تبیان، دستیار زندگی

باید عاقلانه تصمیم بگیرم

با اتفاقی که با سریال «پدر» برای من رخ داد، منطقی‌ترین تصمیم صبر است. شاید انتخاب بعدی‌ام بتواند مرا ۱۰ پله بالا ببرد یا حتی پایین بکشاند. بنابراین باید صبر کنم و عاقلانه تصمیم بگیرم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
سریال پدر


ریحانه پارسا را حالا خیلی‌ها می‌شناسند؛ هنوز یک هفته هم از آغاز پخش سریال «پدر» به نویسندگی و تهیه‌کنندگی حامد عنقا و کارگردانی بهرنگ توفیقی نگذشته است اما درباره این سریال زیاد می‌شنویم. نقش اصلی «پدر»، دختری متولد سال۷۷ است و از بین ۲۵۰نفر برای ایفای نقش لیلا انتخاب شده است. در مدرسه سوره درس خوانده و دیپلم نمایش دارد و برنامه داشته بعد از دانشگاه، بازیگری را به‌صورت جدی آغاز کند اما حالا می‌گوید سریال تازه عنقا و توفیقی سکوی پرش او شده است. گپ‌وگفت خودمانی‌مان با او در ادامه می‌آید.

در نخستین تجربه حرفه‌ای بازیگری‌تان، نقش سختی را ایفا کردید. لیلا حال و هوا و گریم‌‌های مختلفی را در «پدر» دارد که قطعا به خاطر رج زدن سریال، آن‌ها را به‌ترتیب تجربه نکرده‌اید و یک روز می‌بایست لیلای شیطان و عاصی بوده باشید و روز دیگر لیلایی که یک فرزند دارد و همسرش را از دست داده است.

حتی روزهایی داشتم که دو ساعت یک‌بار به یک شکل درمی‌آمدم و گریم و لباسم عوض می‌شد. حال و هوای عجیبی بود. من چند سال پیش سر پروژه کوچکی بودم و لباسی برای شخصیتی که باید بازی می‌کردم طراحی شده بود که با پوشیدن آن ۵۰درصد اتفاقی که باید، در من رخ می‌داد. در سریال «پدر» هم هر وقت روبه‌روی آیینه گریم می‌نشستم و از پنج دقیقه تا نیم‌ساعت طول می‌کشید تا آماده شوم، کم‌کم لیلا با حال و هوای خاص همان سکانس در من ظاهر می‌شد. زمان دانشگاه همان لباس‌های قرمز و شر و شیطان، به من برای ایفای نقش کمک می‌کرد و تایم‌های دیگر هم گریم و لباس کمکم می‌کرد تا نصف راه را بروم.

سن و سال لیلا هم که از خودتان خیلی دور نیست.

بله، اصلا در قصه هم دختر جوان و کم‌سن‌وسالی را می‌بینیم که ازدواج می‌کند و اتفاقاتی برایش رخ می‌دهد؛ دختری که وقتی کودکی را در آغوش دارد، در صورت خود او هم حالت بچگانه را می‌بینیم.

حذف «پدر» از کنداکتور رمضانی برای شما شوکه‌کننده بود؟ چقدر طول کشید به شرایط قبل برگردید و ادامه بدهید؟

از کودکی یادم هست که در ماه رمضان تلویزیون پربیننده‌تر بود و هر کاری که روی آنتن می‌رفت دیده می‌شد. ما هم که از اسفند سرکار رفتیم، به هوای پخش رمضانی جلو می‌آمدیم و ساعات طولانی کار و آفیش‌های چندین‌ساعته را هم با این امید تحمل کردیم که «پدر» قرار است ماه رمضان از تلویزیون پخش شود. اما من واقعا به یک چیزی اعتقاد دارم؛ هیچ اتفاقی بی‌حکمت نیست و حتما دلیلی داشته که کار ما در آن زمان پخش نشده است. به نظر من حالا دارد اتفاق بهتری برای سریال می‌افتد. این‌که در ماه رمضان کارمان با سه چهار سریال دیگر مقایسه شود خیلی اتفاق جذابی نبود. مثلا در سریال رمضانی شبکه سه هم یک بازیگر جدید معرفی شده بود و اگر پدر هم آن زمان پخش می‌شد من با دنیا مدنی مقایسه می‌شدم اما حالا تک افتادن سریال در این زمان پخش کمک می‌کند. البته حالا که تازه سه قسمت پخش شده نمی‌شود خیلی دقیق قضاوت کرد و شاید یکی دو هفته دیگر بهتر بتوان نظر داد.

البته در همین مدت کوتاه هم کار حسابی دیده شده است. این موضوع هم از مصاحبه‌ها و یادداشت‌های مختلف قابل تشخیص است هم از اتفاقی مثل لطیفه درست شدن از یکی از سکانس‌ها و دست به دست شدنش در تمام فضای مجازی!

