وقتی کلاهم قاضی می شود
وقتی به بلوغ میرسیم و ارزشها و معیارهای خودمان را پیدا میکنیم موضوع یکپارچگی شخص در ارزیابی خود از اهمیّت والایی برخوردار میشود.
انسجام زمانی ایجاد میشود که ایدهالها، باورها، معیارها و برداشتها و رفتارمان از همخوانی برخوردار باشند. انسجام زمانی ایجاد میشود که رفتارمان با ارزشهایمان سازگار باشند و ایدهآلهایمان با اعمالمان همخوانی داشته باشند.
وقتی رفتارمان با قضاوتمان از آنچه درست است در تضاد باشد، آبرویمان در نزد خودمان از بین میرود. کمتر به خودمان احترام میگذاریم و اگر این شرایط ادامه پیدا کند و عادت شود، کمتر به خودمان اعتماد میکنیم و یا اصولاً اعتمادمان به خود سلب میشود.
در بحث درباره ی انسجام ، به سوالاتی از این قبیل برمیخوریم: آیا من شخص صادق، قابل اعتماد و مورد اطمینان هستم؟ آیا بر سر قول و قرار خود میایستم؟ آیا کارهایی را که تحسین میکنم انجام میدهم؟ آیا از کارهایی که آن را زشت و مذموم میپندارم خودداری میکنم؟ آیا منصف هستم؟ آیا در برخورد با دیگران جانب انصاف را میگیرم؟
وقتی به معیارهای خود خیانت میکنیم
اگر برای فرزندانم از صداقت و راستگویی حرف بزنم و با این حال به دوستان و همسایگانم دروغ بگویم؛ وقتی بر دیگران به این دلیل که به عهد خود وفا نمیکنند خشم بگیرم و با این حال به عهد خود وفا نکنم، اگر دم از کیفیت بزنم و با این حال کالای نامرغوب بفروشم، اگر برخلاف اعتماد و اطمینانی که دیگران به من دارند علیه منافع آنها اقدام کنم، اگر وانمود کنم که به نقطه نظر کارکنانم بها میدهم و با این حال بدون توجّه به نظرات آنها تصمیماتم را از پیش گرفته باشم؛ اگر از همکارانم بخواهم نظرات مشورتی بدهند و بعد آنها را به جرم حرفی که مخالف نظر من زدهاند مجازات و سرزنش کنم، اگر موفقیّتها و دستاوردهای همکارانم را دست کم بگیرم، اگر به همکارانم به این دلیل که وضع خوب نیست حقوق کمتری بدهم و با این حال برای خودم پاداش کلان در نظر بگیرم، اقدامی ریاکارانه صورت دادهام. ممکن است به شکلی توجیه کنم ، امّا به حرمت خود چنان لطمهای زدهام که به این سادگی توجیهپذیر نیست.
یکی از بزرگترین خود فریبیها این است که به خود بگوییم «تنها من می دانم.» تنها من میفهمم که دروغگو هستم، تنها من میدانم که با دیگران درست رفتار نکردم، تنها من میدانم که به قول و قرار خود عمل نکردم.
مفهوم این مطلب این است که قضاوت من مهمّ نیست، قضاوت دیگران است که اهمیّت دارد. امّا وقتی موضوع به عزّت نفس میکشد باید بیش از هر کسی از خودم بترسم. در جلسه ی دادگاه ذهنم، تنها داوری و قضاوت من است که اهمیّت دارد. «من» داوری است که فرار کردن از او امکانپذیر نیست.
منبع : روان شناسی عزت نفس
مترجم : مهدی قراچه داغی – با تغییر و تلخیص
مقالات مرتبط :