تفاوت تصمیمات اقتصادی مردان و زنان
وقتی زمان سرمایهگذاری یا بهطورکلی انجام تصمیمات مالی میرسد، همه بهدنبالِ بالاترین سود بههمراهِ پایینترین ریسک هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : پنج شنبه 1397/04/28
امروزه محققان میگویند جنسیت افراد میتواند برنحوهی تصمیمگیریهای مالی آنها تأثیر بگذارد. تفاوتهای آناتومیکی (کالبدشناختی) مغز زنان و مردان، گویایِ تفاوت نگرش آنها در تصمیمگیریهای مالی است. آیا مشاوران مالی میتوانند روی تصمیمات مالی مشتریان خود اثر بگذارند؟ بله! آنها با شناخت تفاوتهای آناتومیکی و روانشناسی قادر به این کار هستند. در این مقاله به بررسی علمی تفاوتهای زنان و مردان در هنگام تصمیمگیریهای مالی میپردازیم.
مطالعات نشان میدهد سه ناحیه از مغز مردان و زنان، بهلحاظ آناتومیکی باهم فرق دارند و این تفاوت ممکن است بر تصمیمگیریهای مالی آنها اثر بگذارد. اختلافات آناتومیکی میتواند برنحوهی صحبتکردن و گوشکردن ما نیز اثر بگذارد، پس علت تصمیمگیریهای مختلف مالیِ مردان و زنان با داشتن اطلاعات یکسان، توجیه دیگری است که به کمک این یافتهها میسر میشود.
میزان ریسک پذیری - چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرند
نخستین ناحیهی مهم «آمیگدال» یا «بادامه» نام دارد. مغز انسان در این ناحیه میزان ریسک فعالیتهای روزانه ازجمله سرمایهگذاری را ارزیابی میکند.
این ناحیه از مغز در زنان نسبت به مردان، بزرگتر است و این اختلافِ اندازه نشان میدهد که چرا مردان تمایل بیشتری به ریسک و پاداش ریسک دارند، بدون اینکه به عواقب منفی آن توجه کنند و چرا زنان در مورد ریسک محتاطانهتر عمل میکنند.
۲. واکنشهای احساسی
واکنشهای احساسی - چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرند
دومین ناحیه از مغز که واکنشهای احساسی، بخشهایی از قشر جلویی مغز و سیستم لیمبیک، را پردازش میکند، بین زنان و مردان متفاوت است. در بررسیها ثابت شد که بخشهایی از این مناطق در مغز زنان بهنسبت بزرگتر است. بهبیاندیگر، زنان نسبت به احتمالِ نتایجِ منفی حساستر از مردان هستند.
۳. موقعیتیابی در تصمیمگیریهای مالی
سومین ناحیه از مغز ما که از آن برای جهتیابی استفاده میشود، «هیپوکامپ» نام دارد. این ناحیه برای تخمین فواصل، جهتیابی جادهها یا تشخیص موقعیت خودمان حیاتی است. تحقیقات نشان میدهد که «هیپوکامپ» در مغز زنان بزرگتر از مغز مردان است. این اختلاف، دلیل جهتیابی متفاوت مردان و زنان را روشن میکند. مردان با استفاده از اطلاعات مکانی جهتیابی میکنند (تخمین فاصله بهلحاظ مکان و جهت)، درحالیکه زنان ترجیح میدهند از علائم استفاده کنند.
درنهایت، شیوهی صحبتکردن مردان و زنان و نحوهی تفسیر آنها از شنیدههایشان، بر ادراک و انتخابهایشان اثر میگذارد.
اختلاف واکنش مردان و زنان به شنیدههایشان به این معنا نیست که نزدیکی به هدف برای مردان مهم نیست یا زنان قدرت را دوست ندارند. معنای این اختلاف این است شیوهی رسیدن به هدف برای مردان و زنان بسیار متفاوت است. بهعبارتدیگر، زنان و مردان برداشتهای بسیار متفاوتی را از اطلاعات یکسان خواهند داشت.
همانطور که گفتیم، آناتومی مغز منجر به تصمیمگیریهای مالی متفاوت در مردان و زنان میشود. آگاهی از این اطلاعات مهم است.
رویکرد بهتر شاید این باشد که سود سرمایهگذاری را براساس اهداف شخصی بسنجید. برای مثال، «من براساس شاخص قیمت مصرف کننده، قبل از رسیدن به بازنشستگی، سالیانه به ۷ درصد سود نیاز دارم». برای چنین سرمایهگذارانی، درنظرگرفتنِ استراتژٰیهای سرمایهگذاریِ بازده-مدار، نظیر پورتفوی بازدهی واقعی، که هدفش تولید بازده بیشتر از تورم است، ارزش دارد.
