تشبیهی از مرحوم شیخ بهایی
هر كه از حق منحرف گردد، نیكى را بدى انگارد و بدى را نیكى پندارد و به باده گمراهى مست شود و هر كه دشمنى ورزد، راههایش ناهموار و پر وحشت گردد و كارش دشوار شود و راه بیرون شدن بر او بسته ماند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1397/04/17
وَ الْکُفْرُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ؛ عَلَى التَّعَمُّقِ وَ التَّنَازُعِ وَ الزَّیْغِ وَ الشِّقَاقِ. فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَى الْحَقِّ وَ مَنْ کَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَهُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَهُ وَ سَکِرَ سُکْرَ الضَّلَالَهِ وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ«وَ الْكُفْرُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ»؛ كفر را چهار پایه است: كنجكاوى بیهوده و خصومت كردن و انحراف از حق و دشمنى ورزیدن.
كسى كه در كارها بیهوده كنجكاوى كند، به حق نرسد. هر كه به سبب نادانى به خصومت پردازد، همواره دیده اش از دیدن حق نابینا باشد و هر كه از حق منحرف گردد، نیكى را بدى انگارد و بدى را نیكى پندارد و به باده گمراهى مست شود و هر كه دشمنى ورزد، راههایش ناهموار و پر وحشت گردد و كارش دشوار شود و راه بیرون شدن بر او بسته ماند.
ما در محدوده معرفت دینی، خداشناسی، پیغمبرشناسی و امامشناسی، تا آنجایی که محدوده امکان است، هم راه دارد هم موظّف هستیم؛ اما درباره ذات اقدس الهی چون حقیقت نامتناهی است، یک؛ و بسیط است، دو؛ هیچ راهی ندارد که انسان به ذات اقدس الهی دسترسی پیدا کند میگوید آنجا منطقه ممنوعه است و تلاش و کنجکاوی در این حوزه نتیجه ای ندارد.
کسی که منقطع «الی الله» است و فقط به آن سمت گرایش دارد
«فَمَنْ تَعَمَّقَ لَمْ یُنِبْ إِلَی الْحَقِّ»؛ «انابه» از بهترین اوصاف سالکان حق است. این «انابه» یا از «ناب، یَنوب» است یا «ناب، ینیب». اگر از «ناب، ینوب» باشد که برخی گفتند؛ یعنی این مرتّب در نوبت است. این طور نیست که یکبار به نام خدا و دین ناله کند، بعد رها کند، بلکه این مرتّب در نوبت است. اگر «ناب، ینیب» باشد، «نابَ»؛ یعنی «انقطع»، «یَنیب»؛ یعنی «یَنقطع» کسی که منقطع «الی الله» است و فقط به آن سمت گرایش دارد، این را میگویند «مُنیب». «إِخْبَاتَ الْمُنِیبِین» و «إِنَابَةَ الْمُخْبِتِین»[1] از همین قبیل است.تنازع؛ پایان نزاع همین است
یکی از چیزهایی که قرآن کریم نهی کرده است مسئله نزاع است. فرمود: ﴿وَ لا تَنازَعُوا﴾؛[2] با یکدیگر اختلاف نکنید. البته میدانید که کار بدون اتّحاد پیش نمیرود. اگر کسی در حق متحد بود به مقصد میرسد و نظام را حفظ میکند. اگر کسی در باطل تلاش و کوشش کرد حتماً دسترسی پیدا میکند به تخریب و سرّ تخریب او این است که این جامعه متحد در تخریب است، چون هر دعوایی و نزاعی تا به اتّحاد نرسد اثر ندارد و هر نزاعی یقیناً به اتّحاد میرسد.فرمود: «وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ»؛ کسی که در مطلبی که نمیداند نزاع میکند، کوری او ادامه پیدا میکند. در جریان نزاع هم فرمود همین طور است. این کسی که نزاع میکند، هم قدرت خود را میکَند هم به اندازه خود قدرت دیگری را. دیگری که با او نزاع میکند، هم قدرت خود را میکاهد هم قدرت این را. این تا نیرو صرف نکند که قدرت او را نمیکاهد. فرمود پایان نزاع همین است.
بد را خوب میبیند خوب را بد میبیند
فرمود: «وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ» ـ آنجا دارد «زیغ» که امر سوم است، «زیغ» یعنی انحراف ـ «سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ»؛ کسی که بیراهه برود خوبی را بد میداند، چون درباره منافقین، قرآن کریم دارد که اینها ﴿یَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ﴾،[3] کار خوب برای اینها بد تلقی میشود، ـ معاذالله ـ دین برای اینها میشود افیون، فسون، فسانه و مانند آن. «وَ مَنْ كَثُرَ نِزَاعُهُ بِالْجَهْلِ دَامَ عَمَاهُ عَنِ الْحَقِّ وَ مَنْ زَاغَ سَاءَتْ عِنْدَهُ الْحَسَنَةُ وَ حَسُنَتْ عِنْدَهُ السَّیِّئَةُ»؛ بد را خوب میبیند خوب را بد میبیند.با دست خودش مشکلات را برای خود آفریده است
«وَ مَنْ شَاقَّ وَعُرَتْ عَلَیْهِ طُرُقُهُ»؛ کسی که دشمنی می ورزد، طَرْفِ و طُرُق او برای او دشوار است؛ پیمودن راه دشوار است «وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ»، ـ مُعضِل نه مُعضَل ـ «مُعضِل»؛ یعنی مشکل؛ کار او برای او مشکل است. منتها خودش به تعبیر مرحوم شیخ بهایی مثل این کرم ابریشم است که دور خود میتند و در آن وسط خفه میشود.[4] «کدود کدود القز ینسج دائما»؛[5] این کرم ابریشم دور خود میتند میتند میتند، در آن وسط خفه میشود.تشبیه مرحوم شیخ بهایی این است که انسانی که بیراهه میرود «کدودٌ»؛ خیلی کَدّ و تلاش و کوشش دارد، «کَدودِ القَز»؛ «دود قَز»؛ یعنی کِرم ابریشم که این «ینسج دائما»؛ دور خود میتند، در آن وسط خفه میشود. اینها هم فرمود همین طور هستند. «وَ أَعْضَلَ عَلَیْهِ أَمْرُهُ وَ ضَاقَ عَلَیْهِ مَخْرَجُهُ»؛ میخواهد بیرون بیاید نمیتواند. هیچ راهی برای برونرفت ندارد. این با دست خودش مشکلات را برای خود آفریده است.
پی نوشت:
[1] . مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج1، ص272.
[2] . سوره انفال، آیه46.
[3] . سوره توبه، آیه67.
[4] . کشکول شیخ بهایی؛ آیا نمیبینی که آدمیزاد در سراسر زندگیاش گرفتار بیچارگی است ، که هیچگاه امید درمان ندارد؟ اسیر رنجست ، همچنان که کرم ابریشم ، همواره میتند و سر انجام با اندوه ، در میان بافته های خود هلاک می شود.
[5] . الکافی(ط ـ الإسلامیة)، ج، ص316؛ «كدود كدود القزّ ینسج دائما ٭٭٭ فیهلك غمّا وسط ما هو ناسجه».
منبع:
جلسه درس اخلاق مورخ 1397/02/20 آیت الله جوادی املی؛ به نقل از سایت اسراء