خون من راه کربلا را باز میکند
برادران عزیزم علی و حسین، شما هر دو معلم و متعهد هستید؛ در مقابل هیچ عمل غیر اسلامی هرگز سکوت و سازش نکنید. حتی به قیمت از دست دادن شغلتان و یا با ریختن خونتان.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : سه شنبه 1397/04/19 ساعت 10:03
شهید «عباس بروغنی» در سال 1334 در روستای کویری بروغن از توابع سبزوار، به دنیا آمد. وی دوران تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش گذراند و دوره دبیرستان را در سبزوار توام با کار سپری نمود. شهید بروغنی بعد از پیروزی انقلاب در تشکیل انجمن اسلامی و جهاد سازندگی شرکت داشت و در طی انقلاب فرهنگی دانشگاهها در مبارزه با جریان انحرافی و مخالف خط امام فعال بود.
وی با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه عازم جبهههای نبرد حق علیه کفر شد و در عصر روز دهم تیر ماه 1360 در کربلای چغالوند شهید شد. متن کامل وصیتنامه شهید بروغنی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله
پروردگارا همانا ما تمایل داریم بسوی تو در دولت کریمه (حکومت اسلامی – امت واحد) و عزیز شود اسلام و اهلش و ذلیل شود نفاق و اهلش در آن. (قسمتی از دعای افتتاح).
پدر عزیرم، مادر مهربانم، برادران و خواهران گرامی، قومان و خویشان ارجمندم:
با توجه به دعای فوق و اینکه هدف انسان از تمامی کارهایش قربتاً الی الله باید باشد، مشاهده می شود که تنها در حکومت اسلامی یا یک دولتی که عدل الهی بر آن حاکم باشد و یا سازمان و تشکیلاتی که اصول اسلام بر آن حکمفرما باشد میتوان به خدا نزدیک شد، و با توجه به وجود چنین حکومتی است که اسلام و اسلامیان عزیز و عزتمند خواهند شد و نفاق و منافقین ذلیل و خوار خواهند شد.
پس بنابراین وظیفه هر مسلمان است که برای برقراری چنین حکومتی به مبارزه برخیزد و حال در ایران با ریختن خون 70 هزار شهید و 100 هزار معلول به طور نسبی چنین حکومتی به رهبری امام خمینی برقرار شده است و صدام کافر و سایر کفار مخصوصاً امریکا که از وجود چنین حکومتی در هراس هستند می خواهند این حکومت را سرنگون کنند به همین خاطر است که به میهن اسلامی ما تجاوز کرده اند و حال ما نیز نباید بنشینیم بلکه تکلیف شرعی اقتضا می کند که این حکومت را حفظ نمائیم و این جمهوری اسلامی را پاسداری نمائیم و به همین خاطر هم هست یعنی صرفاً بخاطر رضای حق تعالی به جبهه می رویم. به امید روزی که ان شاء الله کربلا آزاد گردد و در قدس پشت سر امام بزرگوارمان نماز جماعت بخوانیم، اما می خواهم کمی با شما سخن بگویم. پدر عزیزم: از اینکه روز آخر به من گفتی برو، بسیار از شما ممنونم و امیدوارم شما به بزرگی خود مرا ببخشید.پدر جان حق داشتیند چون برایم خیلی زحمت کشیده اید و فکر می کنید که مرا از دست می دهید ولی فراموش نکن که اینها همه آزمایش است، نکند خدای ناخواسته سخنی برخلاف حق بگویی، پدرجان به حضرت ابراهیم نگاه کن، صد سال از خدا طلب فرزند میکرد، خداوند بعد از صد سال به ابراهیم پسری عطا کرد، بعد خداوند به حضرت ابراهیم گفت: باید پسرت را برای من قربانی کنی و ابراهیم این کار را کرد که خداوند نگذاشت.