تبیان، دستیار زندگی

نتیجه ادب به سادات

فرزندم را بزرگ داشتی ؛ ما نیز تورا بزرگ می داریم

حضرت آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی "مدظله العالی" می فرمودند: شیخ علی اکبر نهاوندی که پرجمعیت ترین نماز ایران را در مشهد الرضا علیه السلام بر پا می داشت ، وقتی آیت الله بروجردی به مشهد مشرف شد نماز جماعت خود را به آقای بروجردی سپرد و خود نیز پشت سر آقای بروجردی با تواضع تمام به نماز معظم له اقتدا می نمود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
 فرزندم را بزرگ داشتی ...!

نهاوندی علی اکبر

آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی (متوفای دوم جمادی الأولی1369ق) به تقدّس و تقوا خیلی معروف بود. ایشان در مشهد ساکن بود و در مسجد گوهرشاد نماز می خواند. شاید بتوان گفت که نماز وی از نظر عظمت و کثرت جمعیت در ایران اوّل بود. تا آخر شبستان پر از جمعیت می شد. چنین جمعیتی در هیچ جای دیگر نبود.
بروجردی

ایشان از نظر سنی از آیت الله بروجردی خیلی بزرگ تر بود. وقتی آیت الله بروجردی به مشهد مشرف می شود، حاج شیخ علی اکبر جای نماز جماعت خود را به آقای بروجردی واگذار می کند. همه ائمه جماعات مسجد گوهرشاد ـ به جز یک نفر ـ نمازهایشان را تعطیل می کنند.
ابوالحسن اصفهانی

تمام مدتی که آقای بروجردی در مشهد بود، آقای حاج میرزا احمد کفایی ـ که شخص اول مشهد از نظر ریاست و رئیس روحانیون آنجا بود ـ و آقای حاج شیخ علی اکبر ـ که شخص اول مشهد از نظر وجهه مردمی و تقوا بود ـ در یمین و یسار آقای بروجردی به ایشان اقتدا می کردند و ملازم نماز وی بودند.
شبیری

وقتی حاج شیخ علی اکبر نهاوندی به عتبات و نجف می رود، آیت الله سیدابوالحسن اصفهانی که مرجع کل شیعه بود، جای نمازش را به حاج شیخ علی اکبر تفویض می کند و ایشان به جای آسیدابوالحسن اصفهانی نماز می خواند. خیلی ها از حاج شیخ علی اکبر نقل کرده اند که گفته بود: در همان وقت صدایی شنیدم که :« عَظَّمْتَ وَلَدی عَظَّمتُکَ»؛ یعنی برای اینکه در مشهد آیت الله بروجردی را تعظیم کردی، ما هم در نجف تو را تعظیم کردیم.

زندگینامه آیت الله حاج شیخ على اکبر نهاوندى

آیت الله حاج شیخ على اکبر نهاوندى در سال ۱۲۷۸ هـ . ق. در شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود. او کودکى را در دامن خانوادهاى مذهبى پشت سر گذاشت و در نوجوانى وارد حوزه علمیه نهاوند شد. وى دروس مقدماتى را نزد شیخ جعفر بروجردى و حاج ملا محمد سرهبندى آموخت، سپس به بروجرد هجرت نمود و دروس سطح را نزد شیخ آقا حسین شیخ الاسلام، آقا ابراهیم بن مولى حسن تویسرکانی، سید ابوطالب و دیگران فرا گرفت. آیت الله نهاوندى براى ادامه تحصیل به حوزه علمیّه مشهد مقدس راه یافت و در درس شیخ عبدالرحیم بروجردی، آقا میرزا سید على حائرى یزدى و حاج شیخ محمد تقى بجنوردى مشهدى شرکت کرد. وی مدتى نیز براى کسب دانش در اصفهان به سر برد، سپس به حوزه علمیه تهران رفت و در مجلس درس حاج میرزا حسن آشتیانی، میرزا عبدالرحیم نهاوندى و میرزا محمد اندرمانى حضور یافت. او در حوزه علمیه تهران، فلسفه و علوم معقول را نزد میرزا محمد رضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه و حیدر خان نهاوندى آموخت. سپس به عتبات عالیات هجرت نمود و در سامرا، در درس میرزا محمد حسن شیرازی شرکت کرد. او در سال ۱۳۰۸ هـ . ق به حوزه علمیه نجف عزیمت کرد و در درس سید محمد کاظم طباطبایى یزدی، آخوند خراسانی، شیخ محمد طه نجف، میرزا حبیب الله رشتی، شیخ الشریعه اصفهانی، شیخ محمد حسن مامقانی، مولى لطف الله مازندرانى و حاجى نورى (صاحب مستدرک) شرکت کرد.[۱]
آیت الله العظمى مرعشى نجفى (ره) در مورد آیت الله نهاوندى چنین فرموده است:
 او مهارت ویژهاى در علم حدیث و مقدمات آن مانند علم رجال و علم درایه داشت. وى فقیهى اصولى و متکلمى مفسر بود. ایشان هم درس پدرم، علامه آیت الله سید شمس الدین محمود حسینى مرعشى نجفى (متوفا: ۱۳۳۸ هـ . ق.) بود، و در درس بسیارى از بزرگان شرکت میکرد.[۲]