دقیقا، به نظر من اگر کاری دیده نشود از درون آن سوژه‌ای درنمی‌آید. من هم بازی کمتری در آن سکانس داشتم اما به نظرم به خاطر خط قرمزهایی که وجود دارد نمی‌شد بیشتر از این فضا را درآورد که نشان دهد چرا حامد تصمیم می‌گیرد از پنجره طبقه اول به پایین بپرد. اگر خط قرمزها کمتر بود می‌شد به‌لحاظ تصویری این صحنه را طوری درآورد که باورپذیرتر باشد.

حالا که نتیجه کارتان را روی آنتن تلویزیون می‌بینید، از آن جایی که می‌دانم هنوز سکانس‌هایی باقی مانده است و همچنان جلوی دوربین می‌روید، نقطه نظری درباره خودتان داشته‌اید که مثلا منجر به ایجاد نوعی تغییر در بازی‌تان شود؟

البته من حین کار هم که سر تدوین و صداگذاری می‌رفتم، بعضی از سکانس‌هایی را که تدوین شده بود دیده بودم. فقط چون سریال پر از فلاش‌بک است و کار رج زده می‌شد، ترتیب بعضی صحنه‌ها برایم نامشخص بود و از قسمت اول خودم هم مثل یک مخاطب پای کار نشستم تا ببینم قصه سریال چه می‌شود.

نظرتان درباره روایت غیرخطی که حامد عنقا برای نگارش سریال انتخاب کرده چیست؟ اتفاقی که بعضی از مخاطبان را غافلگیر و خرسند کرده و برخی دیگر هم از این‌که از همان اول کار می‌دانند سرنوشت قهرمان قصه چه خواهد شد ناراحتند.

به نظر من این تصمیم یک ریسک بود اما قصه آن‌قدر اتفاقات جذاب دارد که اگر حتی بدانی آخر کار چه می‌شود، باز تو را به ادامه ترغیب می‌کند. اصلا بنا نیست مخاطب بگوید چون من می‌دانم پایان قصه چه می‌شود علاقه‌ای به تماشایش ندارم، بلکه او بیشتر علاقه‌مند و حتی کنجکاو می‌شود تا بداند این اتفاقات چه‌طور رخ داده است. شاید نقطه اوجی نداشته باشد، اما ماجراهای بسیاری رخ می‌دهد که جذاب است و مخاطب به‌مرور جواب سوالاتش را می‌گیرد

رابطه لیلا با پسرعمویش قرار است چطور تعریف شود. بناست در ادامه نیما رئیسی را به‌عنوان ضدقهرمان ببینیم؟

نمی‌شود او را آدم بد قصه معرفی کرد. او یک خواستگار قدیمی است و دوست داشتنش از جنس همان حرف‌هاست که می‌گویند عقد پسرعمو و دخترعمو را در آسمان بسته‌اند. با این حال او هدف و انتخاب لیلا نیست و لیلا ته دلش او را نمی‌خواهد.

لیلایی که در پایان سریال می‌بینیم، با آن دانشجوی شروشوری که در فضای دانشگاه دیده‌ایم، زمین تا آسمان فرق کرده است. همین حالا هم که مخاطب می‌داند بناست لیلا و حامد باهم ازدواج کنند، خیلی‌ها برایشان سوال ایجاد شده که لیلا چه‌طور قرار است عاشق حامد شود؟ روند تغییر و تحول او در قصه باورپذیر از آب درآمده است؟

شخصیت‌پردازی «پدر» به‌قدری درست بود که فیلمنامه به من کم‌سن‌وسال و تازه‌کار کمک می‌کرد در حال و هوای درستی برای ایفای نقشم قرار بگیرم. از سوی دیگر عشق هم اتفاق بعیدی نیست. لیلا آن آرامش و حال خوبی را که هر آدم می‌خواهد در زندگی داشته باشد پیش از حامد نداشت. زندگی او پر از تنش بود و خوبی حامد آهن‌ربایی بود که او را جذب کرد و به او امید داد اگر جزیی از خانواده‌اش باشد می‌تواند او هم حال خوب و آرامش آن‌ها را تجربه کند. اتفاقی که در ۲۲سال زندگی‌اش پیش از آن برای او رخ نداده بوده و در خانواده‌ای رشد کرده که هرکس درگیر زندگی خودش بوده است.

فضای پشت‌صحنه سریال چه‌طور بود که توانستید از پس ایفای این نقش برآیید؟ آن هم بعد از زمان‌‌های طولانی کار برای ماه رمضان و بعد بلاتکلیفی پروژه.

