تبیان، دستیار زندگی

نگاهی به دفتر شعر«از رنج اشیاء»

زیستی شاعرانه با ترس و اضطراب

در منظومه‌ شناور واژگان و جملات «از رنج اشیاء» بازتابی جهان‌شمول مناسبات زیستی آدمیانی طرح می‌شود که در جهانی مملو از ترس و اضطراب زیسته‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
دفتر شعر«از رنج اشیاء»

 مجموعه شعر «از رنج اشیا» سروده نگین فرهود به تازگی از سوی نشر حکمت کلمه منتشر شده است. به همین مناسبت افسانه نجومی شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی به این مجموعه شعر نگاهی انداخته که  در ادامه این یادداشت را می‌خوانیم:

این که چرا شعر فارسی در درازنای سرایش همواره محملی برای هویت‌خواهی و توصیف احساسات و عواطف زنان به شمار آمده؛ انعکاس تجارب روحی – فردی آنان را به مثابه محوری‌ترین وظیفه همواره مد نظر داشته است، پرسشی تاریخی- اجتماعی است که می‌بایست پاسخ آن را در چارچوب فکری و ادراکات نظری - عملی فرهنگی جستجو نمود؛ که از یک سو با غوطه‌ور ماندن در سطح آداب و رسوم و سنت‌های کلیشه‌ای و راکد محیطی – اجتماعی، در ذهن و جان آدمیان ریشه دوانده، رشدکرده و زیسته است؛ تا آن‌ها هم او را زندگی کنند و از سوی دیگر با فرو رفتن و تکثیر شدن در بافت زندگی زن- انسان مهار تمایلات و هیجان‌های عاطفی او را به دست گرفته است.

فرهنگی که در آن میل به اندوه، تنهائی، اضطراب، یأس و... موج می‌زند و در نهایت پس از دور زدن فواصل تاریخی به بازتاب مؤلفه‌هایی حسی - عاطفی در شعر زنان منجر می‌شود که در درازنای شعر فارسی همواره حرف اول را زده است. مختصاتی که در منظومه‌ شناور واژگان و جملات «از رنج اشیاء» مدام احضار و پراکنده شده‌اند تا در بازتابی جهان‌شمول مناسبات زیستی آدمیانی را طرح و رنگ زنند که در جهانی مملو از ترس و اضطراب زیسته‌اند. اما آن چه کلیت شعرهای این دفتر را در نظمی هماهنگ سامان می‌دهد؛ ترویج بیانیتی اعترافی در سطر سطر نوشتار است که پس از ثبت تمایلات و هیجانات درونی شاعر- راوی و تعمیم آن‌ها به زندگی زنان در جوامع شهری، نگرشی انتقادی از شرایط موجود جهان پیرامون را به مونولوگ‌های متنی گره زده است. اگر چه معناآفرینی و توجه به چگونگی گسترش مفاهیم واقع‌گرا در فضای روایی، تسلط آگاهانه‌ی شاعر بر اجراهای زبانی و اداره‌ی آن‌ها را گاه سرایش به رخ می‌کشد.

در این میان اما آن چه به مونولوگ‌ها جهت می‌بخشد، احضار درون‌مایه‌هایی مملو از اضطراب و تنهایی است که در طول سرایش پس از نفوذ در خرده‌روایت‌ها و همبستگی با روح زنانه‌ منتشر شده در عبارت‌ها، معنای روایت اصلی را هر چه صریح‌تر در متن به رخ می‌کشد. روایتی روشن و شفاف که سرانجام به سایه‌ زنانه‌ای منفعل و سرخورده بدل می‌شود که در مواجهه با تجارب تلخ و یأس‌آور، نه توان گریختن دارد و نه با تغییر مسیر یارای جلو رفتن را برای خود فرض می‌شمرد. پس اگر در تناقضی درونی، چرخش گزاره‌ها- چه در خرده روایت‌ها و چه در کلان روایت- به سمت و سوی بیانی حسی- عاطفی سوق می‌یابد و صورتی مهوع از زوال در کلیت نوشتار طراحی‌ می‌شود؛ تا در عصیانی زیرپوستی بر رنجی تاریخی و زمان شمول صحه بگذارند که به زعم فرهود مقدر زنان بوده است و تقدیر تاریخی‌شان.