بازگشت به ایران

 شیخ على اکبر نهاوندى در اواخر ماه ذیقعده سال ۱۳۱۷ هـ . ق، به سبب مریضی، به ایران بازگشت و یک ماه و نیم در تبریز ماند، سپس به نهاوند رفت و تا نیمه ماه ذیحجه سال ۱۳۲۲ هـ . ق، در آن جا ماند؛ سپس در ابتداى محرم سال ۱۳۲۳ هـ . ق، به تهران رفت و ۶ سال در تهران اقامت کرد.

او در سال ۱۳۲۸ هـ . ق، به مشهد رفت. وى در مسجد گوهرشاد نماز میخواند و هر شب، بعد از نماز منبر میرفت. سخنان ایشان تأثیر به سزایى بر مردم میگذاشت. او بیشتر عمرش را به نگارش کتاب سپرى نمود.

اساتید

میرزا حبیب الله رشتی: وى دانشمند و محقق ژرفنگر و از بزرگ فقیهان جهان تشیّع بود که زهدش زبانزد خاص و عام بود. ایشان صاحب دهها اثر ارزشمند در موضوعات مختلف میباشد.

 آیت الله شیخ ملاّ علی نهاوندى (مؤسس نهاوندی): وى از مراجع بزرگ تقلید شیعه و در علم اصول صاحب نظر بود. او به دلیل سلیقه خاصى که در علم اصول داشت، به آیت الله موسس معروف بود. وى داراى تألیفات بسیارى از جمله: تشریح الاصول الصغیر، تشریح الاصول الکبیر میباشد.

سید ابوالقاسم اشکوری، نویسنده کتاب جواهر العقول.

آخوند خراسانی، نویسنده کتاب کفایه الاصول: او از مراجع بزرگ تقلید و مدرّس کم نظیر حوزه علمیّه نجف و از سلسله حماسه سازان تاریخ معاصر ایران بود. از وى تألیفات متعددى به جاى مانده است.

 حاج میرزا حسین خلیلى تهرانی.
شیخ محمد حسن مامقانی.
سید محمد کاظم طباطبایى یزدی، نویسنده کتاب العروه الوثقى و دهها اثر ارزنده دیگر: او از بزرگترین مراجع و علماى زمان خود بود.
 شریعت اصفهانى (شیخ الشریعه).
شیخ محمد طه نجف.
حاج میرزا حسین نوری: او یکى از بزرگان محدثین شیعه و نویسنده کتاب «مستدرک الوسایل و مستنبط المسائل» و دهها اثر ارزنده دیگر بود
مشایخ روایى آیت الله نهاوندى
    میرزا حبیب الله رشتی.
    شیخ الشریعه اصفهانی.
    سید ابوالقاسم اشکوری.
    سید حسین کوه کمری.
    سید مرتضى کشمیری.
    حاج میرزا حسین نوری.

راویان حدیث از حاج شیخ علی اکبر نهاوندى
سید شهاب الدین مرعشى نجفى (۱۲۷۶ ـ ۱۳۶۹ ش.) او از مراجع بزرگ تقلید شیعه و صاحب دهها اثر ارزشمند و مؤسس «کتابخانه بزرگ آیت الله العظمى مرعشى نجفی» در قم است.
شیخ محمد شریف رازى (۱۳۶۴ هـ . ش.) نویسنده کتاب ارزشمند «گنجینه دانشمندان».
شیخ محمد على اردوبادی.
سید على نقى فیض الاسلام (مترجم نهج البلاغه).

