فهم دین در نگاه و بیان شریعتی
قائمی نیا گفت: روش دکتر شریعتی را در فهم دین ترکیبی از سه مؤلفه میدانم؛ یک مولفه گونهای اگزیستانسیالیسم است، دوم نگاه جامعه شناختی ایشان است و سوم «متافیزیکِ رازورزانه» است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : دوشنبه 1397/04/04
حجت الاسلام علیرضا قائمینیا، سردبیر فصلنامه ذهن و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه جنبهای از آثار مرحوم دکتر شریعتی که مغفول مانده و مناقشه بیشتری را هم برانگیخته مباحث دینشناسی است، گفت: بازخوانی شریعتی و روشی که در باب مفاهیم دینی و مفاهیم اسلامی دارد به نظرم بسیار میتواند مفید باشد؛ مخصوصاً در فضای امروز.
تفاوتِ اساسی میان فضای امروز و عصر دکتر شریعتی
یک تفاوتِ اساسی میان فضای امروز و عصری که دکتر شریعتی در آن زندگی میکرد وجود دارد. امروزه مباحث دینشناسی سرعت و دقت بیشتری پیدا کرده، مکاتب و روشهای مختلفی مطرح، دیدگاهها و نظرات جدیدی مطرح شده است. در عصر دکتر شریعتی این مکاتب و مبانی آنها چندان وضوح نداشته است. الان مکاتب بسیار مختلف و متنوعی را در حوزه دینشناسی ملاحظه میکنید، مکاتبی مانند نگاههای فلسفی، متافیزیکی به دین، مباحث پدیدارشناسی نسبت به دین، مباحث هرمنوتیک نسبت به دین، زبانشناسی نسبت به دین، هر کدام از روشهای جدید که میتواند دریچه جدیدی را به فهم دین باز کند و با یکدیگر تفاوت دارند.فهم جدیدی از مفاهیم اسلامی و دینی
وی با بیان اینکه منظور از دینشناسی که میخواهم مطرح کنم دینشناسی درونی نیست، اظهارکرد: دکتر شریعتی روشی را ترتیب میدهد، اصلاً اساساً بحث ایشان به اعتقاد من نوعی دینشناسی بیرونی است یعنی با یک سری مبانی و روشهای خاصی تلاش میکند فهم جدیدی از مفاهیم اسلامی و مفاهیم دینی ارائه دهد، منظور از عنوان «جدید» این است که نسبت به فضای ایران جدید است، من ادعا نمیکنم در غرب چنین قرائتهایی سابقه ندارد، دست کم در پارهای از موارد این قرائتها سابقه دارد، برخی از موارد ابتکاراتی است که ایشان دارد.وی تصریح کرد: اگر بخواهم خلاصه کنم که ایشان چه روشی دارد با آن تحلیلی که خودم در این فرصت اندک میخواهم خدمت شما ارائه بدهم، روش دکتر شریعتی را ترکیبی از سه مؤلفه میدانم یک مولفه یک نوع اگزیستانسیالیسم است و رویکرد اگزیستانسیالیسمی را که چهره جامعهشناختی هم دارد، در آثار ایشان شاهد هستیم که آن رویکرد جامعهشناختی دارد مولفۀ دوم روش ایشان میشود و سوم یک نوع متافیزیکی که من نامش را «متافیزیکِ رازورزانه» میگذارم.
وی با اشاره به اینکه طبیعی است که روش دکتر شریعتی یک روش نظاممند نیست، گفت: شما با یک بحث کاملاً آکادمیک مواجه نیستید. با نظریه شسته و رُفتۀ متافیزیکی یا اگزیستانسیالیستی یا امثال اینها که نظاممند و دارای روش واحد باشد مواجه نیستید. بنا به مباحث مختلف میبینیم روشهای گوناگونی به کار گرفته شده است. تکثرِ روشی با این مسئله تفاوت دارد نمیخواهم بگویم دکتر شریعتی یک نوع تکثرِ روشی را پذیرفته است، نه ایشان بنا به مباحث مختلف و اقتضایی که مباحث مختلف دارد رویکردهای مختلفی را میپذیرد که گاهاً میان این رویکردها هم یک تعارضهایی پیدا میشود؛ من فقط بر دو عنصر که یکی اگزیستانسیالیسم و یکی متافیزیک است میپردازم، دلیلش هم این است که به نظرم نزاعی که راجع به دینشناسیِ دکتر شریعتی در عصر خودش صورت گرفت و انتقادهایی که مرحوم شهید مطهری نسبت به آرا و اندیشههای دکتر شریعتی داشت با این نکته ارتباط دارد؛ نگاهی که شریعتی به متافیزیک داشت و تاثیر متافیزیک بر اندیشههای اسلامی و دینی و جایگاه و بازخوانی این اندیشهها و رویکرد اگزیستانسیالیستی.
چگونه میخواهد مسائل عالم را حل کند؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با بیان اینکه اگزیستانسیالیسم همان طور که مشهور است یک نوع جریانِ فلسفی است که در واقع به یک معنا مقابل رویکردهای متافیزیکی قرار میگیرد، گفت: متافیزیک در طول تاریخ مباحث فلسفیای را مطرح میکرد، مثلا اینکه آیا عالم خارج وجود دارد؟ آیا ما با عالم خارج معرفت داریم؟ اینها مباحثی است که فلاسفه و متافیزیکدانان به وفور مطرح کردند.در مقابل اگزیستانسیالیسم این مسئله را مطرح میکند که فلسفه که بیش از هزار سال است به عالم بیرون، به معرفت انسان، به تحلیلِ وجود اشیاء پرداخته و ماهیتِ اشیاء را تحلیل کرده است اما از مسالۀ اصلی بشر یعنی خود انسان غافل شده است، لذا فلسفه باید برگردد به خود انسان و دغدغههای اصلی انسان را تعقیب کند، دغدغههایی مانند مرگ، زندگی، عشق، معنای زندگی، ترس، رنجهای انسان، فیلسوفی که از تحلیل مسائل وجودی انسان باز بماند، چگونه میخواهد مسائل عالم را حل کند؟ اصلاً حلِ مسائل عالم به چه درد فیلسوف میخورد؟ مسائلی که همچنان پروندهاش غیرمختومه باقی مانده است. اگزیستانسیالیست ها در نقد تفکر متافیزیکی این مطلب را مطرح کردند.