۲. احتمال بهتأخیرانداختنِ تصمیمات سرمایهگذاری در زنان بیشتر است
برای مشتریانی که بهدلیل نگرانی از بیثباتی بازار یا سرمایهگذاری، تصمیمات مهمشان را بهتعویق میاندازند، آموزش نقش کلیدی دارد. شاید برای جلب اعتماد این مشتریان به زمان بیشتری نیاز داشته باشید. برای کاهش ریسک زمانبندی ضعیف برای سرمایهگذاریهای اولیهی آنها میتوانید از استراتژی متوسط هزینه دلاری استفاده کنید.
۳. احتمال ریسکپذیری مردان بسیار بیشتر است
مدیریت یک حساب بانکی که جداگانه مدیریت شود، میتواند گزینهی خوبی باشد. این گزینه به مشتری اجازهی مالکیت و نظارت روزانه بر سرمایهگذاریهایش را میدهد و تضمین میکند که موجودی سهامش مطابق یک پروفایل ریسکِ تعیینشده، بهطور حرفهای مدیریت میشود.
۴. احتمال ریسکگریزی زنان بسیار بیشتر است
این مشتریان باید درک کنند که آیا میزان تحمل ریسک آنها اجازهی رسیدن به اهدافشان را میدهد. شاید موجودی سهام آنها به منابع مختلف سود نیاز داشته باشد، برای مثال، ازطریق یک سرمایهگذاری که فعالانه مدیریت میشود. علاوهبراین، باید به این مشتریان آموزش داد تا بیثباتی کوتاهمدت را ضرر همیشگی تصور نکنند. تشخیص اثر تورم هم باید جزء آموزشهای این مشتریان باشد. یکی از گزینههای مناسب برای این مشتریان، پورتفوی اوراق بهادارِ متمرکز بر بازدهی واقعی با اهدافِ بازده یا تورم است که ریسک از دستدادن اصل سرمایه را مدیریت میکند.
بنابراین با اینکه ما از وجود این اختلافات باخبر هستیم، نباید این حقیقت را فراموش کنیم که مغز انسان توانایی شگفتانگیزی برای یادگیری و تغییر دارد. به این قابلیت انعطافپذیریِ عصبی میگویند. شما بهعنوان مشاور میتوانید به مشتریان خود کمک کنید تا آن دسته از اولویتهای ریسکپذیریشان را که مانعِ تصمیمگیریهای درستِ سرمایهگذاری میشوند، شناسایی کنند. شما میتوانید ازطریق ارتباط و آموزش مداوم بهنحوی بر مشتریان خود اثر بگذارید که تفکرشان را تغییر بدهند و روی اهدافشان متمرکز بمانند.
منبع: وبسایت چطور
مطالعات نشان میدهد سه ناحیه از مغز مردان و زنان، بهلحاظ آناتومیکی باهم فرق دارند و این تفاوت ممکن است بر تصمیمگیریهای مالی آنها اثر بگذارد. اختلافات آناتومیکی میتواند برنحوهی صحبتکردن و گوشکردن ما نیز اثر بگذارد، پس علت تصمیمگیریهای مختلف مالیِ مردان و زنان با داشتن اطلاعات یکسان، توجیه دیگری است که به کمک این یافتهها میسر میشود.
نواحی بزرگتر مغز زنان و مردان
۱. ریسکپذیر یا ریسکگریزمیزان ریسک پذیری - چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرند
نخستین ناحیهی مهم «آمیگدال» یا «بادامه» نام دارد. مغز انسان در این ناحیه میزان ریسک فعالیتهای روزانه ازجمله سرمایهگذاری را ارزیابی میکند.
مردان معمولا ترجیح میدهند که عملکرد سرمایهگذاریشان را، متناسب با یک گروه همتا بپندارند تا به احساس برتری دست یابند یا مطمئن شوند که در مسیر درستی گام برمیدارند. اما زنان بهدنبال علائمی هستند که ثابت کند در مسیر درستی گام برمیدارند و در آینده به اهدافشان میرسند. به معنای دقیق کلمه، مردان برای ارزیابی موفقیت و خودانگیزی، کمتر از زنان از ملاکهای مطرح استفاده میکنند، اما زنان چگونگی پیشرفتشان را در راه رسیدن به اهداف، تجسم میکنند.
این ناحیه از مغز در زنان نسبت به مردان، بزرگتر است و این اختلافِ اندازه نشان میدهد که چرا مردان تمایل بیشتری به ریسک و پاداش ریسک دارند، بدون اینکه به عواقب منفی آن توجه کنند و چرا زنان در مورد ریسک محتاطانهتر عمل میکنند.
۲. واکنشهای احساسی
واکنشهای احساسی - چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرند
دومین ناحیه از مغز که واکنشهای احساسی، بخشهایی از قشر جلویی مغز و سیستم لیمبیک، را پردازش میکند، بین زنان و مردان متفاوت است. در بررسیها ثابت شد که بخشهایی از این مناطق در مغز زنان بهنسبت بزرگتر است. بهبیاندیگر، زنان نسبت به احتمالِ نتایجِ منفی حساستر از مردان هستند.
