تبیان، دستیار زندگی

به مناسبت شهادت حضرت حمزه(ع)؛

دستور پیامبر(ص) به برپایی عزای حمزه سیدالشهداء

آنقدر نور ایمان در دل حمزه تابیده بود که او به پیامبر تعصب داشت! یعنی تسلیم محض بود. هیچ نقدی را تاب نمی‌آورد. هیچ عداوتی را تاب نمی‌آورد. کوچکترین و کمترین کلمه‌ای را که دون شأن پیامبر باشد تحمل نمی‌کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
حمزه سیدالشهدا
در سالروز شهادت حضرت حمزه علیه السلام بر آن شدیم تا در گفتگو با محمد علی موحدی؛ محقق و پژوهشگر علوم انسانی به مرور زندگی حضرت حمزه علیه السلام پرداخته و از کم و کیف آن بیشتر آگاه شویم.

تبیان: مستندات تاریخی، ایمان آوردن حضرت حمزه علیه‌السلام را چه برهه‌ای از زمان می‌دانند؟

حضرت حمزه بن عبدالمطلب از مهمترین یاران و حامیان رسول خدا هم در مکه و هم در مدینه بود. ایشان نیز مانند برادر بزرگترشان حضرت ابوطالب در ابتدا ایمان خود را مخفی می داشت و از پیامبر بدون اظهار به اسلام دفاع می کرد تا جریان جسارت و هتک حرمتی که ابوجهل نسبت به پیامبر در کنار کعبه انجام داد، پیش آمد. وقتی خبر این جسارت به جناب حمزه رسید، به شدت برافروخت و سراغ ابوجهل رفت و او را در میان همگان مفتضح کرد. چنان به سر او زد که  سرش شکست و چنین فرمود: « أَتَشْتُمُهُ وَأَنَا عَلَى دِینِهِ»؛ آیا به او جسارت می کنید در حالی که من بر دین او هستم و به او ایمان آورده ام؟

همین جمله از جناب حمزه نشان می دهد که وی پیش از این جریان به پیامبر ایمان آورده بوده ولی عموم مردم از آن آگاه نبودند. به نظر می رسد که در جریان "یوم الدار" در سال سوم بعثت که در خانه حضرت ابوطالب برگزار شد و در آن جریان پیامبر دعوت خود را علنی فرمود و عشیره بنی هاشم را دعوت نمود تا به دستور قرآن مبنی بر «و انذر عشیرتک الاقربین» عمل نماید، مومنان و مشرکان فراوانی در آن جلسه حاضر بودند. آنچه برای ما مسلم است این است که در آن جلسه افرادی مثل  ابولهب و البته بسیاری دیگر حتما مشرک بودند و کسانی چون جناب ابوطالب، جناب جعفر، جناب حمزه و در راس همه مولایمان امیرالمومنین مومن به پیامبر بودند و پیش از این جلسه به رسول خدا ایمان آورده بودند. بنابراین حضرت حمزه از کسانی است که در زمان دعوت مخفیانه به رسول خدا ایمان آورد.

تبیان: برایمان از رابطه پیامبر اسلام و عمویشان حضرت حمزه بفرمایید.

درباره رابطه پیامبر و حضرت حمزه باید بگویم که اولا به خلاف تصور غالب جامعه و توده عمومی مردم جناب حمزه فاصله سنی کمی با پیامبر داشتند. شاید ما فکر کنیم که آن بزرگوار چون عموی پیامبر بودند باید حداقل 15 الی 20 سال از پیامبر بزرگتر باشند، اما اینطور نیست. چهره ای که از حضرت حمزه در فیلم "الرساله" یا همان فیلم "محمد رسول الله" در ذهن‌ها مانده نیز به این تصور غلط دامن زده است. در آن فیلم دیدیم که در ابتدای دعوت علنی پیامبر جناب حمزه با مو و محاسن سفید و حتی ابروی سفید ظاهر می‌شود. این تصویر کمک می کند که فکر کنیم ایشان سن و سال زیاد داشتند، حال آنکه گاهی گفته می شود ایشان حتی از پیامبر کوچکتر بوده اند.

اینکه کسی چون حضرت فاطمه هر هفته به زیارت جناب حمزه می‌رفتند از جایگاه بسیار بلند ایشان حکایت می‌کند. وقتی رسول خدا او را اسد الله و اسد رسول الله خواندند و وقتی که بعد از شهادت ایشان او را سید‌الشهدا خواندند. این‌ها همه نشان از عظمت کسی دارد که داریم درباره او صحبت می‌­کنیم.



جناب حمزه تقریبا هم سن و سال پیامبر بوده

سال دقیق تولد ایشان معلوم نیست ولی مورخان و اصحاب تراجم و رجال گاهی ایشان را تا چهار سال کوچک تر و گاهی تا دو سال مسن تر از پیامبر دانسته اند. هر کدام که باشد نشان می دهد که آن بزرگوار تقریبا هم سن و سال پیامبر بوده و من دلم می خواهد که اینطور فکر کنم که او هم بازی دوران نوجوانی رسول خدا بوده است. رفیق دوران جوانی رسول خدا بوده است.

