خود را قبله نکن!
آن سوی خط زندگی(2)
برای خواندن مقاله ی قبل اینجا را کلیک کنید.
در مقاله ی قبل به موارد«حق شناسی وحق گزاری» و «خوش بر خوردی» ، در مبحث اخلاق نیکو پرداختیم. در این مقاله به مباحث «مدارا» و «انصاف» خواهیم پرداخت :
3. مدارا
همانگونه كه لاستیكهای خودروها به خاطر داشتن باد و حالت ارتجاعی و تحمّل فشارها و دستاندازهای جاده، از مقاومت و عمر بیشتری برخوردارند، انسانهای صبور و متحمّل و اهل مدارا و اهل كنار آمدن با ناملایمات و تندخویی دیگران زمینه ی بهتری برای جاذبه و محبوبیت پیش میآورند. دیگران هم بهتر میتوانند با آنان زندگی كنند و از چنین مشی و مرامی در معاشرت، بیشتر استقبال میكنند.
داشتن خصلت گذشت و پرهیز از انتقامجویی ، رفتار نرم و ملایم، چشمپوشی از خطای دیگران، محبت و مهرورزی به دیگران، ابراز فروتنی و خاكساری، حوصله و متانت در برخوردها، سنگ صبور بودن برای درد دلهای دیگران، نشان دادن جنبه و ظرفیت از خود در برابر ناملایمات و تندخوییها و بدرفتاریها و حقشناسیها و ... هر كدام به نوعی گواهِ وجود صفت «مدارا» در انسان است.
آسایش دو گیتی، تفسیر این دو حرف است:
با دوستان مروّت، با دشمنان مدارا.
ثمره ی چنین خصلت و رفتاری در زندگی، خیلی زود آشكار میشود. در سخنی از حضرت امیر(ع) آمده است: «با مردم مدارا كن، تا از دوستی و برادری آنان بهرهمند شوی و با آنان با چهره باز برخورد كن، تا كینههای آنان بمیرد».2
از بزرگترین هنرها در همزیستی با مردم، داشتن روحیه ی گذشت، خیرخواهی و برخورد كریمانه است. در یكی از دعاهای حضرت سجاد(ع) (دعای مكارمالأخلاق) از خداوند چنین میطلبد: «خداوندا! ... مرا ثابتقدم و موفق بدار، تا با ناخالصان و دغلها، خیرخواهانه برخورد كنم. هر كس از من دوری گزیند، من به او نیكی كنم. هر كس با من قطع رابطه كرد، من با او بپیوندم، هر كه پشتسرم غیبت مرا كرده، از او به خوبی یاد كنم. توفیقم ده كه نیكی را سپاسگزار باشم و از بدی، چشم بپوشم و درگذرم».3
و این، هنری است بزرگ، كه مباركِ دارندگانش باد!
4. انصاف
«خودخواهی»، دشمن اُنس و اُلفت است و تیغ تیز جدا كننده ی پیوندها، و صفتی است شیطانی. «انصاف»، از آن جهت زیباست كه حق و امتیاز و برخورداری را فقط برای خودمان نمیخواهیم، بلكه میان خود و دیگران، به نسبتی برابر نصف میكنیم. شخص منصف، محبوبیت مییابد، قلمرو دلها را تسخیر میكند، به سپاه بیساز و برگ و مدافعان انبوه دست مییابد و بیخرج و هزینه، طرفدار پیدا میكند.
كسی كه خودخواه است، همه چیز را برای خود میخواهد و همه ی بدیها، محرومیّتها، سختیها و تقصیرها را برای دیگران. با این شیوه و روحیّه، جایی برای دوستی و ملاطفت و صمیمیّت نمیماند.
سخنی زیبا و حكیمانه از مولای متقیان علی (ع): «میان خودت و دیگران، خود را میزان و معیار قرار بده. آنچه برای خودت دوست داری ، برای دیگران هم دوست داشته باش. آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگری هم مپسند. همان طور كه نمیخواهی به تو ظلم كنند، به دیگران هم ستم مكن. آن گونه كه دوست داری به تو خوبی كنند، به آنان خوبی كن. آنچه از دیگران زشت میشماری برای خودت نیز زشت بدان. آنچه از مردم برای خودت میپسندی، از خودت نسبت به آنان بپسند».4
جامی چنین میسراید:
نه هر ایزدْپرست، ایزدپرست است
چو «خود» را قبله سازد، خودپرست است
خدا از بندگان، آن را گزیند
كه در راه خدا، «خود» را نبیند.5
ریشه ی اینكه بعضی با آنكه در میان مردماند، امّا تنهایند، در جمعاند، امّا احساس غربت میكنند، در این نكته نهفته است كه «انصاف در برخورد» ندارند، خود را تافته ی جدا بافته میپندارند، افزونخواه و امتیازطلباند؛ از اینرو دچار «درد تنهایی» میشوند و رنج میبرند.
امّا برخورداران از انصاف در برخورد با مردم، محبوب دلها و مورد حمایت همنوعان قرار میگیرند و هر جا روند، به قول سعدی «قدر» میبینند و بر «صدر» مینشینند.
در مقاله ی بعد به ذکر سه مورد دیگر می پردازیم.
ادامه دارد....
نویسنده: جواد محدثی
پا نوشت :
1- همان، ص117.
2- میزانالحكمة، حدیث 5507.
3- صحیفه سجادیه، دعای 20 (دعای مكارمالأخلاق).
4- بحارالأنوار، ج74، ص203.
5- شعر در زندگی، احمد احمدیبیرجندی، ص63.
مقالات مرتبط :