مقدر ماست این

بمیر به اضلاع مرطوب خاک

به چنگ بر رو وُ حزنِ خونی زیر ناخن

این مقدر ماست                                            

به عبارت دیگر آن چه به شاعر- راوی کمک می‌کند تا تجارب زیستی‌اش را صریح‌تر با مخاطب در میان بگذارد؛ تنیده شدن عبارت‌های شعری در بسآمد واژه‌هایی است که همزمان روایتی کلان‌اند از مرگ و زندگی. واژه‌هایی همچون: ترس، مرگ، خون، سرگیجه، خمیده، زخم، درد، مرده، غمگین، محزون ... که پس از رخنه در ذهن و زبان شاعر- راوی در امتداد حواس و کارکردهای جهان‌نگر مونولوگ‌های عاطفی ایستاده‌اند و از همان عنوان این دفتر «از رنج اشیاء» بر گسترش رنجی پای می‌فشرند که در زندگی زنان عینی و ملموس؛ همچنان که رسانای مفاهیمی‌ عاطفی‌اند، اضطرابی جهان‌شمول را در متن به تصویر گرفته‌اند؛ که در کش و قوس زندگی زن- انسان هراسان ایستاده است.

واژه‌هایی که رخدادهای حاد و پرنوسان جهان پیرامون را در تصاویری می‌پراکنند که در دود و مه غلیظ احساسات و عواطف شاعرانه، ضمن نمود تجارب زیستی مشترک، راهشان را به سمت و سوی مونولوگ‌هایی باز می‌کنند که در پیچ و خم هزار توی روان زن- انسان قابل جستجوست، تا از رنج‌هایی بگویند که آدمی در جهان چندشقه و تراژیک پیرامون با آن روبه روست. گویی یأس و اضطرابی که در گزاره‌های متنی پیچک‌وار در متن طرح و گسترش می‌یابد، همان تلنگری‌ست که می‌بایست در انفجاری درونی به نقد رخدادهایی بدل شود که زن- انسان را در طول تاریخ در خود فرو برده است، رنجی تاریخی که تعمیم آن در جهان متن برجسته‌نمای بیانی معترض است از زندگی زنان در جوامع پیرامون.

از رنج صورت اشیا بنویس

آن گاه که اتاق

مثل در لاشه‌ی مرده‌گان است

با دویدنی کم

از جریان آبی رگ

بنویس در " شهر من غمگین است" خودت بودی و نشنیدی

خطاب‌ام به خون تو بود که بپاش!

غمی که در گزاره‌های متنی موج می‌زند؛ همچنان که بیانگر احساسات زنانه‌ شاعر است، طراحی پرسش‌هایی را در متن به عهده گرفته، که دیریست  در جان و روح مخاطب ریشه دوانده و او را درگیر کرده است. غمی که در ذات زندگی متناقض جهان پیرامون نهفته مانده است و در نمایی مصور روای روایتی از اندوه فردی – اجتماعی آدمیانی است که در موقعیت تراژیک زندگی تا همیشه درگیرند. همچنین توجه به جنبه‌های تغزلی مونولوگ‌های متنی که در صراحتی زنانه روایت خطی و ایستای زندگی در جهان بسته‌ای را به عهده‌گرفته‌اند که در دور و تسلسل نفس‌گیرش دلهره، اندوه، اضطراب و تنهایی موج می‌زند، از دیگر مختصاتی است که فرهود با توجه به آن‌ها فضاسازی و تصویرپردازی گزاره‌های متنی «از رنج اشیاء» را سامان داده است. در واقع وقوع حسی مفاهیم و تکثیر و گسترش آن‌ها در فضای خرده روایت‌ها، سرانجام فضایی عاطفی را در نوشتار پوشش می‌دهند که از تعامل واژه‌های به هم مرتبط، مدام صورتبندی دوباره می‌یابند، تا مخاطب با دقت در  زاویه‌ی دید شاعر –راوی که به شیوه‌ای واقع‌نگر در متن برجسته شده، با تفسیری رئال از رخدادهای جهان پیرامون -که خرده‌روایت‌ها در شیوع آن‌ها دخیل بوده‌اند- رو در رو شود.

که حروف... ف.