حمزه برادر رضاعی پیامبر نیز هست

یک نکته دیگر هم به این رابطه نزدیک و عاطفی کمک می کند و آن اینکه حمزه بن عبدالمطلب، برادر رضاعی رسول خدا است. زیرا او و پیامبر هر دو از ثوبیه شیر خورده اند. وقتی رسول خدا در مدینه میان مسلمین عقد اخوت برقرار نمود، حمزه را با یکی از دوست داشتنی ترین اصحاب و یارانش یعنی زید بن حارثه شهید بزرگوار موته برادر نمود. این اتفاق برای من یادآور رابطه پر عاطفه پیامبر و حمزه است.

پیامبر هفتاد مرتبه یا حتی بیشتر بر حمزه نماز خواند!

وقتی که رسول خدا قرار شد حمزه سید الشهداء  را دفن کند، اینقدر او را دوست داشت که گویی بر رسول خدا سخت بود که از او دل بکند و او را دفن کند. شیعه و سنی نقل کرده اند که پیامبر هفتاد مرتبه یا حتی بیشتر بر حمزه نماز خواند! در مقابل محبت و حمایت و از همه مهمتر تعصب حمزه به رسول خدا و خاندان اهل بیت نیز نکته ای است که هر کس درباره حمزه مطلبی گفته یا نوشته به آن پرداخته است.

تعصبی که به بهشت می‌برد

همین قدر بگویم که رسول خدا فرمود: «هیچ تعصبی به بهشت نمی‌رود مگر تعصب حمزه نسبت به من!» این مطلب خیلی معنا دارد. محبت و دلباختگی حمزه به رسول خدا به قدری در دل او شعله می کشید که از آن تعبیر به تعصب شده است. و چون معلوم است که این تعصب تعصبی بهشتی است، پس شکی نیست که این تعصب، صرفِ تعصب به یک شخص یعنی تعصب به فرزند برادر نیست، بلکه تعصب به حق است. یعنی آنقدر نور ایمان در دل حمزه تابیده بود که او به پیامبر تعصب داشت! یعنی تسلیم محض بود. هیچ نقدی را تاب نمی آورد. هیچ عداوتی را تاب نمی‌آورد. کوچکترین و کمترین کلمه ای را که دون شأن پیامبر باشد تحمل نمی کرد.

تبیان: حمزه علیه السلام در کدام یک از جنگ‌ها به شهادت رسیدند؟

پیامبر بعدها فرمودند یکی از تلخ ترین و سخت ترین روزهای زندگانی اش جنگ احد بود. اما احد با همه مصایب و غم هایش نکاتی هم برای بالیدن دارد. مثل عاشورا که بزرگترین مصیبت عالم است ولی وقتی به مومنان آن روز بنگری جز زیبایی نخواهی دید. سخت ترین قسمت احد شاید آن موقعی باشد که خیلی ها به محض سخت شدن کار پا به فرار گذاشتند! آبروی نداشته خودشان را بردند و پیامبر را در میان مشرکان تنها رها نمودند تا کشته شوند. دندان پیامبر شکست. جز مولا که با تمام جسم و جانش از رسول خدا دفاع می نمود و چند تن دیگر از مومنان حقیقی مثل شهید بزرگوار و سید شهیدان آن روز جناب حمزه، بقیه به راحتی هرچه تمامتر گریختند!

فراریان کارزار احد را بشناسیم

یکی از همین فراریان سال ها بعد وقتی که در مدینه خطبه نماز جمعه می خواند گفت که روز احد به قدری با سرعت فرار میکردم که احساس می کردم مانند بز پرش و خیزش دارم و انگار مثل بز که از کوه بالا می رود من نیز در کارزار احد از کوه بالا میرفتم و فرار میکردم. در روایات داریم که پیامبر برخی از فراریان را به نام صدا زدند. اما آنها توجه نکردند. این ها همان هایی بودند که بعدها در جریان خیبر هم فرار کردند. در حنین هم فرار کردند. برخی دیگر از این ها شاید کسانی بودند که در موته نیز فرار کردند. لذا فرار در احد، اولین فرارشان بود ولی قطعا آخرین فرارشان نبود.

جالب است یکی دیگر از این فرارایان به همراه دو تن دیگر آنقدر فرار کردند که سه روز بعد برگشتند! در این میان رسول خدا و تعداد اندکی ماندند و پایمردی کردند. گفته شده که تمام بدن حضرت امیر در جریان احد زخم برداشت. حضرت جای سالم به تن نداشتند. آن ها فرار کردند و کسانی چون حمزه شهید شدند.

