روایتی از چهل سال دشمنی ایالات متحده با جمهوری اسلامی
آنچه آمریکا بر سر ایران آورد
اگرچه خروج ایالات متحده از برجام و بازگرداندن مجدد تحریمها علیه ایران با واکنشهای جدی افکار عمومی دنیا مواجه شده است، اما به نظر میرسد با توجه به نظام آنارشیک حاکم بر فضای بینالملل؛ توان عقب راندن دولتمردان آمریکایی را از تصمیمات اخیر نداشته باشد.
با پایان جنگ دوم جهانی صحنهی روابط بینالملل دچار دگرگونیهای اساسی شد که یکی از این دگرگونیها و تحولات؛ ظهور ایالات متحدهی آمریکا به عنوان ابرقدرتِ جدید در صحنه بینالمللی بود. در این بین آمریکا مانند تمام کشورهای امپریالیستی دنیا یکی از اهداف خود را بسط و توسعهی نفوذ در کشورهای جهان سوم و در حال توسعه قرار داد و ایران بهعنوان یکی از مهمترین کشورهای منطقه به لحاظ ژئوپلتیکی به اصلیترین حوزهی نفوذ امریکا در خاورمیانه تا دوران قبل از انقلاب اسلامی تبدیل شد.
دشمنی ایالات متحده آمریکا با ملت ایران تا سال 1357 و وقوع انقلاب اسلامی به شیوههای مختلف و با قوانین تحقیرآمیزی مانند کاپیتولاسیون ادامه داشت. اما پس از انقلاب و باتوجه به کوتاه شدن دست امریکاییها از مقدرات ملت ایران؛ این دشمنی وارد فاز جدیدی شد و با شدت بیش از پیشی ادامه یافت.
در این زمینه، برنامههایی مانند تلاش برای طراحی کودتای نوژه، تحریک دیگر کشورها برای حمله نظامی به ایران، تحریمهای گستردهی اقتصادی، سرنگونی هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران بر فراز آبهای خلیج فارس، استفاده از سلاحهای ممنوعهی شیمیایی و... گوشهای از این موارد است.
فارغ از بررسی سیاسی و نحوهی دشمنی آمریکا با مردم ایران، این قبیل امور از منظر حقوقی و نقض آشکار قوانین بینالمللی نیز قابلیت بررسی دارد. در واقع تمامی پروژهها و برنامههای فوقالذکر آمریکا علیه مردم ایران از منظر قوانین بین المللی محکوم است اما طنز تلخ سیاسی آنجا است که این قوانین بینالمللی، صرفا برای کشورهای در حال توسعه قابل اجرا بوده و دولتهایی مانند ایالات متحده، اساسا از آن مبرا هستند.
در میان اقدامات خصمانه دولت امریکا علیه ایران، ساقط کردن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی بر فراز آبهای خلیج فارس یکی از شنیعترین اموری بود که هر وجدان بیداری را آزرده خاطر میکرد و شکایت ایران از ایالات متحده در شورای امنیت نیز؛ تنها به صدور یک قطعنامه علیه امریکا منجر شد که بیشتر جنبهی نمادین داشت و از هرگونه اقدام عملی جهت تکرار حوادث مشابه خودداری شد.
هرچند تمامی موارد اقدامی امریکا علیه ایران ناجوانمردانه بوده و مردم ایران را نشانه رفته است که از جمله آن میتوان به تحریم اقلام دارویی در دوران ریاست جمهوری اوباما و مواردی از این دست اشاره کرد، اما یکی از ناجوانمردانهترین این اقدامات حمایت از بمباران شیمیایی صدام در جریان جنگ تحمیلی علیه مردم ایران بوده که این مورد نیز عملا با اعمال نفوذ امریکا مانع از اقدام جدی شورای امنیت علیه عراق شد.
در 26 اسفند ماه سال 1366 عراق سلاحهای شیمیایی را در ابعاد بسیار وسیعی علیه مردم درحلبچه به کار گرفت. بعد از این فاجعه که به کشته و مجروح شدن بسیاری از انسانهای بیگناه منجر شد، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، رسما از این سازمان اعزام هیات کارشناسی به منطقه را درخواست کرد.
با این که تصور میشد به علت شدت و وسعت فاجعه؛ سازمان ملل نیز موضعی قاطع علیه عراق اتخاذ کند، این سازمان دو هفته بعد در حالی که تاثیرات فاجعه به مرور زمان کمرنگتر شده بود، گروه بسیار کوچکی را متشکل از تنها یک پزشک و یک دیپلمات به منطقه اعزام کرد. این هیات، بدون اینکه از حلبچه بازدید کند منطقه را ترک و در 5 اردیبهشت ماه سال 1367، طی گزارش 25 صفحهای اعلام کرد که سلاحهای شیمیایی در ابعاد وسیعی مورد استفاده قرار گرفتهاند. گزارشی که در آن به طرف استفاده کننده از این سلاحها هیچ اشارهای نشده بود تا به نوعی جمهوری اسلامی ایران را در کنار عراق قرار دهد. موردی که مشابه آن را پیش از این قطعنامه، در عدم اعلام متجاوز از سوی شورای امنیت شاهد بودیم.