برای هر آدمی که بخواهد وارد فضای سینما و تلویزیون شود، در اولین تجربه‌اش چنین فضایی را آرزو می‌کنم. آن‌قدر همه چیز درست و برنامه‌ریزی شده و اخلاق و رفتار همه خوب بود که کوچک‌ترین تنشی در کار را به یاد نمی‌آورم. این موضوع ناشی از مدیریت خوب آقای عنقا بود. هیچ اتفاق غیرعادی در پروژه رخ نداد و همه چیز در بهترین حالت ممکن بود، نه حتی معمولی بلکه بهترین. این حال خوب پشت‌صحنه، اعتماد به نفس و آرامش مرا برای ادامه کار زیاد کرد.

در این سریال با بازیگران محبوب و توانمندی هم‌بازی شده‌اید؛ از آقای سلطانی که محبوبیت او پس از «شهرزاد» چندین برابر شده است تا خانم زنگنه که از بازیگران نوستالژیک و محبوب به حساب می‌آید و طیف متنوعی از بازیگران نام‌آشنا و جویای نام دیگر. از این حس و حال بگویید.

بازی من با آقای سلطانی تقریبا از آقای مهراد هم بیشتر بود. او به راستی مثل یک استاد و پدر با این‌که وظیفه‌ای هم نداشت هر جا لازم بود حتی اگر بازی نداشت ماند و کمک کرد. اگر بخواهم یک جمله درباره این سریال بگویم «پدر» برای من مثل دانشگاه بود، مثل یک دوره طولانی بازیگری.

خودتان هم در دانشگاه می‌خواهید همین رشته را بخوانید؟

بازیگری نه؛ اما به این علت که رشته‌ام در مدرسه هم نمایش بوده احتمالا سراغ ادبیات نمایشی می‌روم، به نویسندگی علاقه دارم و می‌روم که امتحانش کنم. اولویتم ادبیات نمایشی است.

کار با بهرنگ توفیقی چه‌طور بود؟

آقای توفیقی به‌شدت آدم صبور و کاربلدی است. طبیعی است که آدم‌ها درکارهای اول و دومشان خیلی برای رشد انگیزه داشته باشند اما کارگردان «پدر» با این‌که به نظر من صددرصد در کار خود تثبیت شده است، هنوز ذوق این را دارد که در کارش بهتر باشد و این باتوجه به این همه سال سابقه ستودنی است.

از نویسنده و تهیه‌کننده گرفته تا بازیگران مقابلتان تعریف‌های متعددی از بازی شما داشته‌اند. مثلا آقای رئیسی شما را یکی از تلنت‌های بازیگری خوانده بود و همچنین شنیده‌ام حتی پیش از پخش «پدر» هم براساس همین تعریف‌ها پیشنهاداتی برای ادامه مسیر داشته‌اید.

آقای رئیسی لطف کردند چنینی جمله‌ای گفتند. اگر خوب بوده‌ام تاثیر حال و هوایی بود که سریال داشت که من توانستم بدون استرس، خجالت یا هر مانعی، لیلا را زندگی کنم. درگیر زشت و زیبایی کاراکتر نبودم و از خودم برای ایفای این شخصیت وام گرفتم. بله، پیشنهاداتی داشتم. هم به خود آقای عنقا گفته بودند و هم با خودم تماس گرفتند، البته نمی‌توانم اسم بیاورم.

تصمیمتان برای ادامه مسیر چیست؟

با اتفاقی که با این سریال برای من رخ داد، منطقی‌ترین تصمیم صبر است. شاید انتخاب بعدی‌ام بتواند مرا ۱۰ پله بالا ببرد یا حتی پایین بکشاند. بنابراین باید صبر کنم و عاقلانه تصمیم بگیرم.

حال و هوای فعلی خودتان به لیلای قبل از حامد نزدیک‌تر است یا به لیلای بعد از او؟

انرژی من به لیلای بعد از حامد نزدیک‌تر است. آرامش و بی‌خیالی که نخواهم برای چیزهای کوچک نگران باشم. البته شیطنت‌هایم را هم دارم. اگر انتخاب من برای نقش لیلا دو دلیل داشته باشد، به قول آقای عنقا یکی شیطنت چهره بود و دیگری معصومیتی که در چشم‌‌هایم دیدند و فکر کردند چادر به من می‌آید. این‌ها دلیل نزدیک بودنم به نقش بود که از بین گزینه‌های بسیار انتخاب شدم.

حرف آخر؟

امیدوارم آن اتفاقی که آقایان عنقا و توفیقی می‌خواستند در این سریال برای لیلا رخ بدهد با انتخاب من در این چهار پنج ماه اخیر افتاده باشد و این دو هیچ وقت با خودشان نگویند کاش فرد دیگری را برای این نقش انتخاب کرده بودیم. امیدوارم به آن چیزی که در ذهنشان بوده نزدیک شده باشم، بلکه بتوانم لطفی را که در حق من کرده‌اند جبران کنم. از اعتمادشان ممنونم و اتفاقاتی که این روزها برای من می‌افتد به خاطر اعتماد آن‌ها به من است.

منبع: خبرگزاری صبا/ترانه نورقربانی