گردنبندی از انگشتان حمزه بر گردن مادر معاویه

سپاه مسلمین که متفرق شد، مشرکان حمزه را مثله کردند. انگشت‌های دست و پاها و بینی و گوش او را بردیدند. مادر نابکار معاویه خودش دست در سینه حمزه کرد و جگر او را بیرون کشید. یک ماده گرگ چنین خوی وحشیانه ای ندارد! این قطعات انگشت‌ها و اعضای صورت حمزه را سال‌ها گردنبند خود کرده بود. سال‌ها بعد وقتی میخواست دیگر این‌ها را از خود دور کند میگفت: هنوز کینه ام نسبت به حمزه کم نشده است! و همین جمله نشان از شدت محبت، حمایت و تعصب حمزه به رسول خدا را دارد. یکی از معیارهای ایمان حقیقی آن است که خار در چشمان دشمنان خدا باشی. از مهمترین ویژگی های حمزه این بود که دشمنان رسول خدا از او بغض و کینه به دل داشتند!


تبیان: واکنش پیامبر گرامی اسلام بعد از شهادت حضرت حمزه چه بود؟آیا بر فقدان ایشان عزاداری کردند؟

شهادت حضرت حمزه و جریانات پس از آن نکات قابل توجهی در فقه پیدا کرد. ظاهرا حمزه کسی است که رسول خدا او را بدون غسل دفن نمود و همین امر یک دلیل فقهی است برای ان که شهید معرکه نیاز به غسل ندارد و میتوان او را با همان لباس و بدون غسل دفن نمود. چون سند این حدیث صحیح است در درس‌های فقهی یکی از مهمترین مستندات برای این فتوا همین جریان است.

اصرار رسول خدا به برپایی عزا برای حمزه است

نکته دوم که اتفاقا خیلی هم مهم است، اصرار رسول خدا به برپایی عزا برای حمزه است. در روایات داریم که رسول خدا از خانه یکی از اصحاب گذشتند که در حال گریه بر شهید خود بودند. پیامبر از این جریان گریستند و فرمودند: "حمزه من گریه‌کن ندارد. بعد از این جریان مسلمانان برای حمزه اقامه عزا نمودند. گریه های پیامبر بر حمزه و اصرار ایشان بر اقامه عزا بر آن جناب از مهمترین مستندات روایی و تاریخی است که در بحث های تطبیقی با وهابیها خیلی چاره ساز است.

فاطمه زهرا هرهفته شنبه ها به زیارت مزار حمزه می رفت

نکته سوم بحث زیارت اهل قبور است. وهابیت با زیارت اهل قبور مشکل اساسی دارد. یکی از نکات مهم جریان احد و شهادت حضرت حمزه آن است که حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها هر هفته شنبه‌ها به زیارت حضرت حمزه می رفتند و بر سر خاک ایشان حاضر می شدند!

شاید به این خاطر شنبه‌ها را انتخاب کرده بودند که روز احد شنبه بود و حضرت حمزه در روز شنبه نیمه شوال به شهادت رسیدند. به هرحال اینکه کسی چون حضرت فاطمه هر هفته به زیارت جناب حمزه می رفتند از جایگاه بسیار بلند ایشان حکایت می کند. وقتی رسول خدا او را اسد الله و اسد رسول الله خواندند  و وقتی که بعد از شهادت ایشان او را سید الشهدا خواندند. این ها همه نشان از عظمت کسی دارد که درباره او صحبت می­‌کنیم .

سال دقیق تولد ایشان معلوم نیست ولی مورخان و اصحاب تراجم و رجال گاهی ایشان را تا چهار سال کوچک تر و گاهی تا دو سال مسن‌تر از پیامبر دانسته‌اند. هر کدام که باشد نشان می‌دهد که آن بزرگوار تقریبا هم سن و سال پیامبر بوده و من دلم می خواهد که اینطور فکر کنم که او هم بازی دوران نوجوانی رسول خدا بوده است. رفیق دوران جوانی رسول خدا بوده است.



تبیان: چرا به حضرت حمزه لقب "سید‌الشهدا" داده شده است؟

این سوال سابقه تاریخی دارد. از امامان ما پرسیدند که بالاخره حضرت امام حسین سید الشهدا هستند یا جناب حمزه؟ حضرت فرمودند: "امام حسین در میان انبیاء و اوصیاء سید الشهداء است و حضرت حمزه در میان سایر خلق!" این مطلب را شیخ صدوق در جلد یکم کمال الدین گزارش کرده است.

تبیان: به عنوان حسن ختام اگر نکته‌ای باقی‌مانده بفرمایید.

سال ها بعد وقتی رسول خدا بر سر قبر شهدای احد حاضر شدند با آنان سخن گفتند و همین مطلب نیز نکته ای است که در بحث های تطبیقی با وهابیت چاره ساز است. آنان مردگان را ناشنوا فرض می کنند! و سخن گفتن با ایشان را برنمی تابند!

و آخرین نکته ای که عرض می کنم مربوط است به سیلی که سالها بعد در سرزمین احد آمد و شماری از شهدای احد را از قبر ها به بیرون افکند! همه دیدند که پیکر مطهر شهدای احد سالم است! از اهل سنت کسی چون مالک بن انس نیز در کتاب مشهور خود به نام موطأ این مطلب را نقل کرده است.

تبیان: از این که وقتتان را در اختیار ما و کاربران تبیان گذاشتید بسیار سپاسگزاریم.


مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.