این اقدامات در حالی صورت میگرفت که "طارق عزیز" معاون نخست وزیر و وزیر امورخارجه عراق در سال 1986 و در جریان سفر رسمی سه روزه خود به برزیل اعتراف کرده بود که عراق در جنگ علیه ایران بارها و در موارد مختلف از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است.
موارد مذکور به خوبی نشان میدهد که رویکرد شورای امنیت سازمان ملل در قبال سیاستهای خصمانهی امریکا، همراهی کامل با این وضع بوده است که ساختار استکبارطلبانهی نظام جهانی را بیش از پیش آشکار میسازد.
در این زمینه باید توجه داشت بر خلاف آنچه که اذهان عمومی استدلال میکنند شورای امنیت ماهیتی مستقل از کشورهای تشکیل دهندهی آن نداشته و با توجه به اصل دولت محوری در روابط بین الملل آن چه اساس شورای امنیت را تشکیل میدهد منافع 5 کشور امریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین است و چیزی ماورای آن وجود ندارد.
بهطور کلی هر چند تحریمهای اقتصادی نسبت به اقدامات سخت نظامی، پیچیدگیهای بیشتری دارد اما در یک وجه، با آنها اشتراک دارد و آن هم نحوهی مواجهه با تحریمها است. در واقع همان گونه که اقدامات آمریکا در حمایت از بمباران شیمیایی مردم حلبچه و هم چنین ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران کمترین اجماعی در سطح بینالمللی نداشت و به شدت این کشور را تحت فشار افکار عمومی مردم دنیا قرار داد اما این فشار حاصلی جهت فشار سازمانهای بین المللی به امریکا جهت جبران خسارات نداشت.در مورد تحریمها نیز این مورد صادق است.
اگرچه خروج ایالات متحده از برجام و بازگرداندن مجدد تحریمها علیه ایران با واکنشهای جدی افکار عمومی دنیا مواجه شده است، اما به نظر میرسد با توجه به نظام آنارشیک حاکم بر فضای بینالملل؛ توان عقب راندن دولتمردان آمریکایی را از تصمیمات اخیر نداشته باشد و در جهت تقابل با یکجانبهگرایی امریکاییها در دشمنی با ملت ایران باید به توان داخلی تکیه کرد و این همان مساله است که غفلت از آن میتواند خسارات جبران ناپذیری داشته باشد.
روابط ایران و آمریکا
شرایط و نحوهی نفوذ آمریکا در ایران به حدی بود که طی دوران پهلوی، حکومت شاه، عملا ارادهی مستقلی از خود نداشت و آنچه محوریت داشت، اراده و خواست دولت امریکا بود. در این میان امریکاییها با کوچکترین حرکتی که نقش دیکتاتور دست نشاندهی آنها را خدشهدار میکرد به شدت برخورد میکردند، تا جایی که طراحی کودتای 28 مرداد علیرغم اعتماد نابجای مصدق به آمریکا در این زمینه قابل ارزیابی است.دشمنی ایالات متحده آمریکا با ملت ایران تا سال 1357 و وقوع انقلاب اسلامی به شیوههای مختلف و با قوانین تحقیرآمیزی مانند کاپیتولاسیون ادامه داشت. اما پس از انقلاب و باتوجه به کوتاه شدن دست امریکاییها از مقدرات ملت ایران؛ این دشمنی وارد فاز جدیدی شد و با شدت بیش از پیشی ادامه یافت.
هر چند تحریمهای اقتصادی نسبت به اقدامات سخت نظامی، پیچیدگیهای بیشتری دارد اما در یک وجه، با آنها اشتراک دارد و آن هم نحوهی مواجهه با تحریمها است.
در این زمینه، برنامههایی مانند تلاش برای طراحی کودتای نوژه، تحریک دیگر کشورها برای حمله نظامی به ایران، تحریمهای گستردهی اقتصادی، سرنگونی هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران بر فراز آبهای خلیج فارس، استفاده از سلاحهای ممنوعهی شیمیایی و... گوشهای از این موارد است.
فارغ از بررسی سیاسی و نحوهی دشمنی آمریکا با مردم ایران، این قبیل امور از منظر حقوقی و نقض آشکار قوانین بینالمللی نیز قابلیت بررسی دارد. در واقع تمامی پروژهها و برنامههای فوقالذکر آمریکا علیه مردم ایران از منظر قوانین بین المللی محکوم است اما طنز تلخ سیاسی آنجا است که این قوانین بینالمللی، صرفا برای کشورهای در حال توسعه قابل اجرا بوده و دولتهایی مانند ایالات متحده، اساسا از آن مبرا هستند.
