تبیان، دستیار زندگی

سمع الله لمن حمده هواپیماها آمدند!

موقع اذان ظهر بود و همه جهت ادای فریضه نماز حاضر شده بودند. عده ای موافق نماز خواندن در داخل سنگر بودند و عده ای از برادران نیز فضای باز را ترجیح می دادند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
جنگ تحمیلی

  رزمندگان اسلام در هشت سال جنگ تحمیلی با اینکه زیر آتش شدید دشمن بودند اما زندگی برایشان جریان داشت. در این ایام وقایعی پیش می‌آمد که اگر چه بسیار می‌توانست خطرناک و یا تلخ باشد اما بعدها همان لحظه تبدیل می شد به خاطرات ارزشمندی که در یادهای آنها می‌ماند.

آنچه می‌خوانید خاطراه‌ایست جالب از نماز خواندن در میدان آتش که توسط احمد دهقان زاده روایت می‌شود:

                                                 ****
در سال ۱۳۶۰ که کارمند جهاد سازندگی شهرستان شمیرانات بودم، با برادران گروه بسیج مردمی جهت راه اندازی حمام، سنگر و ساختن اورژانس، به منطقه جنوب اعزام شدیم و از آنجا به منطقه دشت عباس رفتیم.

موقع اذان ظهر بود و همه جهت ادای فریضه نماز حاضر شده بودند. عده ای موافق نماز خواندن در داخل سنگر بودند و عده ای از برادران نیز فضای باز را ترجیح می دادند. بالاخره با صحبت های زیاد تصمیم گرفتیم نماز را در فضای باز بخوانیم.

فردی به نام حاج حسین اطمینان، مکبر بود. در موقع ادای نماز، هواپیماهای بعثی در یکی، دو نوبت با فاصله دو - سه کیلومتری از ما منطقه را بمباران کردند. در رکعت دوم بودیم که حاج حسین فریاد زد: «سمع الله لمن حمده، هواپیماها آمدند!»

همه نماز را شکستند و به سنگرها پناه آوردند.

منبع: فارس