و مجالس انسانساز خداحافظی نموده و از زمینه های هدایت فاصله گرفته اند؛ زیرا انسان ها، بخصوص نسل جوان که اکثریت جامعه امروز ما را تشکیل می دهند، دارای روحیه ای لطیفند و ذاتا تشنه محبت. بسیار اتفاق افتاده است که با یک احوال پرسی صمیمانه و اظهار محبت خالصانه، باب ارتباط با دیگران گشوده شده و بسیاری از ذهنیت های منفی درباره برخی از واقعیات جامعه و معارف دینی اصلاح شده اند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرماید: وقتی حضرت با کسی مصافحه می کرد، هیچ گاه اتفاق نیفتاد که حضرت دستش را از دست او جدا کند تا اینکه آن شخص دستش را برمی داشت و اگر کسی برای بیان حاجتی با او صحبت می کرد، حضرت هیچ گاه سخن او را قطع نمی کرد و از او جدا نمی شد تا آن شخص سخن را به پایان برد و از حضرت جدا شود.(11)

چه خوب می بود که مسئولین و سردمداران سیره اهل بیت علیهم السلام را سرلوحه منش و حرکت های سیاسی ، اجتماعی خود در راستای خدمت رسانی به مردم قرار داده تا مردم بدانند و البته این حس را لمس کنند که به آن ها احترام گذاشته می شود.

پی نوشت:
1- راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان داودی، ص 707.
2- سید محمدحسین طباطبائی، تفسیر المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 3، ص 215.
3- همان، ج 18، ص 489.
4- دانشنامه امام علی علیه السلام ، زیرنظر علی اکبر صادقی رشاد، ج 4، ص 250.
5- «وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (شعراء: 215)
6- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 15، ص 367.
7- ابن هشام، پیشین، ج 3، ص 67 و 68.
8- ناصر مکارم شیرازی و دیگران، پیشین، ج 3، ص 142.
9- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 232.
10- مولی محسن فیض کاشانی، محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی اکبر غفاری، ج 4، ص 131.
11- محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 16، ص 236 / ص 230.
* این مطلب تلخیصی است از مقاله "تکریم افراد و شهروندان در سیره نبوی" که در شماره 86 "فصلنامه معرفت" منتشر شده است.
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.