۳. موقعیتیابی در تصمیمگیریهای مالی
سومین ناحیه از مغز ما که از آن برای جهتیابی استفاده میشود، «هیپوکامپ» نام دارد. این ناحیه برای تخمین فواصل، جهتیابی جادهها یا تشخیص موقعیت خودمان حیاتی است. تحقیقات نشان میدهد که «هیپوکامپ» در مغز زنان بزرگتر از مغز مردان است. این اختلاف، دلیل جهتیابی متفاوت مردان و زنان را روشن میکند. مردان با استفاده از اطلاعات مکانی جهتیابی میکنند (تخمین فاصله بهلحاظ مکان و جهت)، درحالیکه زنان ترجیح میدهند از علائم استفاده کنند.
الان چی گفتی؟
اختلاف برداشت مردان و زنان از شنیده هایشان - چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرنددرنهایت، شیوهی صحبتکردن مردان و زنان و نحوهی تفسیر آنها از شنیدههایشان، بر ادراک و انتخابهایشان اثر میگذارد.
اختلاف واکنش مردان و زنان به شنیدههایشان به این معنا نیست که نزدیکی به هدف برای مردان مهم نیست یا زنان قدرت را دوست ندارند. معنای این اختلاف این است شیوهی رسیدن به هدف برای مردان و زنان بسیار متفاوت است. بهعبارتدیگر، زنان و مردان برداشتهای بسیار متفاوتی را از اطلاعات یکسان خواهند داشت.
چه کمکی از دست مشاوران مالی برمیآید؟
همانطور که گفتیم، آناتومی مغز منجر به تصمیمگیریهای مالی متفاوت در مردان و زنان میشود. آگاهی از این اطلاعات مهم است. چرا مردان و زنان تصمیمات اقتصادی متفاوتی میگیرند
۱. مردان معمولا خودشان را در برابر همتایان یا سود بازار ملاک قرار میدهندرویکرد بهتر شاید این باشد که سود سرمایهگذاری را براساس اهداف شخصی بسنجید. برای مثال، «من براساس شاخص قیمت مصرف کننده، قبل از رسیدن به بازنشستگی، سالیانه به ۷ درصد سود نیاز دارم». برای چنین سرمایهگذارانی، درنظرگرفتنِ استراتژٰیهای سرمایهگذاریِ بازده-مدار، نظیر پورتفوی بازدهی واقعی، که هدفش تولید بازده بیشتر از تورم است، ارزش دارد.
۲. احتمال بهتأخیرانداختنِ تصمیمات سرمایهگذاری در زنان بیشتر است
برای مشتریانی که بهدلیل نگرانی از بیثباتی بازار یا سرمایهگذاری، تصمیمات مهمشان را بهتعویق میاندازند، آموزش نقش کلیدی دارد. شاید برای جلب اعتماد این مشتریان به زمان بیشتری نیاز داشته باشید. برای کاهش ریسک زمانبندی ضعیف برای سرمایهگذاریهای اولیهی آنها میتوانید از استراتژی متوسط هزینه دلاری استفاده کنید.
۳. احتمال ریسکپذیری مردان بسیار بیشتر است
مدیریت یک حساب بانکی که جداگانه مدیریت شود، میتواند گزینهی خوبی باشد. این گزینه به مشتری اجازهی مالکیت و نظارت روزانه بر سرمایهگذاریهایش را میدهد و تضمین میکند که موجودی سهامش مطابق یک پروفایل ریسکِ تعیینشده، بهطور حرفهای مدیریت میشود.
۴. احتمال ریسکگریزی زنان بسیار بیشتر است
این مشتریان باید درک کنند که آیا میزان تحمل ریسک آنها اجازهی رسیدن به اهدافشان را میدهد. شاید موجودی سهام آنها به منابع مختلف سود نیاز داشته باشد، برای مثال، ازطریق یک سرمایهگذاری که فعالانه مدیریت میشود. علاوهبراین، باید به این مشتریان آموزش داد تا بیثباتی کوتاهمدت را ضرر همیشگی تصور نکنند. تشخیص اثر تورم هم باید جزء آموزشهای این مشتریان باشد. یکی از گزینههای مناسب برای این مشتریان، پورتفوی اوراق بهادارِ متمرکز بر بازدهی واقعی با اهدافِ بازده یا تورم است که ریسک از دستدادن اصل سرمایه را مدیریت میکند.
بنابراین با اینکه ما از وجود این اختلافات باخبر هستیم، نباید این حقیقت را فراموش کنیم که مغز انسان توانایی شگفتانگیزی برای یادگیری و تغییر دارد. به این قابلیت انعطافپذیریِ عصبی میگویند. شما بهعنوان مشاور میتوانید به مشتریان خود کمک کنید تا آن دسته از اولویتهای ریسکپذیریشان را که مانعِ تصمیمگیریهای درستِ سرمایهگذاری میشوند، شناسایی کنند. شما میتوانید ازطریق ارتباط و آموزش مداوم بهنحوی بر مشتریان خود اثر بگذارید که تفکرشان را تغییر بدهند و روی اهدافشان متمرکز بمانند.
منبع: وبسایت چطور