تبیان، دستیار زندگی

مناظره‌ای خواندنی از امام رضا(ع)

اباصلت هروی می گوید: هنگامی که مأمون پیروان مذاهب و مکاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گرد آورد تا با امام علی بن موسی الرضا(ع) مناظره کنند، هر کس در برابر آن حضرت عرض اندام کرد، با پاسخ دندان شکنی روبه رو شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مناظره‌ای حساس از امام رضا(ع)  در رابطه با عصمت انبیاء

مناظره ای در دربار مأمون واقع شد، مناظره با علی بن محمدبن جهم درباره عصمت انبیاء(ع). چنان که اباصلت هروی می گوید: هنگامی که مأمون پیروان مذاهب و مکاتب مختلف یعنی یهود، نصارا، مجوس، صابئین و سایر فرق و علمای اسلام را در دربار خود گرد آورد تا با امام علی بن موسی الرضا(ع) مناظره کنند، هر کس در برابر آن حضرت عرض اندام کرد، با پاسخ دندان شکنی روبه رو شد و خاموش گشت. در این میان، نوبت به علی بن محمدبن جهم که از علمای معروف اهل سنت بود، رسید.

او به امام(ع) رو کرد و گفت:

عقیده شما درباره عصمت انبیا چیست؟ آیا شما همه را معصوم می دانید؟

امام(ع) فرمود: آری.

ابن جهم گفت: پس این آیات را که ظاهرش صدور گناه از آنان است، چگونه تفسیر می کنید؟ مثلاً قرآن درباره آدم(ع) می فرماید: (وَ عَصی آدَمُ رَبّهُ فَغَوی )[1]؛ «آدم به پروردگارش عصیان کرد و از پاداش او محروم ماند». درباره یونس(ع) می گوید: (وَ ذَا النّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنّ أنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ)[2]؛ «یونس خشمگین از میان قوم خودش رفت و گمان کرد بر او تنگ نخواهیم گرفت».

درباره یوسف(ع) می گوید: (وَ لَقَدْ هَمّتْ بِهِ وَ هَمّ بِها)[3]؛ «زلیخا قصد یوسف کرد و یوسف قصد او را».

امام(ع) فرمود: وای بر تو! گناهان زشت را به پیامبران الهی نسبت مده و کتاب خدا را به رأی خود تفسیر مکن که خداوند فرموده: تأویل (و تفسیر) آن را جز خدا و راسخان در علم نمی دانند. اکنون پاسخ سؤالاتت را بشنو.

امّا درباره آدم(ع) خداوند او را حجت در زمین و نماینده خود در بلادش قرار داده بود. آدم(ع) برای بهشت آفریده نشده بود (و سکونتش در بهشت موقتی بود و بهشت سرای تکلیف نبود). عصیان آدم(ع) (و ترک اولای او) در بهشت رخ داد، نه در زمین و عصمت باید در زمین باشد و مقادیر امر الهی تکمیل گردد (و آدم(ع) الگو و رهبری برای مردم جهان باشد). لذا هنگامی که به زمین گام نهاد، خداوند او را حجت و خلیفه معصوم قرار داد، چنان که در حق او می فرماید: (إِنّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبْراهیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمینَ)[4]؛ «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».

این گزینش، خود دلیل بر معصوم بودن این رهبران است؛ زیرا گزینش برای رهبری بدون عصمت، موجب نقص غرض است.

اما در مورد یونس(ع): منظور از «لن نقدر علیه» این نیست که او گمان کرد خداوند قادر بر (مجازات) او نیست؛ بلکه به معنای این است که او گمان کرد خداوند بر او تنگ نمی گیرد (و ترک اولایی نکرده است)، همان گونه که در آیه دیگر قرآن آمده: (وَ أمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزْقَهُ)[5]؛ «اما هنگامی که خداوند انسان را مبتلا سازد و روزی را بر او تنگ بگیرد...»؛ زیرا اگر او گمان کرده بود خداوند قادر بر (مجازات) او نیست، کافر می شد (و کفر از ساحت مقدس انبیا به دور است).

