اول و آخر بندگی
اگر بدانیم انتهای بندگی چیست هیچ وقت خسته نمیشویم، چه هفتاد سال چه بیشتر طول بکشد. اول و آخر بندگی عبد است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : شنبه 1397/04/09
اخلاق عاشقی با اخلاق بندگی یکی است. در همه حرفهها، باید یک مدتی شاگردی کرد تا کار بلد شد(اوستای کار شد). آیا بندگی هم همینطور است؟ آیا ما بعد از مدتی بندگی به درجهای میرسیم که یک خدای کوچک برای خدای بزرگ میشویم؟
قصه بندگی فرق میکند، قصه بندگی و نوکری کاسبی نیست. اگر بدانیم انتهای بندگی چیست هیچ وقت خسته نمیشویم، چه هفتاد سال چه بیشتر طول بکشد. اول و آخر بندگی عبد است. چرا روزهای اولی که با خدا رفیق میشویم، لذت خاصی دارد اما بعد از آن همه چیز فرق میکند؟ نوکری هم همین است. چرا آن لذتهایی که اوایل از هیئتها میبردیم دیگر نمیبریم؟
چون آن اوایل که با خدا رفیق شدیم در خانه خدا میرفتیم و میگفتیم؛ میشود هنگام سحر من را بیدار کنی تا با تو صحبت کنم؟ خدا هم اجابت میکرد. شب بعد باز هم همین درخواست بود تا چندین شب که نماز شب میخواندیم؛ کم کم در خانه خدا میآمدیم آن کسی نبودیم که هیچ چیزی نداشتیم. الان آن انسانی هستیم که بیست شب نماز شب دارد، الان در خانه امام حسین علیه السلام میروم آن رئیس هیئتی هستم که ۳ سال کار کردهام.
ما عملا به خدا گفتیم دیگر نمیخواهد ما را بیدار کنی، خودمان بیدار میشویم. یادمان رفت ما مثل بچهای هستیم که نمیتواند راه برود و مادر دستش را گرفته و راه میبرد اگر آن بچه باور کند که میتواند خودش راه برود میگوید دستم را رها کن، و همین باعث زمین خوردنش میشود. وقتی رسول خدا(ص) میفرمایند: خدایا مرا به اندازه یک چشم برهم زدن به خودم وا مگذار ما چه میگوییم؟ مشکل ما اینجاست که به نوکری و اعمال پوسیده اعتماد کردیم و حرکت نمیکنیم، رشد نمیکنیم.
« بخشی از سخنرانی حجت الاسلام دارستانی/ بهار ۹۷ »
منبع: خبرگزاری بین المللی قرآن