تبیان، دستیار زندگی

روایت ابوالفضل پورعرب از «استادمحمد»

ابوالفضل پورعرب که سال‌ها شاگرد زنده‌یاد محمود استادمحمد بوده، می‌گوید: استادمحمد به معنای واقعی استاد بود، ساده زندگی کرد و ساده و سربلند هم رفت، هرچندهنوز خیلی‌ها نمی‌دانند چه هنرمندی از بین ما رفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

 ابوالفضل پورعرب

سوم مردادماه همزمان است با سالروز درگذشت محمود استادمحمد (نمایشنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر) که سال ۹۲ پس از  تحمل رنج بیماری چندساله به دیار باقی شتافت. در این سال‌ها بنیاد استادمحمد که به همت چند هنرمند و دختر این نمایشنامه‌نویس راه‌اندازی شده، برنامه‌هایی را در سالگرد او برپا کرده است که امسال هم در قالب خوانش تعدای از آثارش ادامه دارد.

با این حال به بهانه پنجمین سال درگذشت استادمحمد با ابوالفضل پورعرب، یکی از شاگردان قدیمی این هنرمند گپی کوتاه زدیم که خودش از اولین سوپراستارهای سینمای پس از انقلاب است.

پورعرب که شاگردی و همکاری‌اش با استادمحمد برایش به رفاقت تبدیل شد، می‌گوید:‌ ما در سال‌هایی که با هم کار می‌کردیم خیلی فراز و نشیب داشتیم و او مورد تهاجم زیادی از سوی نامحرمانی قرار گرفت که فکر می‌کرد محرم هستند و گاهی همان‌ها باعث دور شدن او از تئاتر می‌شدند. استادمحمد کار می‌کرد و می نوشت و وقتی رسیدیم به نمایش «خونیان و خزیان» که درباره سینما رکس آبادان بود شروع به تمرین آن در تئاتر شهر با مهین شهابی کردیم، ولی اجازه اجرا به آن نمایش داده نشد. بعد از آن «قصص القصر» را نوشت که آن هم رد شد و دیگر به دوره‌ای رسیدیم که محمود قهر کرد و خانه‌نشین شد. روزهایی که با وجود سختی و خانه‌نشینی ندیدم حتی وقتی خیلی عصبانی می‌شد به کسی توهین کند و چقدر این روزها برعکس این جریان را می‌بینیم. رفتار و منش او کاملا نشان می‌داد که به عنوان یک هنرمند صیقل خورده در حالی که خیلی‌ها این روزها می‌نویسند و کار می‌کنند ولی نام هنرمند نمی‌شود به آن‌ها داد.
پورعرب به زمان بیماری استادمحمد اشاره می کند و می‌گوید: حتی یک بار ندیدم که استادمحمد در زمان بیماری‌اش از کسی گله‌ کند یا انتظاری داشته باشد. کلا در تمام زندگی‌اش همین طور بود، ساده زندگی کرد، خانه‌اش هم ساده بود، ولی به جایش کتابخانه‌ای شکیل و پر از کتاب داشت.

نمایش «شهر قصه» اثر بیژن مفید یکی از آثار نمایشی مطرح تئاتر ایران است که روایتگر داستان انسان‌هایی با صورتک حیوان است و استادمحمد در آن با نقش خر شهرت رسید.

او درباره این نمایش می گوید: در شهر قصه با وجود آن‌ همه هنرمند فقط سه چهار نفر معروف شدند و یکی از آن‌ها شخصیت «خر» نمایش بود که استادمحمد آن را بازی می‌کرد ولی هنوز کسانی هستند که شهامت آن را ندارند بگویند در آن نمایش چه نقشی داشتند اما  استادمحمد اصلا روحیه های این چنینی نداشت و همیشه سربلند بود.
محمود استادمحمد

این بازیگر سینما درباره دورانی که استاد محمد کار نمی‌کرد هم می‌گوید: وقتی از تئاتر محروم شده بود ما که شاگردانش بودیم زیر پل کریمخان کاموا می‌فروختیم و با هم آتش روشن می‌کردیم تا آن‌جا استاد را ببینند و همان‌جا دور آن آتش چقدر درباره تئاتر و سینما و هنر بحث می‌کردیم. آخر هم او انقدر استقامت کرد تا در تئاتر مسئولیت گرفت و همه مهملاتی که درباره او می‌گفتند از بین رفت.

او می‌گوید: استادمحمد خیلی باحوصله بود، در کار به تمرین و دورخوانی خیلی اهمیت می‌داد و به رفتار بچه‌های گروه هم توجه زیادی داشت اما اگر کسی می‌خواست پشت دیگری حرفی بزند اصلا گوش نمی‌داد در حالی که برای کار بسیار پرحوصله بود. ولی این روزها همه چیز تغییر کرده، همه می‌خواهند کار خود را سریع انجام دهند و تمام شود و شاید مدیریت تئاتر هم در این جریان نقش زیادی داشته باشد چون تئاتر فضا و دنیای خودش را دارد در حالی که ما سه چهار ماه راحت در یک سالن تمرین می‌کردیم و  الان همه چیز عوض شده است.

از پورعرب درباره ورود به سینما می‌پرسیم که استادمحمد از حضور او در سینما دلخور شد یا نه؟ می‌گوید: وقتی «عروس» رار بازی می‌کردم او ایران نبود و خیلی کم با هم در ارتباط بودیم. البته ورود من به سینما هم این‌طور  نبود که با برنامه‌ریزی و فکرشده باشد. من خیلی ناگهانی وارد شدم یعنی یادم می‌آید مشغول  تمرین یک تئاتر با هادی اسلامی در تئاتر شهر بودیم که شنیدم بهروز افخمی مرا برای فیلمش می‌خواهد. وقتی هم استادمحمد شنید که در سینما بازی کرده‌ام خوشحال شد و گفت خوب است که تو بدون پول و پارتی وارد سینما شدی چون این مسئله خیلی برایش مهم بود. اما حیف شد، رفیق و استاد خیلی خوبی را از دست دادیم.

پورعرب که خودش در این سالها دچار بیماری شده درباره احوال این روزهایش می‌گوید:‌ حال و احوالم خیلی مساعد نیست ولی فقط بحث بیماری تن نیست، چون همه در جامعه به نحوی ناراحت هستند، دخالت‌هایی در همه امور از جمله سیاسی و فرهنگی می‌شود و اتفاقاتی را دامن می‌زنند که خوشایند جامعه نیست و همین‌ها حتی دامن سینما و تئاتر را هم گرفته است.

منبع: ایسنا