تبیان، دستیار زندگی

پشمالوی مامان

قصه امروز ما در مورد یه میمون کوچولو پشمالو هست که تصمیم می گیره هر کاری مامانش انجام می ده، اون هم انجام بده. این میمون کوچولو و بازیگوش کلی ماجرا داره. پس بیاید ادامه قصه را با هم بخوانیم...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
پشمالوی مامان
مامان‌ میمون به درختِ نارگیل تکیه داده بود و کتاب می‌خواند. بچه‌میمون هم نشسته بود کنارش، کتاب می‌خواند. مامان‌میمون از بالای عینکش بچه‌میمون را نگاه کرد.

بچه‌ میمون هم از بالای عینکش مامان‌میمون را نگاه کرد. مامان‌میمون گفت: «پشمالوی مامان! می‌شه کارهای من رو تکرار نکنی؟ برو نارگیل‌ بازی کن.» بچه‌میمون اخم کرد. گفت: «نمی‌خوام. می‌خوام کتاب بخونم.»

مامان‌میـمون گفت: «باشـه. پس من می‌رم نارگیل بخورم.» و کتابش را بست و از شاخه‌ها بالا رفت و نارگیل چید. بچه‌میمون هم کتابش را بست و از شاخه‌ها بالا رفت و نارگیل چید.

مامان‌میمون گفت: «تو که می‌خواستی کتاب بخونی گوش‌ گنده‌ی مامان؟!» بچه‌میمون گفت: «گفتم بیام یه نارگیل بخورم.» مامان‌میمون نارگیلش را سوراخ کرد و آبش را سَر کشید.

گفت: «می‏شه بپرسم بعدش می‌خوای چی کار کنی؟»

بچه‌میمون هم نارگیلش را سوراخ کرد و گفت: «خودت چی؟» مامان‌میمون گفت: «می‌خوام روی شن‌ها دراز بکشم و آفتاب بگیرم.»

بچه‌میمون گفت: «اتفاقاً منم می‌خوام روی شن‌ها آفتاب بگیرم.» مامان‌میمون نارگیلش را پرت کرد زیر درخت و گفت: «می‏شه هر کاری من می‌کنم تو همون رو نکنی؟»
بچه‌میمون گفت: «من که کارهای تو رو نمی‌کنم که. اتفاقی این جوری می‌شه.»

و نارگیلش را پرت کرد زیر درخت. مامان‌میمون گفت: «من می‌خوام تنها باشم پشمالوی مامان! می‌خوام روی درختِ نارگیل تنها باشم. می‌شه؟»

بچه‌میمون گفت: «اتفاقاً من هم می‌خوام تنها باشم. روی درختِ نارگیل.» مامان‌میمون گفت: «اوووف! از دستِ تو! باشه.»و کتابش را باز کرد. بچه‌میمون هم کتابش را باز کرد.

مطالب مرتبط:
میمون پلاستیکی
میمون بازیگوش
میمون های دماغ پهن طلایی از چین

کانال کودک و نوجوان تبیان
تنظیم: شهرزاد فراهانی -نویسنده: سید نوید سیدعلی اکبر
مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.