من باغبان،تو فقط گل
دنیای رابطه ی مادرها و دخترها(2)
مقاله ی قبل(سر مشق لحظه های من)
رابطه ی مادران بلنداندیش، وارسته و آزاده با دخترها، در عین صمیمیّت و یکدلی ، آنچنان محترمانه و تکریمآمیز است که در این ارتباط نگاهی جز نگاه محبّت و کلامی جز کلام حق بین ایشان مبادله نمیشود و در جلوههای خوشمنظر این ارتباط از سخن ناروا، کلام ناحق، زبان پرخاش، تحقیر، غیبت و تهمت، حسادت و احساس عجز و ذلّت و یأس و ناامیدی خبری نیست و آنچه در تعامل و جریان است، همه پاکی و صفا و صمیمیّت و کرامت است.
«مادران» اندیشهمند و دلسوز به خوبی میدانند که همه ی انسانها، اعم از کوچک و بزرگ، پسرها و دخترها، دوست دارند الگوهای زندگی و بزرگسالان محبوبشان را همیشه در هیاتی مقتدر و با صلابت، گشادهرو و پرمحبّت نظاره نمایند و دخترها نیازمند و دوستدار آنند که مادرشان را همواره پرنشاط و با محبّت، آرام و با صلابت، مطمئن و مصمم، محکم و استوار، با اعتماد به نفس و فعّال و پویا ببینند.
مادرها خوب میدانند و پدرها نیز بر این حقیقت باور دارند که دخترها در برقراری ارتباط مفید، موثر و متعالی با مادرانی که بیبهره از قوت اراده و ناراضی از وضع موجود هستند و با نگرانی خاطر و دنیایی از احساسات ناخوشایند، دلی غمگین و شخصیّتی منفعل زندگی میکنند، بسیار مشکل دارند و گاهی در فرایند همانندسازی دچار تعارض روانی میشوند و از اینکه بخواهند در سنین جوانی و بزرگسالی حیات مشابهی را تجربه کنند، همواره دچار نگرانی و اضطراب آزاردهندهای هستند. 1
لذا دختری که میخواهد آیندهای روشن و امیدبخش داشته باشد و از زندگی فعّال و مولّد فردی و اجتماعی برخوردار شود، دوست دارد مادر را به مثابه الگوی محبوب و مطلوب خود، همواره در رابطه ی متقابل و موثر با پدر ببیند و هرگز شاهد حالاتی از رابطه ی غالب و مغلوب، آمر و مامور و فعّال و منفعل میان ایشان نباشد. او میخواهد مادری مهربان و مقتدر، فعّال و مولّد داشته باشد.
مادران صبور و دوراندیش نیک میدانند که زمانی فرزندان خانواده به شایستگی با والدین خود همانندسازی میکنند و پیروی از رهنمودهای ایشان را نصبالعین قرار میدهند که شخصیّت آنها برای ایشان مطلوب و محبوب باشد. از این رو هر گونه تضاد در اندیشه و تناقض در گفتهها و اعمال و قهر و ستیز بین پدر و مادر، به یقین از حرمت و قداستی که فرزندان برای آنها قائل هستند میکاهد و در نتیجه همدلی، همفکری و همراهی با آنان سست شده، تبعیّتپذیری به حداقل خود میرسد.
لذا مادرها در روابط صمیمی خود با دخترشان و در بیان رازها و نیازها و شکوهها و خواستها، نه تنها هرگز شخصیّت پدر را مورد انتقاد و تحقیر و تکذیب قرار نمیدهند، بلکه همواره با عنایت به این مهم که لازمه ی هدایت و حمایتپذیری دختر نوجوانشان از پدر، بهطور قابل ملاحظهای به میزان مقبولیّت و مطلوبیّت شخصیّت پدر در نظر فرزند بستگی دارد، بهطور مستقیم و غیرمستقیم شخصیّت پدر را مورد تأیید و تکریم قرار داده، با قدردانی از مسوولیّتپذیری و تلاشهای وی، زبان تشکّر و سپاسگزاری را به فرزندان خود میآموزند.
بدیهی است که از پدران فهیم نیز انتظاری جز این نمی رود که در آشکارا و در خلوت، با تایید و تکریم شخصیّت مادر نزد فرزندان و اظهار تشکّر و قدردانی از زحمات ارزشمند مادر، فرهنگ قدردانی و تشکّر را که لازمه ی رشد مطلوب و متعالی شخصیّت متواضع و پر صلابت است، به فرزندان خود انتقال دهند.
پدر با سنگربانی و دژبانی ، آرامش و احساس امنیّت را در وجود باغبان شکوفههای حیاتش بارور مینماید و مادرها، این مربّی و باغبان گلها و میوهها در حالی که گرمای وجودش منبع آرامش و آرامشگری است کانون خانواده را گهواره ی آرامش مینماید و بهترین رابطه را با همسر و فرزندان بهویژه دختر برقرار مینماید و همواره با کلام مثبت و رفتار محبّتآمیز خود انگیزههای تلاش و پیشرفت را در اعضای خانواده اعتلا میبخشد و شخصیّت وجود همسر و فرزندان را مورد تأیید و تکریم قرار میدهد.