 تألیفات

۱-البنیان الرفیع (اخلاق ربیعی)این کتاب در قطع وزیرى و در یک مجلّد به صورت چاپ سنگى و در ۳۲۴ صفحه به چاپ رسیده است. تاریخ شروع نگارش این کتاب سال ۱۳۳۷ هـ . ق. و تاریخ اتمام آن سال ۱۳۴۱ هـ . ق. است. این کتاب در شرح احوال ربیع بن خثیم معروف به خواجه ربیع است و متشکّل از یک مقدمه و هشت باب و یک خاتمه است. باب اول: در ردّ اشکالاتى است که به خواجه ربیع وارده شده است. باب دوم: در بیان قرائنى است که دلالت بر خوبى وى دارد. باب سوم: در بیان عبارات علماى علم رجال در مورد خواجه ربیع است و در باب چهارم: سخنانى از خواجه ربیع آورده شده است. که همگى دلالت بر نیکویى وى دارد و در باب پنجم: حکایاتى از او که دلالت بر ممدوح بودن وى است، آمده و در باب ششم: صفات نیکوى او آورده شده است. باب هفتم: متضمّن حالات زهّاد ثمانیه (هشت زاهد بزرگ) است که خواجه ربیع یکى از آنهاست و در باب هشتم: کیفیت بناى مقبره خواجه ربیع و در خاتمه نیز آداب زیارت قبور مؤمن و صالحان آمده است.

۲-جنّهُ العالیه و جعبهُ الغالیه؛ نگارش این کتاب در سه جزء و در سال ۱۳۴۱ هـ . ق. به اتمام رسید و هر سه جزء در یک مجلّد به قطع رحلى و چاپ سنگى به چاپ رسید. این کتاب کشکولى است که مطالب مختلف در آن شماره گذارى شده و هر جزء آن مشتمل بر ۳۳۳ مطلب از مطالب مختلف که شامل: حکایات، مواعظ، تفاسیر غریبه، تأویلات عجیب، نصایح، منامات، معالجات و مناظرات و… است.

 ۳-جنّتان مدهامّتان این کتاب در قطع رحلى و در دو جزء به صورت چاپ سنگى به چاپ رسیده است. جزء اول (الجنه الاولی) ۲۰۹ صفحه و جزء دوم (الجنّه الثانیه) ۲۰۶ صفحه است. جزء اول مشتمل بر ۵۰۴ جوهره و جزء دوم مشتمل بر۵۴۱ جوهره است.هر جوهره از این کتاب در مورد مسائل مختلفى از عقاید و اخلاق و عرفان و… است.

۴-راحه الرّوح یا کشتى نجات؛ این کتاب شرحى است برحدیث شریف نبوى که در کتابهاى شیعه و اهل سنت آمده است که پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه و آله ـ فرمود: مثل أهل بیتى کمثل سفینه نوحٍ من رکبها نجى و من تخلّف عنها غرق؛ اهل بیت من به مثابه کشتى نوحاند که هر کس بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که از آن واماند، غرق گردید.
این کتاب به قطع وزیرى و در ۵۱۲ صفحه توسط کتاب فروشى جعفری، مشهد به چاپ رسید. نگارش کتاب در سال ۱۳۴۱ هـ . ق. به پایان رسید.

۵-خزینه الجواهر فى زینه المنابر، این کتاب در سه بخش؛ اصول دین، فروع دین و اخلاق، نگارش یافته و در هر بخش، آیات، روایات، مواعظ و حکایات مربوط به آن بخش به ترتیب آورده شده است. این کتاب مشتمل بر شرح و تفسیر ۴۰ آیه و ۷۷ روایت و ۸۰ موعظه و ۲۰۰ حکایت است.
نگارش این کتاب در سال ۱۳۳۶ هـ . ق. به پایان رسید و به قطع وزیرى و در ۷۲۲ صفحه، از طرف انتشارات کتابفروشى اسلامیه به زیور طبع آراسته گردیده است.

۶-گلزار اکبرى و لاله زار منبری، این کتاب در ۱۱۴ فصل ـ به عدد سورههای قرآن ـ تنظیم شده و هر فصل آن به«گلشن» نامگذارى گردیده است. در واقع، این کتاب کشکولى است از مطالب مختلف، با این تفاوت که مطالب آن بر اساس موضوع هر گلشن و فصل، دسته بندى و مطالب هم سنخ در یک گلشن و پشت سر هم آورده شده است؛ برخلاف کشکولهاى رایج که مطالب پراکنده در آن پشت سرهم و بدون باب بندى آمده است. این کتاب در سال ۱۳۴۴ هـ . ق. نوشته شد و در چاپخانه حاج محمدعلى علمی به قطع وزیرى و در ۶۶۷ صفحه چاپ شده است.