اما در مورد یوسف(ع): منظور این است که زلیخا قصد کام گیری از یوسف(ع) کرد و یوسف(ع) قصد قتل وی نمود، اگر او را زیاد تحت فشار برای عمل خلاف عفت قرار دهد (چرا که فوق العاده از این پیشنهاد ناراحت شده بود)، اما خداوند (در حق او لطف کرد و) او را از قتل زلیخا و عمل خلاف عفت دور ساخت، همان گونه که می فرماید: (کذلِک لِنَصْرِفَ عَنْهُ السّوءَ وَ الْفَحْشاءَ)[6]؛ (سوء اشاره به قتل و فحشا اشاره به عمل منافی عفت است).

ابن جهم پرسید: پس داستان ازدواج داوود با همسر اوریا چه بوده است؟

امام(ع) فرمود: جریان چنین بود که در آن زمان هرگاه زنی شوهرش از دنیا می رفت یا کشته می شد، هرگز ازدواج نمی کرد. خداوند به داوود(ع) اجازه داد با همسر اوریا که در حادثه ای کشته شده بود، ازدواج کند (تا این رسم نادرست بر افتد). داوود(ع) صبر کرد هنگامی که همسر اوریا از عده در آمد، با او ازدواج کرد (بدون آنکه مسئله دیگری در کار باشد)، لکن چون این امر در میان مردم آن زمان سابقه نداشت، بر آن ها گران آمد (و داستان ها پیرامون آن به هم بافتند).

اینجا بود که علی بن محمدبن جهم به گریه افتاد و عرض کرد: ای فرزند رسول خدا، من توبه می کنم و تعهد می نمایم که از امروز به بعد درباره پیامبران خدا جز آنچه شما فرمودید، نگویم. [7]

باید توجه داشت که درباره عصمت انبیا گروهی راه خطا پیموده اند و گروه دیگری در نیمه راه مانده اند. تنها گروهی که عصمت آنان را به طور کامل پذیرفته اند، پیروان مکتب اهل بیت(ع) می باشند که با هدایت آنان به سر منزل مقصود رسیده اند.
پی‌نوشت:
[1]. طه (20) : 121.
[2]. انبیاء‌ (21) : 87.
[3]. یوسف (12) : 24.
[4]. آل عمران (3) : 33. این سخن را به عبارت دیگری نیز می‌توان بیان کرد و آن اینکه: اصولاً بهشت دار تکلیف نبوده و بنابراین، گناه و عصیان در آنجا مفهوم نداشته است، اما هنگامی که آدم(ع) قدم به دار تکلیف و صحنة زمین گذاشت، اطاعت و عصیان مفهوم پیدا کرد و خداوند به او مقام عصمت داد. جالب توجه اینکه همین سؤال را مأمون در مجلس دیگری شخصاً از امام(ع) پرسید و طبق این روایت، امام(ع) پاسخ دیگری به او داد که راه دیگری برای پاسخ به ماجرای آدم(ع) است.
[5]. فجر (89) : 16.
[6]. یوسف (12) :‌ 24. توجه داشته باشید که کلمة «همّ» (قصد کردن) در هر دو مورد مطلق است و باید متعلّق آن را از قرائن دریافت. در مورد زلیخا که مطلب روشن است، اما در مورد یوسف(ع)، امام(ع) به ذیل آیه استشهاد فرموده که می‌گوید: «ما می‌خواستیم بدی و فحشا را از او دور سازیم». لابد بدی در اینجا چیزی غیر از فحشاست و می‌تواند شاهد بر مسئلة قتل باشد. البته این آیه پاسخ دیگری نیز دارد که در تفسیر نمونه ذکر کرده‌ایم. البته وجود چند راه حل برای یک آیه مانعی ندارد.
[7]. ر.ک: عیون اخبارالرضا(ع)، ج 1، ص 155 ـ 153.

منبع:
مجله "نامه جامعه" بهمن و اسفند، شماره 101 و 102
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.