گفت: میخواستم آزمایشت کنم که آیا مرا بیشتر دوست میداری یا بچه ات را همان چیزی که خداوند به شما داده است. پدرجان این خانواده فاطمه (س) را رها نکن، این پیامبران را سرمشق قرار بده. اما تو مادر مهربانم: خیلی میخواستی تو را به مشهد و قم به زیارت ببرم ولی افسوس که نتوانستم، باید مرا ببخشی، البته که می بخشی، چون میدانی من گرفتار بودم. مادرجان دعا کن صدام نابود شود، راه کربلا باز شود. تو یکبار مرا به کربلا بردی حالا خون من راه کربلا را باز میکند تو به کربلا می روی، آنجا زیارت می کنی، میگویی که من خیلی دوست داشتم یکبار دیگر به کربلا بروم مخصوصاً سر قبر حضرت عباس(ع)، امام حسین(ع)، علی اکبر، قاسم. مادر، هرگز این خانواده را رها نکن، بخدا مادر ما هر چه داریم از این خانواده داریم طوری باشد که زندگی آنها را راهنمای زندگی خودت قرار دهی.مادر سعی کن به خانه شهدا بروی و در مجالس شهدای انقلاب تا آنجا که می توانی شرکت کنی. با مادران دوستان شهیدم تماس بگیری.مادر تو برای من خیلی زحمت کشیدی، کمتر کسی را مثل تو دیده ام، من لیاقت نداشتم و نتوانستم دین خود را نسبت به تو ادا کنم، امیدوارم مرا ببخشی. و تو عیسی برادر عزیزم: بچه هایت را مسلمان تربیت کن، تو در محرم سیاهپوش امام حسین هستی، بازهم باش آن ده روز را سینه بزن به اسلام فکر کن، همانگونه که هستی سعی کن بیشتر باشی، لیلا را هم می گویم اسلامی تر باشد، خوش رفتار تر باشد، بچه هایش را اسلامی تربیت کند و تو هم با او دعوا نکنی.و تو محمد ابراهیم برادر جان: اخلاق اسلامی را فراموش نکن، مهربان باش، داد نزن، زندگی اسلامی را یاد بگیرید، دنیا را همانگونه که بی ارزش گرفته ای باز هم بی ارزش بدان، به بچه ها بگو زندگی ائمه و مجاهدان اسلام را برایت بخوانند. در کارهایت خدا را فراموش نکن و بتول که بچه هایش را خوب تربیت کند.و تو خواهرم خانم : که همیشه دلم برایت کباب است، من تو را خیلی دوست دارم و از عمو عباسعلی می خواهم که با شما خوش رفتاری کند، البته ایشان خوشرفتاری کرده است و تو هم نسبت به او و بچه هایت مهربان باشد و به بچه هایت بگو اسلامی زندگی کنند و خودت هم رفتارت را اسلامی کن، به بروغن برو و از بابا و مادر خبر بگیر ولی گریه نکن تو خیلی رنج برده ای، زجر کشیده ای، دیگر خواهرم برای من خودت را ناراحت نکن و گریه نکنی که روحم آزرده می شود اگر تو را آزرده ببینم.
و تو سلطان خواهر مهربانم، خواهر زحمتکشم: عمو صفرعلی همیشه در صحرا است خسته است، احتیاج به مهربانی دارد، احتیاج به آرامش دارد نشاید ناراحتی کنی، خوب بهش برس، بچه های خوبی داری مثل خودت مهربان هستند، خوب تربیتشان کن بگذار بروند قرآن یاد بگیرند، بگذار بروند مدرسه درس بخوانند، نگذار بیسواد باشند اسلامی زندگی کن مثل حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س).خواهر جان تو هم قلبت آزرده است، نشاید ناراحت شوی گریه زیاد بکنی، من ناراضی هستم ولی هرگز از اینکه برادرت را کشته اند آرام نگیری، هر جا رفتی بگوئی و بگوئی صدام کافر نوکر امریکا شیطان بزرگ با اسلحه شوروی منافق برادرم را کشته اند نگذارید انقلاب به طرف غرب یا شرق گرایش پیدا کند.