بریزد از لای دندان عفونت

پخش در خانه شود

حروف وقتی صدا نمی‌زنم‌ات به نام

چشم که بچرخانم دور دهان

صبر بردارم از زبان و

هی ببلعم شیون روز

گویی شاعر – راوی ناخودآگاه پس از فرو رفتن در پیله‌ی تنهایی، همه چیز را کدر و تیره می‌بیند و در سایه‌ی همین تیرگی‌هاست که انگشت اشاره‌اش را به سمت و سوی رخدادهایی نشانه گرفته است که نه تنها او که آدمیان اطراف‌اش را نیز در خود فرو برده‌اند؛ تا به گفته‌ی رولان بارت که می‌گوید: «این خواننده نیست که مثلن شعر را می‌خواند بلکه شعر است که خواننده را می‌خواند و به او جایگاه حقیقی‌اش را نشان می‌دهد» (بارت، نقد تفسیری، ۲۳ ). جایگاه حقیقی آن‌ها را در جهان پیرامون نشان‌اشان دهد. نگاهی به ترکیبات کاربردی در این دفتر ما را بیشتر با  وصف‌هایی از ذهن‌مشغولی‌های فرهود آشنا می‌کند: هجای محزون، آشپزخانه غمگین، آسیاب دندان، اضطرار اتاق، لاشه‌ی اشیاء، اندام اشیاء، عضلات اتاق، گلوی لکنت، شکاف دهان، استخوان مرگ، هیجان تخت، برهنگی خواب، کسالت ظرف‌های مهمانی، مزاج خانه، کسالت خاک، کتف باد، دهان کلمه، گلوی عفونت و... که در لایه‌هایی از ترس‌ها و اضطراب‌های فردی- عمومی فرو رفته‌اند تا در نهایت کلان روایتی یکدست از لحظه‌های پر از ناامیدی را در لایه‌های گاه ایستا و گاه پرسیلان خرده روایت‌هایی بتابانند که قابلیت توزیع و القای احساسات و عواطف شاعرانه را در جهان متن از مهم‌ترین وظایف خود در لحظه‌ی سرایش می‌دانند.    

معطل

 میان نیمی که فرو در کسالت خاک می‌رود و

نیمی که می‌روید در هیجان رشد گیاه

معلق میان تکه تکه‌های در معاشرت با خودم

و با بضاعت اندام‌ام- برخاسته

از دردهای مفصلی رفته

از من چه می‌ماند مگر؟                      

از سوی دیگر اشیاء نیز جهت‌گیری و همسویی خود را با شاعر حفظ کرده‌اند و در بازی غمگنانه‌ی مونولوگ‌های متنی در جهان نوشتار، هریک به تصویری تمام قد بدل شده‌اند از انسان مضطرب و مأیوس که نگران و تنها، زندگی مملو از هراس خود را در جهان پیرامون به نظاره نشسته است: قوطی کنسرو، تیغ، کاسه، پیاله، پوتین، لیوان، روب دوشامبر، چرخ ماشین، صندلی، ساعت، پتو، رادیو، چراغ، چاقو، و... که افکار و احساسات عاطفی شاعر- راوی را در عبارت‌هایی منعکس می‌کنند که همزمان نمایی از اشتراکات زندگی انسان مدرن در جهان پرتلاطم امروزاند و مبین من اجتماعی شاعر. از سوی دیگر تداخل ادراکات حسی – عاطفی با نگرش رمانتیک شاعر، وجوه عاطفی شعرها را پررنگ‌تر از زبان و اجراهای زبانی به تصویر کشیده‌اند. با این همه اما به نظر می‌آید آن چه به شعرهای این مجموعه آسیب می‌رساند حرکت یک‌سویه و خطی خرده روایت‌هایی است که پس از متمایل شدن به هسته‌ی مرکزی مفاهیم عاطفی، در چرخشی خطی و غالبن به دور از سپیدخوانی و تمایل کمتر به تأویل‌پذیری و فراروی از معناهای معتبر متنی در کلان روایت، تنها بدست آوردن همدلی و جلب همذات پنداری مخاطب را مد نظر دارد و بس. مسیری تک بعدی که در نهایت سبب چیره‌گی وجوه عاطفی نوشتار بر شگردها و اجراهای زبانی شده، پس از چرخش حول گرانیگاه روایت، گاه حتا پاشنه‌ آشیل شعرهای «از رنج اشیاء» محسوب می‌شود.  
منبع: مهر