تبیان، دستیار زندگی

نقدی بر فیلم «ناخواسته»

جاده های بی انتها

«ناخواسته» فیلمی است به کارگردانی برزو نیک نژاد که پس از پنج سال اخیرا اکران شد و این خود یک بدشانسی برای آن به حساب می آید. شاید اگر فیلم در زمان خود به اکران درمی آمد، بسیار بیشتر مورد تحسین و توجه قرار می گرفت. نیک نژاد پس از این فیلم چند سریال پرطرفدار و فیلم «لونه زنبور» را ساخت که به باور من نسبت به ساخته اول او نوعی پسرفت به حساب می روند و چه بسا اگر «ناخواسته» در همان سالهای ۹۳-۹۲ اکران شده بود، مسیر فیلمسازی نیک نژاد نیز تغییر می کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
فیلم ناخواسته

«ناخواسته» یک فیلم جاده ای است. فیلم های جاده ای همواره از ریسک بالایی برخوردارند. چه به لحاظ تولید و سختی های آن و چه به لحاظ فیلمنامه و ایده پردازی، در واقع فیلمی که در جاده پیش می رود باید بتواند از نظر روایی آن قدر پرکشش باشد که مخاطب را خسته نکند.
نیک نژاد تا حدودی از امکانات دراماتیک و پتانسیل موجود در دل فیلمنامه بهره می گیرد، اما به طور کلی فیلمنامه اثر مشکلات قابل توجهی دارد. مشخص نبودن خط اصلی درام یکی از بزرگترین اشکالات آن است. همچنین پاره ای از داستانک ها که به داستان اصلی وصل می شوند تا شوک هایی به فیلمنامه وارد کنند و کار را از سکون و تک بعدی شدن خارج کنند، کمکی به وحدت فیلم نمی کنند و آن قدرها به خط اصلی روایت نمی چسبند و مسئله شان با مسئله فیلم ناهماهنگ است.
ریتم کار کند است. پیشتر فیلمهای جاده ای خوبی دیده ایم که در عین داستانگویی و حفظ جذابیت های دراماتیک، به حفظ ضرباهنگ نیز توجه داشته اند و به میزان کافی داده در اختیار مخاطب قرار می دهند نه بیش از اندازه. به بیانی، نمونه های موفق این گونه، هرگز برای رساندن تایم فیلم به حد مطلوبشان، عناصر و جزئیات اضافه را وارد فیلمنامه نمی کنند و در تلاش اند تا همان عناصر موثر نهفته در کار را به تحرک وادارند و از وصله کردن هرآنچه با جنس اصل اثر متفاوت است اجتناب می ورزند. دو نمونه موفق از فیلم هایی از این دست «خون بازی» (رخشان بنی اعتماد) و «خیلی دور، خیلی نزدیک» (سید رضا میرکریمی) هستند.
هر ژانر با یک سری از مشخصه ها گره خورده است. در بیشتر فیلم های جاده ای سکانس هایی چون سکانس قهوه خانه، برخورد با افراد گذری، ایجاد مزاحمت عده ای جوان برای کاراکترهای اصلی، خرابی اتومبیل، گم کردن راه و … به چشم می خورد. نمی گویم این عناصر کهنه اند، زیرا به هر حال پاره ای از همین عناصر به ژانر و گونه خاص آن فیلم هویت می بخشند اما بهره گیری بی هدف و بدون کاربرد از آنها قطعاً به کار ضربه خواهد زد. «ناخواسته» از این منظر ضربه هایی اساسی خورده است. به باور من، هر جا فیلمساز نمی داند با گره های دراماتیک خود چه کار کند و در واقع راه چاره ای برای طراحی درست نقاط درام نمی یابد به همین عناصر تکراری متوسل می شود تا جایی که بسیاری از رخدادهای فیلم قابل پیش بینی از آب درآمده اند و خصوصاً با توجه به اکران دیرهنگام فیلم، تکرار این کلیشه ها به کار لطمه بیشتری زده و آن را کسل کننده و بی کشش کرده است.
سکانسی که جوان راننده (مهرداد صدیقیان) برای کمک به مردی که ماشینش خراب شده (مهدی فقیه) پیاده می شود و نبات (الناز حبیبی) چشمش به لباس روحانیت او می خورد و متوجه می شود که او یک طلبه است یکی از بخش های خوب کار است و پس از بی داستانی و سکونی طولانی، بالاخره فیلمساز مخاطب را با یک غافلگیری مواجه می سازد. اما نحوه ی بهره گیری او از این موقعیت هوشمندانه چه طور است؟ آیا او می تواند به درستی از موقعیت خاص «روحانی بودن»ِ شخصیت اصلی اش استفاده کند؟ تا حدودی روحانی این فیلم با روحانی های به تصویر درآمده در فیلم های مشابه متفاوت است؛ درواقع بیش از آن که ویژگی های رفتاری اش متفاوت باشند، خلق و خو و شخصیت پردازی اش فرق هایی دارد (و همچنین مسئله ای که با آن مواجه شده است – یعنی تنها ماندنش با یک دختر جوان در اتومبیل) اما این تفاوت ها آن قدر نیستند که بتوانیم روحانی «ناخواسته» را به طرز مشهودی مثلاً از روحانی «طلا و مس» متمایز کنیم. همان خجالتی بودن، معذب بودن، رفتار خاص و محترمانه با جنس مخالف و … که در آن روحانی می دیدیم این جا هم می توانیم مشاهده کنیم. در واقع نیک نژاد برای خلق کاراکتر اصلی فیلم خود به سراغ یک تیپ نیمه تکراری رفته است و موفق نشده است پای خود را فراتر از آنجایی بگذارد که پیش از او دیگر فیلمسازان گذاشته اند.
نکته دیگر آن که بسیاری از رویدادهای درام بلااستفاده اند و توجیهی برای قرار گرفتنشان در فیلم وجود ندارد. مثلاً مرگ مادر نبات (الناز حبیبی) چه کمکی به فیلم کرده است؟ اصلاً چه نقشی در پیشبرد درام دارد؟ اگر این رویداد را از فیلم حذف کنیم چه بلایی سر کار می آید؟ پاسخ هیچ است! حتا حذف کاراکترهایی چون ریحانه (ستاره اسکندری) و همسرش (همایون ارشادی) هم لطمه ای به کلیت اثر نمی زنند. همان قدر که حضور مسافرِ دیگرِ اتومبیل با بازی مهتاب کرامتی منقعل است و با آن که داستانک زندگی اش می تواند خود داستانی مجزا و مفصل را شکل دهد در عمل هیچ ارتباط دراماتیکی میان او، نبات و طلبه ایجاد نمی شود و با ترکش تأثیرش بر داستان هم کات می شود و در نیمه های کار عملاً فراموشش می کنیم. به نظر حضور این کاراکتر (به رغم بازی خوب کرامتی و چهره پردازی مناسبش)نقطه ی آغاز درام را به تعویق می اندازد و مثل یک مقدمه ی بی ربط است که حذف آن هم از فیلم لطمه ای به کار نمی زند. برخی از رفتارهای نبات با آنچه در وجوه شخصیت پردازی تعریف شده است، سنخیت دارد. کسی که برای حفظ شرافتش در حال فرار از دست مردیست که صیغه اوست و حتا برایش مهم نیست با این تصمیم چه بلایی سر برادرش می آید، نمی تواند به این راحتی دزدی کند. شاید نبات می توانست راه حل مناسبی را جایگزین پول برداشتن از جیب و کیف دیگران کند اما به کرات وسوسه درونی او را برای دزدی در فیلم می بینیم.
مضمون فیلم همان چیزیست که از عنوانش برمی آید؛ ناخواسته هایی که طی مسیری به خواسته تبدیل می شوند و بر سرنوشت انسان تأثیر می گذارند. این همان چیزیست که قرار گرفتن دختر سر راه روحانی قرار است شکل دهنده آن باشد. این دگردیسی و میل درونی روحانی به عشق ورزی در طول کار و به تدریج حاصل می شود که بد هم در نیامده اما فکر می کنم پایان درام تا حدودی تحمیلی ست؛ درواقع به طریقی ناشی از بلاتکلیفی فیلمساز با خودش و کارش است. شاید مرگ طلبه به آن شکل غیرمنتظره، علاوه بر ایجاد نوعی غافلگیری (که درام بهره زیادی از آن نبرده است) کمک می کند تا انتهای فیلم باز نماند و نتیجه گیری حاصل شود؛ حالا این که این نتیجه گیری تا چه اندازه بر پایه منطق بنا شده بحثی جداست و اتفاقاً در مورد این فیلم خاص فکر می کنم این پایان بندی مفصل و خراب شدن انواع بدبختیها بر سر دختر تا حدودی اغراق آمیز است و شاید همان پایان باز انتخاب مناسب تری می توانست باشد.
«ناخواسته» از آن دسته فیلم هاییست که فیلمنامه شان قابلیت چندین بار بازنویسی بیشتر را داشت؛ فیلمی که به عنوان فیلم اول کارگردانش از ایده خوبی بهره می برد اما در پرداخت با مشکلاتی مواجه شده است و لطمه اساسی خود را هم از همین مشکل در پردازش خورده است.
در انتها باید از فیلمبرداری خوب مسعود سلامی یاد کنم؛ او در ثبت قاب های زیبا و بهره گیری هوشمندانه اش از فضای جغرافیای خاص منطقه کویر به شدت موفق عمل کرده است.

منبع: بانی فیلم /یاسمن خلیلی فرد