تحمیلِ مفاهیم اگزیستانسیالیسم بیرونی بر مفاهیم دینی
وی افزود: تحلیلهای اگزیستانسیالیستی را هم می توان به دو نوع مطرح کرد، چون الان اهمیت دارد در عصر ما هم تعدادی از اندیشمندان تلاش میکنند تحلیلهای اگزیستانسیالیستی چه در دنیای عرب و چه در دنیای فارسیزبانان از مفاهیم اسلامی را مطرح کنند. من تفاوت شریعتی را با آنها خواهم گفت. بحث اگزیستانسیالیستی هم به دو نوع میتواند صورت گیرد؛ یکی اینکه ما مفاهیم اگزیستانسیالیسم و مفاهیم وجودی را از بیرون دین بگیریم و تحلیل کنیم مانند اینکه مفهوم درد را، مفهوم رنج و مرگ و غیره را از مباحثی که اگزیستانسیالیسم مطرح میکند بگیریم و آنها را ببریم به فضای دین. صورت دیگر این است که رویکرد اگزیستانسیالیسم به دین داشته باشیم این دو با هم تفاوت دارد. متفکرانی که امروزه اگزیستانسیالیسم را در دین مطرح میکنند چه در دنیای عرب و چه در کشور ما بحثهای اگزیستانسیالیستی اینها مفاهیم اگزیستانسیالیسم را از فلسفه اگزیستانسیالیسم میگیرند، تحلیلهای فلاسفه اگزیستانسیالیسم را میآورند و تلاش میکنند کتاب و سنت را در پرتو آنها بازخوانی کنند که به تعبیر من به یک معنا تحمیلِ مفاهیم اگزیستانسیالیسم بیرونی بر مفاهیم دینی میشود.چگونگی نگاه شریعتی به مسأله توحید
برای تکمیل این بحث، به عنصر دیگر در روش شریعتی؛ یعنی متافیزیک می پردازم. بحث متافیزیکی و شواهدی را از دکتر شریعتی عرض میکنم؛ آن مطالعه موردی که من از آثار شریعتی انتخاب کردم خصوصاً از کتابی اسلامشناسی ایشان، بحث توحید است، نگاهی که ایشان به توحید دارد چه نوع نگاهی است؟ متافیزیک اینجا چگونه میشود و اگزیستانسیالیسم اینجا چه سرنوشتی پیدا میکند؟ایشان میگوید توحید یک عقیده میتواند باشد، یک اعتقادی است که خدا یکی است، یک نوع جهانبینی میتواند باشد منظور از توحید به عنوان جهانبینی حالا جهانبینی اصطلاحی که ایشان به کار میبرد بیشتر، اگر بخواهیم دقیقتر شویم معادل یک نوع هستیشناسی و یک متافیزیک است، منظور از توحید به عنوان جهان بینی این است که جهان را به صورت واحد تلقی کنیم نه اینکه جهان را تقسیم کنیم به دنیا و آخرت، طبیعت و ماوراءطبیعت، ماده و معنا، روح و جسم، همه موجودات یک کل را تشکیل میدهند.
تلقی جهان به عنوان مجموعه هماهنگ در مقابل شرک، تحلیل ایشان را عرض میکنم که تاکید میکند و میگوید: من توحید به این معنا را میپذیرم با آن توحید عقیدتی کار ندارم، ممکن است آن توحید عقیدتی هم از نتایج همین توحید در حوزه جهانبینی باشد، شرک در مقابل توحید تلقی جهان به عنوان مجموعه ناهماهنگ پر از تفرقه و تناقض است، یعنی مشرک، جهان را به عنوان مجموعهای از عناصر میبیند که میان این عناصر هیچ نوع هماهنگیای وجود ندارد عدم تجانس وجود دارد، توحید به این معنا یک نظریه مذهبی ـ فلسفی نیست ـ دقیقاً عبارات ایشان را میآورم ـ آن نظریه مذهبی ـ فلسفی که خدا یکی است.
تفاوت نگاه شریعتی و ماتریالیسم به جهان
سردبیر فصلنامه ذهن در ادامه سخنانش گفت: اگر از ایشان بپرسیم چه تفاوتی بین این دیدگاه با نچرآلیسم naturalism و ماتریالیسم وجود دارد؟ ایشان در جواب میگوید من جهان را برخلاف نچرآلیستها و ماتریالیسمها موجودی زنده میدانم، دارای اراده و شعور میدانم، خودآگاه است، دارای هدف است، یک غایتی دارد، همانند یک انسان بزرگ است. منظور شریعتی این است همان طور که یک انسان با تشخص خاص دارای اعضایی است این اعضا و ارکان با هم روابطی دارند عالمی که انسان در آن زندگی میکند، عالم هم دقیقاً این طوری است یک عالمی است که متجانسالاجزاء است، اجزایش با هم ارتباط دارند و به نحو مرتبط اینها پیش میروند.منبع:
"بازخوانی مناقشه فکری مطهری و شریعتی"؛ تحلیل علیرضا قائمینیا به نقل از سایت اندیشه مهر