هر روز پایین ترین عیار زمان هایمان را به خانه می بریم
زمان هایی با "عیار بالا" را به خانه ببرید
طلا را عموما با عیار بابا و پایین می شناسیم. مثلا می گوییم طلای 24 عیار یا طلای 18 عیار و به این ترتیب کیفیت های متفاوت یک ماده را پیش چشم مان مجسم می کنیم. اما در جهان بیرون ما عیارها یکسان نیست. این نسبت ها درباره اوقات یا زمان های ما هم صدق می کند.
اگر ما آن زمان های 24 عیار را برای آن اموری که قرار است "حاشیه های زندگی ما" را بسازند قرار دهیم و وقت هایی با عیار بسیار پایین را برای "اصل زندگی مان" بگذاریم، این رخداد به این معنی نخواهد بود که یک جایی از زندگی و کار و رابطه ما می لنگد؟
دمیدن زیر پوست فرعیات زندگی
وقتی سر کار یا در حال کار روی یک پروژه هستید، تمام هوش و حواس تان را جمع می کنید تا در محاسبه ای خطا نکنید. وقتی در اتاق رییس تان رفته اید کاملا در آنجا خودتا حضور دارید؛ تمام گرفتاری ها و دلمشغولی هایتان را کنار می گذارید. چرا این کار را می کنید؟ چون به شکل آگاهانه یا ناخودآگاه پذیرفته اید که بود و نبود زندگی شما به این حضور و حواس جمعی وابسته است. چون پذیرفته اید اگر حواستان آنجا نباشد و بخواهید عیار زمان هایتان را پایین بیاورید، ممکن است کارتان را از دست بدهید. و این ترس را دارید که زندگی خانوادگی شما به مخاطره بیفتد. اما نکته قابل توجه، ما گاهی به خاطر این که اصل زندگی مان مثلا رابطه ای که با همسرمان داریم به مخاطره نیفتد چنان زیر پوست فرعیات زندگی می دمیم که آرام آرام اصل به حاشیه می رود.تناقض بین آسایش واقعی و کار برای آسایش
در خانه نشسته اید در حالی که پایین ترین عیار زمان هایتان را می خواهید به همسرتان بدهید. چرا؟ می توانید کلی توجیه بتراشید که خسته اید یا دلیل محکمه پسند بیاورید که از صبح سر کار بوده و با صدها نفر سر و کله زده اید. می توانید شروع کنید به نالیدن و شکوه کردن، به این که چقدر هر روز قیمت دلار بالا می رود و اصلا در این اوضاع بد مالی و اقتصادی نایی و جانی نمی ماند که با دیگری تقسیم کنید اما یک لحظه به این فکر کنید که شما چرا این همه می جنگید؟ به خاطر چه کسی یا کسانی؟ و اصلا این کار کردن ها به خاطر چیست؟ به خاطر این که خانواده تان، همسرتان یا فرزندانتان در آسایش باشند. در آن صورت خنده دار نخواهد بود که شما آسایش کسانی را می خواهید تامین کنید که نمی خواهید آن ها را ببینید یا به آن ها گوش بدهید؟وقتی عمیقا درک می کنید یک جای کار می لنگد
لطفا با مقاومت ذهنی این مطلب را نخوانید بلکه سعی کنید بدون پیش داوری های ذهنی به این وضعیت ترادژیک در درون خودتان خیره شوید. در آن صورت بدون آن که به علل ذهنی متوسل شوید تا رفتار خود را توجیه کنید خواهید گفت درست است واقعا! یک جای کار دارد می لنگد. من به رییس خودم خوب گوش می کنم تا در نهایت خانواده ام، همسرم شرایط خوبی داشته باشند در حالی که در خانه طوری رفتار می کنم که علیه چنین هدفی است.در سکوت درون به رفتارهایت بنگر
من زمانی همسر خوبی خواهم بود که بتوانم در روز دقایقی را به سکوت درون اختصاص دهم و در این سکوت درون به رفتارهایم بنگرم. همسران خوب این سکوت را برای همدیگر فراهم می کنند. مثلا وقتی مرد به خانه می آید زن به او اجازه می دهد که یک ساعت در فضایی خوب و بی تشویش غوطه ور شود؛ یعنی در این مدت خبر بدی به او داده نشود، هزینه های جدیدی که تحمیل شده و کارهای جدید و ... فعلا کنار گذاشته می شود تا جان از دست رفته دوباره برگردد. مرد از جنگ برگشته است و همسرش این را می داند بنابراین با فراهم آوردن فضای سکوت می کوشد آن زخم ها را تیمار کند.چرا زمان های طلایی شما در خانه نباشد؟
با همسر خود بنشینید و فکر کنید که چرا زمان های طلایی شما در خانه نباشد؟ چه عواملی باعث می شود گاه کم ارزش ترین زمان ها در خانه سپری شود. از خود بپرسید واقعا ما مجبور هستیم همچنان این وضعیت را ادامه دهیم؟ اگر مجبور به این کار نیستیم چطور می توانیم این وضعیت را بهبود ببخشیم و عیار بالاتر زمان ها را به خانه ببریم؟ کجا هدف ها را با وسیله ها معاوضه می کنیم و کجا وسیله ها را به شکل هدف درمی آوریم؟بیشتر بخوانید: چگونه یک زندگی بدون تنش با همسرمان داشته باشیم؟ مهمترین علل بیتفاوتی همسران در زندگی چیست؟ آقا! چرا همسرت شاد نیست؟ |
اما اگر می خواهید کیفیت خوبی به ساعات زندگی و با هم بودن با همسرتان بدهید این نکات را رعایت کنید:
تعادلی بین کار و زندگی خانوادگی برقرار کنید
برخی تصور می کنند که اگر روزی 20 ساعت کار نکنند همسر خوبی نخواهند بود و اگر شب زودتر از ساعت 10 به خانه برگردند مرد نیستند. این پیش فرض ها از کجا می آید؟ در کدام فرهنگ یا آیین یا باوری چنین چیزهایی آمده است؟ واقعیت آن است که اگرچه طبق قانون و عرف، مسئولیت های معیشتی و اقتصادی خانواده بر دوش مرد است اما این تمام ماجرا نیست وگرنه به مرور مرد به عنوان یک عابربانک در رابطه ظهور خواهد کرد. عابربانکی که همسر یا فرزندان فقط به خاطر پول هایش او را می خواهند و هر کسی وقتی نیاز مالی خود را برطرف می کند پی زندگی جزیره ای خود را می گیرد.این متاسفانه یک چالش عظیم در روابط همسران است که به ویژه در سال های گذشته خود را بیشتر نشان داده است، بنابراین اگر می خواهید زمان های با هم بودن همسران کنار هم کیفیت بالایی داشته باشد بین کار و زندگی خانوادگی تعادل متوازنی برقرار کنید.