و تو عصمت خواهر خوبم: وقتی شنیدی میخواهم به جبهه بروم قیافهات را دیدم مثل گل بود اما گل پژمرده. درست است خواهر جدایی خیلی سخت است ولی باید تسلیم رضای خدا شد. اگر با تو تندی کردم مرا ببخش با پسر عمو مراد مهربان باش و اسلامی زندگی کن مثل حضرت فاطمه (س) و حضرت زینب (س) و هرگز فکر نکنی چون برادرت شهید شده مردم باید به شما احترام بگذارند نه شاید هم طعنه بزنند ولی شما نارحت نشوید چرا که بعد از شهادت امام حسین و یارانش خانواده او را به اسارت بردند و شلاق زدند. خواهر جان این سرنوشت شیعه است. بچه هایت را اسلامی تربیت کن بگذار مجاهد شوند مجاهد واقعی. همیشه بگو پروردگارا ما رضائیم به رضای تو.
و تو خواهرم زهرا: تو هم بچه هایت را اسلامی تربیت کن اسلام را و رضای خدا را در زندگی اصل قرار بده.
و تو عمو محمد هم اسلام و هم رضای خدا برایت اصل باشد. آنچه که با منافع ما جور در میاید را حق نگیر در آنچه رضای خدا باشد را حق بگیر.
در هر زمان روی زمین را امامی است که باید همه بروند و آن امام را پیدا کنند و دنبالش حرکت کنند و اطاعت و پیروی از او بنمایند. امروز آن فرد امام خمینی است و تسلیم او شو نه اینکه هرچه با ذهن خودت جور بیاید قبول کنی و هرکجا نه ، بگذاری کنار، اینطور نباشد که نیست ان شاء الله.
برادران عزیزم علی و حسین: شما هر دو معلم هستید و نسبت به آنهایی که آنجا بودند و می دیدم که متعهد هستید البته باید باشید در مقابل هیچ عمل غیر اسلامی هرگز سکوت و سازش نکنید حتی به قیمت از دست دادن شغلتان و یا با ریختن خونتان.
و اما برادر عزیزم حسن: که در سربازی هستی امیدوارم که هوشیار باشی و در مقابل جریانات ضد انقلابی بایستی و اسلام را بشناسی و سواد خواندن و نوشتن بیاموزی و کتب اسلامی را مطالعه کنی و زندگی ائمه و قرآن را راهنمای عمل خود قرار دهی.
برادر عزیزم محمد: سعی کن درد دین داشته باشی ، درد توده داشته باشی، آن ظلمی را که بر همدهی هایت میشده از یاد نبری، برادرجان می بینی که در همان ده هنوز کسانی هستند که سال به سال میوه نمی خورند، گوشت نمی خورند. خوب مسائل مملکتی را دنبال کن ببین چه می کنند دولت مردان شاید روزی بخواهند به خواسته های مردم مرفه شمال شهری و ناراضی برای کسب حمایت سیاسی تن بدهند اگر چنین کرد حتماً با او برخورد کنید و مواضع امام را به همه گوشزد بکنید و بدانید که امریکا شیطان بزرگ است و بدان که تمام کشورهای اروپایی و ژاپن انحصارات صنعتی و انحصارات تبلیغاتی امریکا هستند گول اینکه ژاپن وابستگی سیاسی ندارد را نخورید این همان تز بنی صدر است که می خواست امریکایی که مردم از در بیرونش کردند از پنجره بیاردش تو وگرنه چرا ژاپن در تحریم اقتصادی ایران شرکت کرد. در هر صورت برای خود کار مکتبی و زندگی اسلامی را اصل بگیری و انگیزه کارهایت رضای خدا باشد و رشد و گسترش اسلام باشد.
و تو خواهر کوچکم فاطمه: تو سواد خواندن و نوشتن داری کتابهای اسلامی را بخوان زندگی شهدا و ائمه را بخوان و تو هم خیلی زحمت کشیده ای این انقلاب برای رهایی شماست و این صدام یزید کافر نوکر امریکا میخواهد این انقلاب را نابود کند. خواهرم قرآن را بخوان و هر روز صبح بخوان و بقیه هم بخوانند برای بابا و مادر هم بخوانند. خواهرم زندگی رفاهی را انتخاب نکنی که می دانم که نمیکنی فاطمه جان مثل فاطمه (س) باش مثل فاطمه (س) زندگی کن.
اما در آخر توصیه می کنم زندگی محمد حقیقت یاب را بخوانید و بچه ها هم زندگی او را بخوانند و سرمشق قرار دهند.
و السلام
فرزند شما کربلایی عباس بروغنی
60/4/3
منبع: فارس