تبیان، دستیار زندگی

کلیر مِسود: «داستایوسکی سبب شد نویسنده شوم.»

کلیر مِسود، نویسنده آمریکایی در این مطلب از آثاری سخن می‌گوید که در زندگی‌اش تأثیرگذار بوده‌اند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
کلیر مِسود، نویسنده آمریکایی


کلیر مِسود، نویسنده آمریکایی بیشتر با کتاب «فرزندان امپراتور» در دنیا شناخته می‌شود اما او با داستان «زن طبقه بالایی» نامزد جایزه گیلر کانادا و برای «وقتی دنیا جای خوبی بود» نامزد جایزه فاکنر شد.

از او درباره آثاری که می‌خواند، دوست دارد، هدیه می‌دهد و ..... سؤال کردیم. خواندن پاسخ‌های این نویسنده آمریکایی خالی از لطف نیست:

کتابی که در حال حاضر می‌خوانم:


«همه برای هیچ‌چیز» نوشته والتر کمپاوسکی که درباره ماه‌های پایانی جنگ دوم جهانی است. البته این نویسنده کتاب دیگری نیز دارد که پر از مصاحبه‌های مختلف با افراد درباره جنگ جهانی دوم است و منبع الهام اسوتلانا الکسویچ برای نوشتن درباره روسیه شد.

کتابی که زندگی‌ام را تغییر داد:


«یادداشت‌های زیرزمینی» نوشته فئودور داستایوسکی. وقتی این رمان در سال آخر دبیرستان خواندن تصمیم گرفتم نویسنده بشوم. همیشه می‌دانستم که داستان نوشتن را دوست دارم اما هیچ‌گاه از قدرت قصه‌گویی خبر نداشتم.

کتابی که ای کاش من نوشته بودم:


کتاب‌های زیادی را دوست دارم. انتخاب کمی سخت است. «پادشاه لیر» و «هملت» نوشته ویلیام شکسپیر، «مادام بواری» نوشته فلوبر، «آبی‌ترین چشم» نوشته تونی موریسون، یا مجموعه داستانی از آلیس مونرو.

کتابی که بر نوشته‌های من تأثیر گذاشت:


«بازنده» نوشته توماس برنهارد.


آخرین کتابی که موجب شد اشک بریزم:


من خیلی راحت گریه می‌کنم. «شازده کوچولو» نوشته سنت اگزوپری. وقتی فرزندانم کوچک بودند بارها این کتاب را برایشان خوانده‌ام. حالا دیگر بزرگ شده‌اند و فقط گاهی برای خودم می‌خوانمش و هر بار اشک از چشمانشم جاری می‌شود.


کتابی که نتوانستم تا پایان بخوانم:


سه بار تلاش کرده‌ام «تریسترام شاندی» نوشته لورنس استرن را بخوانم اما نتوانستم. از آخرین باری که تلاش کرده‌ام این کتاب را بخوانم 20 سال می‌گذرد.


کتابی که از نخواندنش شرمنده هستم:


آثار زیادی را می‌توانم نام ببرم. «قرمز و مشکی» نوشته استندهال، «رنگین‌کمان جاذبه» نوشته توماس پینچن، «زندگی و سرنوشت»، «تاریخچه کوتاه هفت کشتار» نوشته مارلون جیمز. خوشبختانه هنوز زنده هستم و امیدوارم که بعضی از این آثار را بخوانم.


کتابی که به دیگران هدیه می‌دهم:


در طول سال گذشته حداقل 6 بار کتاب «کتابخوانی با فردریک» را هدیه داده‌ام. کتاب خاطرات میچل کو که بسیار هنرمندانه به نگارش درآمده است


کتابی که خواندنش به من لذت می‌دهد:


خواندن تولستوی به خصوص «آنا کارنینا» همیشه برای من لذت‌بخش است. شاید کمی عجیب باشد که من با خواندن این داستان آرام می‌شوم زیرا داستان پایان خوشی برای آنا ندارد. اما خواندن این کتاب من را به روزهای جوانی‌ام می‌برد. حسی که در کتاب غرق می‌شوی و آرامش داری. تولستوی از خواننده می‌خواهد به روایتش اطمینان کند و خواننده این کار را می‌کند. 

منبع: ایبنا به نقل از گاردین /مترجم : سحر حسابی