مادرانی که به جای زبان تأیید و قدردانی از شخصیّت و ویژگیهای مثبت و تلاشهای ارزشمند پدر، در خلوت خویش با دختر، همواره زبان تکذیب و اعتراض گشوده، شخصیّت پدر را در ذهن دختر تضعیف و تحقیر میکنند، نه تنها فرزند خود را در تعارض روانی و دغدغه ی فکری قرار میدهند، بلکه غالباً بهطور مستقیم و غیرمستقیم زمینه ی رویش و تکوین نگرش منفی و ناخوشایند را در وجود دخترها نسبت به جنس مرد فراهم آورده، بسیاری از ایشان را در سنین جوانی و هنگام انتخاب همسر با مشکل مواجه میکنند.
گاه برخی از مادران به لحاظ بعضی ویژگیهای شخصیّتی، نیازهای روانی ناشی از تجارب نهچندان رضایتبخش گذشته و محرومیّتها و ناکامیهای حاصل از زندگی مشترک و احساس نیاز وافر به ترحم و دلسوزی در رابطه ی خود با دختران شان عموماً زانوی غم بغل کرده، با حالتی غمگین و محزون، زبان شکوه و گلایه از روزگار گشوده، قصه ی غصههای خود را بازگو میکنند و فرصتهای تنهایی با دختر را مغتنم دانسته، در کنار هر صمیمیّت و سخنی، ذکر مصیبتی نیز دارند. این مادرها در واقع میخواهند برای حیات روانی و احساسات غمبار خود حامی و دلسوز و همدردی داشته باشند و از اینکه دل دخترشان برای آنها بسوزد، خشنودند! غافل از آنکه ادامه و استمرار چنین رابطه و تعاملی که همیشه فضایی از دردمندی و غم و اندوه و ترحّم و دلسوزی بر آن حاکم است، به تدریج غبار غمزدگی و افسردگی را بر چهره ی دختر مینشاند و دلمردگی و حزن و افسردگی مادر را مضاعف میکند. بنابراین مادران فهیم و صبور و پرصلابت به رغم همه ی دردها و رنجها ی گذشته و غم و غصههای حاصل از محرومیّتها و مصیبتها، با اعتقاد به نیاز دختران به شادابی و سرزندگی و نشاط و زندگی پر از امید و تلاش، همچنان صبورانه و مهربانانه، با چهرهای گشاده و امیدوار، نگرشی مثبت و پویا نسبت به زندگی و انگیزهای قوی و غنی برای تولید و تحوّل، با دختران خود رابطه بر قرار کرده، با آنان به گفتوگو مینشینند.
مادران بصیر و آگاه در تمامی مراحل رشد و تحوّل فرزند دختر خود، به سعادت، نشاط و موفّقیت او در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی میاندیشند و همه ی تلاشها را برای آرامش روان و پویایی اندیشه و نشاط زندگی مبذول میدارند.
مادران اندیشهمند، متعهد و مهربان نیک میدانند که شایستهترین مشاور دختران خود در امر انتخاب همسر و ازدواج هستند، به دور از تنگنظریها و خردهگیریهای ناروا، فارغ از حسادتها و چشم و همچشمیها و آزاد از غلبه ی احساسات نه چندان خوشایند، به عنوان محرم راز و مشاوری دلسوز و بیدار، مسوولیتهای همسری، رسالتهای مادری و پدری و فرزند پروری، تعهّد به معیارها و ارزشهای والای الهی، تبلور رفتارهای مذهبی و سرانجام آرامش روان و سکینه ی خاطر را به امید حیات پویا و متعالی، سعادت دنیوی و فلاح و رستگاری، مدّنظر قرار میدهند و با استعانت از درگاه خداوند و جلب رضای الهی، دختران خود را راهنمایی و حمایت و پشتیبانی میکنند.
پینوشتها:
1- گاهی مشاهده برخی رفتارهای به اصطلاح پسرانه و مردانه در دختران جوان، نشان از اعتراض به همین وضع است. آنها دیگر نمیخواهند در بزرگسالی شخصیّتی منفعل و همیشه تسلیمپذیر باشند.
2- از جمله معانی کلام حق که میفرماید: الرجال قوامون علی النساء (سوره نساء، آیه 34) این است که مردها سنگربان همسران خود هستند و همواره میبایست حامی و پشتیبان بانوان خود باشند.
منبع:بر گرفته از کتاب روانشناسی رابطه ها- با تغییر و تلخیص
دکتر غلامعلی افروز
مقالات مرتبط :