۷-انوار المواهب، این کتاب در قطع رحلى و به صورت چاپ سنگی، در چهار جزء است که در یک مجلّد به چاپ رسیده است. موضوع آن، مناقب و فضائل معصومین ـ علیهم السلام ـ است. جزء اول آن در فضائل و مناقب پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ و جزء دوم در فضائل حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ و جزء سوم در مناقب امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ و جزء چهارم در مناقب و فضائل امام دوم تا امام یازدهم ـ علیه السلام ـ است.
تاریخ شروع این تألیف سال ۱۳۳۴ هـ . ق. و تاریخ اتمام آن سال ۱۳۴۰ هـ . ق. است. مجموع صفحات این کتاب ۵۶۹ صفحه است.

۸-العبقرى الحسان فی تواریخ صاحب الزمان (عج)، این مجموع در قطع رحلى به صورت چاپ سنگى و در دو مجلّد به چاپ رسیده و در شرح احوال حضرت ولى عصر (عج) است. این کتاب به گفته مؤلف به منزله جلد دوم کتاب انوار المواهب است. این کتاب در پنج قسمت نگارش یافته و هر قسمت آن به «بساط» نامگذارى شده است.

۹-جواهر الکلمات (جواهر الزواهر فى شوارد النوادر) این کتاب در قطع رحلى و و در دو جزء و به صورت چاپ سنگى به چاپ رسیده است.

 ۱۰-وسیله النجات و عناوین الجمعات فى شرح دعاء السمات، این اثر شرحى است بر دعاى سمات و داراى مقدمهای است در مورد دعا و اهمیت آن. نگارش این کتاب در سال ۱۳۳۱ هـ . ق. به پایان رسید.این کتاب در ۳۲۰ صفحه وزیرى از طرف انتشارات نهاوندى به چاپ شده است.

 ۱۱-انهار النوائب فی اسرار المصائب.
    ۱۲-حاشیه فرائد الاصول على المبحث البراءه.
    ۱۳-رساله الحقیقه و المجاز.
    ۱۴-وسائل العبید الى مراحل التوحید.
    ۱۵-رشحه الندى فی مسأله البداء.
    ۱۶-صلاه المسافر (تقریردرس شیخ محمد طه نجف)
    ۱۷-طور سینا در شرح حدیث کسا.
    ۱۸-الفتح المبین فى ترجمه الشیخ على الحزین.
    ۱۹-الفوائد الکوفیه فى ردّ الصوفیه.
    ۲۰-کشف التطیه عن وجوه التسمیه.
    ۲۱-لمعات الانوار فى حلّ مشکلات الآیات و الاخبار.
    ۲۲-مفرح القلوب و مفرّج الکروب.
    ۲۳-المواریث (تقریر درس سید محمد کاظم طباطبایى یزدی)
    ۲۴-النفخات العنبریّه فى البیانات المنبریّه.
    ۲۵-الید البیضاء فى مناقب الامیر و الزهرا ـ علیهم السلام ـ .
    ۲۶-الیاقوت الاحمر فى من رأى الحجه المنتظر (عج)
    ۲۷-سبع المثانی، در مناقب حسن اول تا حسن الثانى (پیشوایان دهگانه)
    ۲۸-العسل المصفى فى نکت اخبار مناقب المصطفی.
    ۲۹-الکواکب الدّرى فى نکت اخبارمناقب امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ .[۳]

 توجه به ادبیات
حاج شیخ على اکبر نهاوندى علاقه فراوانى به شعر و قطعات ادبى و جملات و عبارات موزون اعم از ادبیات عرب و فارسى داشته. این علاقه از ذکر و نقل اشعار فراوان و کلمات حکمت آموز در کتابهاى متعدّد ایشان، به وضوح مشاهده میشود. او همواره در مقالات خویش، سعی در ارائه معانى بلند در قالب نثری مسجّع و موزون داشت و از قلمى شیوا و روان برخوردار بود.

ویژگیهای اخلاقى

یکی از مؤمنین[۴] میگوید: حدود چهل سال قبل که در شهربانى آن زمان در تهران مشغول خدمت بودم، یک شب هنگام گشت شبانه به شخصى برخورد کردم که پس از کمى صحبت معلوم شد که کلیمى مذهب است. ایشان پس از این که فهمید بنده نهاوندى هستم، به تعریف و تمجید از اهالى نهاوند پرداخت و گفت: عالم دینى شما حق بزرگى برگردن ما کلیمیها دارد. گفتم: چطور؟ گفت: من از کلیمیهاى مشهد هستم، چند سال پیش عدهاى از متعصبین ناآگاه هنگام برپایى یکى از مراسم مذهبى ما، نقشه برهم زدن مراسم را در نهاوند کشیده بودند، وقتى این حمله در حال شکلگیرى بود، ما چاره اى جز این ندیدیم که جریان را به اطلاع شیخ على اکبر نهاوندى که نفوذ و محبوبیت فراوانى در بین مردم داشت، برسانیم. ایشان پس از اطلاع، سراسیمه خود را به محل رساند و پس از دعوت نمودن همگان به آرامش، سخنرانی غرّایى درباره مقام حضرت موسى ـ علیه السلام ـ و نحوه برخورد با اقلیتها و این که یهودیان این مراسم را به استناد کدام یک از آیات تورات به جاى میآورند، ایراد نمود. کلیمیان چنان تحت تأثیر کلمات و وسعت اطلاعات او قرار گرفتند، که اشک از دیدگانشان جارى شد. برخى از آنان گفتند: گوئیا موسى ـ علیه السلام ـ زنده گشته و احکاممان را به ما تعلیم میدهد. آن عده از مسلمانان نیز از کار خود پشیمان شدند و متفرق گشتند.