در میان اقدامات خصمانه دولت امریکا علیه ایران، ساقط کردن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی بر فراز آبهای خلیج فارس یکی از شنیعترین اموری بود که هر وجدان بیداری را آزرده خاطر میکرد و شکایت ایران از ایالات متحده در شورای امنیت نیز؛ تنها به صدور یک قطعنامه علیه امریکا منجر شد که بیشتر جنبهی نمادین داشت و از هرگونه اقدام عملی جهت تکرار حوادث مشابه خودداری شد.
هرچند تمامی موارد اقدامی امریکا علیه ایران ناجوانمردانه بوده و مردم ایران را نشانه رفته است که از جمله آن میتوان به تحریم اقلام دارویی در دوران ریاست جمهوری اوباما و مواردی از این دست اشاره کرد، اما یکی از ناجوانمردانهترین این اقدامات حمایت از بمباران شیمیایی صدام در جریان جنگ تحمیلی علیه مردم ایران بوده که این مورد نیز عملا با اعمال نفوذ امریکا مانع از اقدام جدی شورای امنیت علیه عراق شد.
در 26 اسفند ماه سال 1366 عراق سلاحهای شیمیایی را در ابعاد بسیار وسیعی علیه مردم درحلبچه به کار گرفت. بعد از این فاجعه که به کشته و مجروح شدن بسیاری از انسانهای بیگناه منجر شد، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل، رسما از این سازمان اعزام هیات کارشناسی به منطقه را درخواست کرد.
بیشتر بخوانید: |
با این که تصور میشد به علت شدت و وسعت فاجعه؛ سازمان ملل نیز موضعی قاطع علیه عراق اتخاذ کند، این سازمان دو هفته بعد در حالی که تاثیرات فاجعه به مرور زمان کمرنگتر شده بود، گروه بسیار کوچکی را متشکل از تنها یک پزشک و یک دیپلمات به منطقه اعزام کرد. این هیات، بدون اینکه از حلبچه بازدید کند منطقه را ترک و در 5 اردیبهشت ماه سال 1367، طی گزارش 25 صفحهای اعلام کرد که سلاحهای شیمیایی در ابعاد وسیعی مورد استفاده قرار گرفتهاند. گزارشی که در آن به طرف استفاده کننده از این سلاحها هیچ اشارهای نشده بود تا به نوعی جمهوری اسلامی ایران را در کنار عراق قرار دهد. موردی که مشابه آن را پیش از این قطعنامه، در عدم اعلام متجاوز از سوی شورای امنیت شاهد بودیم.
این اقدامات در حالی صورت میگرفت که "طارق عزیز" معاون نخست وزیر و وزیر امورخارجه عراق در سال 1986 و در جریان سفر رسمی سه روزه خود به برزیل اعتراف کرده بود که عراق در جنگ علیه ایران بارها و در موارد مختلف از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده است.
موارد مذکور به خوبی نشان میدهد که رویکرد شورای امنیت سازمان ملل در قبال سیاستهای خصمانهی امریکا، همراهی کامل با این وضع بوده است که ساختار استکبارطلبانهی نظام جهانی را بیش از پیش آشکار میسازد.
در این زمینه باید توجه داشت بر خلاف آنچه که اذهان عمومی استدلال میکنند شورای امنیت ماهیتی مستقل از کشورهای تشکیل دهندهی آن نداشته و با توجه به اصل دولت محوری در روابط بین الملل آن چه اساس شورای امنیت را تشکیل میدهد منافع 5 کشور امریکا، انگلیس، فرانسه، روسیه و چین است و چیزی ماورای آن وجود ندارد.
بهطور کلی هر چند تحریمهای اقتصادی نسبت به اقدامات سخت نظامی، پیچیدگیهای بیشتری دارد اما در یک وجه، با آنها اشتراک دارد و آن هم نحوهی مواجهه با تحریمها است. در واقع همان گونه که اقدامات آمریکا در حمایت از بمباران شیمیایی مردم حلبچه و هم چنین ساقط کردن هواپیمای مسافربری ایران کمترین اجماعی در سطح بینالمللی نداشت و به شدت این کشور را تحت فشار افکار عمومی مردم دنیا قرار داد اما این فشار حاصلی جهت فشار سازمانهای بین المللی به امریکا جهت جبران خسارات نداشت.در مورد تحریمها نیز این مورد صادق است.
اگرچه خروج ایالات متحده از برجام و بازگرداندن مجدد تحریمها علیه ایران با واکنشهای جدی افکار عمومی دنیا مواجه شده است، اما به نظر میرسد با توجه به نظام آنارشیک حاکم بر فضای بینالملل؛ توان عقب راندن دولتمردان آمریکایی را از تصمیمات اخیر نداشته باشد و در جهت تقابل با یکجانبهگرایی امریکاییها در دشمنی با ملت ایران باید به توان داخلی تکیه کرد و این همان مساله است که غفلت از آن میتواند خسارات جبران ناپذیری داشته باشد.