 سخت کوشى در راه تحصیل علم

آیت الله نهاوندى مینویسد: خواجه عبدالله انصارى در «نفحات الانس» میگوید:   «من سیصد هزارحدیث یاد دارم با هزار هزار اسناد. آنچه من در طلب حدیث حضرت مصطفى ـ صلى الله علیه و آله ـ کشیم هرگز از احدى نکشیده، یک منزل از نیشابور تادیزباد باران میآمد و من براى آن که جزوه هاى حدیث خیس نشود در حال رکوع راه میرفتم و آنها را در زیر شکم نهاده بودم. شب در نور چراغ، حدیث مینوشتم و فراغت نان خوردن را نداشتم، مادرم نان پاره و لقمه میکرد و در دهان من مینهاد.
نظیر حالت خواجه از براى خود حقیر نیز اتفاق افتاد. در سال ۱۳۱۸ هـ . ق. که از نجف اشرف بیرون آمده و به جانب بلاد عجم میآمدم، آب طغیان نمود و سد کاظمین و بغداد را خراب نمود و از حدود بغداد تا حدود سراى خاکسترى را آب گرفته بود. قُفّه[۵] در میان آب انداخته و زوّار و عابرین را عبور میدادند. حقیر در میان قفّه به پا ایستاده و مؤلفات فقه و اصول خود را در ساروقی[۶] بسته و بالاى سرخود نگه داشته بودم که اگر فرضاً غرق شدم، اول خود غرق شوم بعد از آن نوبت به آن مؤلفات برسد و تا به حال که این مقام را تحریر مینمایم و مقارن ظهر روز یکشنبه بیست و یکم ماه شعبان المعظم سال ۱۳۴۱ هـ . ق. است، اگر مدعى شوم که در منزل خود از بدو تحصیل تا حال غذایى با فراغت بال صرف ننموده، به جهت اشتغال به مطالعه کتب و نوشتجات، همانا ادعایى قریب به صدق نموده ام. از خداوند توفیق آن چه را دوست دارد و مورد رضایت اوست مسئلت دارم.[۷]

وفات

وی عاقبت در روز سه شنبه نوزدهم ربیع الثانى سال ۱۳۶۹ هـ . ق در ۹۱ سالگى چشم از جهان فروبست. با اعلام وفات این بزرگ مرد از مأذنه مساجد و حرم رضوی، مردم دسته دسته به کوچهها و خیابانها ریختند و بدن مطهر این عالم ربانى را با اندوه و ماتم فراوان تشییع نمودند.
پیکر پاک ایشان در «دار السعاده»، درجوار مرقد مطهر امام رضا ـ علیه السلام ـ نزدیک قبر شیخ مرتضى آشتیانی، طرف پایین پاى مبارک حضرت رضا ـ علیه السلام ـ در صحن جدید، متصل به درب حرم مطهر به خاک سپرده شد.
آقای مروّج که از سرایندگان مادّه تاریخ در مشهد بود، در تاریخ رحلت ایشان سروده اند:
 
آمده اندوه و سرافکند و پى تاریخ گفت: شد نهاوندى مقیم اندر درِ سلطان توس
علی مصباح

 
منابع:

[۱] . ریحانه الادب، ج ۶، ص ۲۶۹ ـ ۲۷۰٫
[۲] . المسلسلات فى الاجازات، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷٫
[۳] . معجم مؤلفی الشیعه، ص ۴۲۲ و ۴۲۳٫
[۴] . همان.
[۵] . قفه: قایق، زورق.
[۶] . ساروق، پارچه چهارگوش، سفره.
[۷] . نهاوندی، شیخ على اکبر، جنه العالیه، ج ۲، ص ۵۳ ـ۵۴، شماره ۱۳۱